خوانش کتاب جامعه را ببینیم اثر یوران آرنه جامعهشناس سوئدی
یوران آرنه جامعهشناس سوئدی در کتابی با همین عنوان تلاش میکند دیدن جامعه را مهم جلوه دهد. اگر جامعهشناسی میخوانید و یا به این علم علاقهمند هستید، پیشنهاد میکنم این کتاب را بخوانید. کتاب در پنج فصل به بررسی مهمترین مبانی جامعهشناسی با نگاه به کشور سوئد نگاشته شده است.

فصل اول؛ جامعه در میان مردم است. به نظر وی جامعهشناسی با این پدیده سروکار دارد که مردم درباره دیگران چه فکری میکنند و چگونه بر اساس انتظار دیگران خودشان دست به عمل میزنند. جامعه در میان مردم است و جامعهشناسان در وطن خود سفر میکنند؛ آنچه ما میبینیم نوک کوه یخی است که از آب بیرون زده است و چون تغییرات آن تدریجی است و ما به عنوان جامعهشناسان در آن زندگی میکنیم، دیدنش دشوار میشود. جامعهشناسا نباید تغییرات سریع که رسانه بر آن تأکید میکند را جدی بگیرد، چرا که این پیامها، دیدن جامعه را غیرممکن میکند. جامعه هم مانعی برای دیدن و هم عامل و هدفی برای دیدن است. علم جامعهشناسی انتقادی است چرا که در برابر جریان باد قرار میگیرد نه در راستای آن. جامعه با یک منطق شکل نگرفته و هدایت نمیشود و جامعهشناسی به ما وجود تنوع و چندگانگی در جامعه را یاد میدهد.
فصل دوم؛ تحقیق درباره چیزی که همه میدانند. جامعهشناس سخنگوی دریافتها و علایق جامعه است. اگرچه علم به درون ناشناختهها میرود ولی جامعهشناسی اینطور نیست؛ پس جامعهشناسی درباره چیزی تحقیق میکند که گویا همه میدانند و به نظر میرسد مانند سایر علوم پیچیدگی ندارد. جامعهشناسان بخشی از چیزی هستند که درباره آن تحقیق میکنند. ارزشهای جامعهشناس تا حدودی در آنچه تحقیق میکند دخیل میشود. بودجه و منبع اطلاعات دو بخشی است که تعامل جامعهشناس و قدرت را مشخص میکند. در جامعهشناسی آزمایشکردن تقریباً غیرممکن است و لذا روشهایی همچون پیمایش و مصاحبه و مشاهده جایگزین آن میشود که انتخاب بین آنها به سوال و علاقه محقق بستگی دارد ولی یادمان باشد که پژوهش جامعهشناختی فرایندی جمعی است.
فصل سوم؛ چرا اینهمه نظریه جامعهشناسی هست؟ نظریههای جامعهشناسی زیادی برای شناخت بهتر، دقیقتر و چندجانبه جامعه خلق شده است و بدون نظریهها نمیتوانیم جامعه را ببینیم. خوانش نظریات کلاسیک همیشه لازم و ضروری است ولی در واقع هدف جامعهشناسی صرفاً بسط نظری نیست. سه حوزه کلیدی جامعهشناسی را آرنه در تعامل فرد و جامعه، نابرابری اجتماعی و تغییرات اجتماعی میداند. جامعه در یک نگاه جمع تکتک افراد و در نگاه دیگر ساختاری از نقشها و روابط است که این ساختار میتواند مبتنی بر توافق یا تضاد باشد. نظریات جامعهشناسی را بایستی به گونهای انتقادی دور هم جمع کنیم و از حالت موزائیکی خارج کنیم.
فصل چهارم: چشماندازهای جامعهشناسی سوئد. در این فصل به زیبایی تاریخچه جامعهشناسی سوئد را در سه دورهی هماهنگی انسان با جامعه، هماهنگی جامعه با انسان و هماهنگی انسانها با خود شرح میدهد. سپس این تحلیل را در حوزههای جنسیت، دولت رفاه، خانواده و مهاجرت برجسته میکند. در تاریخ جامعهشناسی سوئد نیاز به تدریس این رشته این بود که آن را روشی علمی برای مطالعه زندگی اجتماعی در راستای اصلاح مناسبات انسانی میدانستند. در سوئد همچون بسیاری از کشورها، دولت در دورهای از جامعهشناسان دور شد. روزی از والتر کورپی، جامعهشناس سوئدی علت این دوری پرسیده شد و وی در پاسخ کوتاهی گفت: آنان (دولت) نمیخواهند چیز زیادی بدانند.
فصل پنجم: جامعهشناسی در جامعه. در نهایت در فصل آخر به این میپردازد که گویا نتایج تحقیقات جامعهشناسی بدیهی است و یافتههای گذشته به مرور ارزش خود را از دست میدهد. گویا افراد غیرجامعهشناس زیادی هستند که کار جامعهشناسی انجام میدهند. دانش جامعهشناسی خود را اثبات یا نفی میکند و این علم در ارتباط با دولت و سیاست کنشهای جالبی از خود نشان میدهد. مثلاً سیاستمداران زیرسوالبردنهای جامعهشناسی را خطرناک میدانند. ارتباط خوبی با وسایل ارتباط جمعی دارد و به نقل از بوردیو رسانه را عامل تحریف یافتههای جامعهشناسی میداند. در نهایت اینکه به نظر آرنه جامعهشناسی، علمی جمعی است، علم دیدن، آنهم دیدن انتقادی است نه علم بایدی، هنجاری و اصلاحکننده.

📌 منبع: آرنه، یوران (۱۴۰۱). جامعه را ببینیم، مقدمهای بر مفاهیم، نظریهها و روشهای جامعهشناسی، تهران: نشر افکار جدید.
برای مطالعه یادداشتهای بیشتر، کانال تلگرامم را دنبال کنید.