نوشته‌های جامعه‌شناسی

نوشته‌های جامعه‌شناسی

  • خانه
  • پروفایل
  • ایمیل
  • آرشیو
  • نوشته‌ها

آموزش تلگرامی نرم افزار معادلات ساختاری لیزرل LISREL

۱۳۹۴/۱۰/۲۷، 8:5
آموزش لیزرل را به صورت تلگرامی در کانال مهارت پژوهشگری قرار دادم

دوستان می تونید وارد کارگاه بشید، عضو بشید و اسلایدها رو مرور کنید.

سؤالات خودتون رو با من در میون بذارید

من هم به صورت مرتب به همه پاسخ می دهم

آی دی کانال مهارت پژوهشگری: @isociology

برای ورود این آی دی رو تو تلگرام وارد کنید. مثلا برای خودتون بفرستید بعد روش که کلیک کنید باز میشه. یا اینکه روش وقتی کلیک می کنید به تلگرام تحت وب وصل می شید.

حمید مسعودی

چکیده فصول کتاب نظریه اجتماعی و مسئله شهری، ساندرز، مترجم: شارع پور - فصل هفتم

۱۳۹۴/۱۰/۰۶، 8:45

فصل هفتم: جامعه شناسی شهری غیرفضایی
پرسش فصل: آیا می توان در نظریات شهری بر موضوع نظم فضایی «تأکید» کرد؟


دستاورد اصلی نقد کاستلز از جامعه شناسی شهری این بود که نظریه پردازان بعدی پدیده های را به عنوان «شهری» تلقی نمودند که علل آن نه تنها در هستی شهر، بلکه در کل سازمان جامعه وجود دارد. البته یکی از معماهای این کتاب این است که کاستلز با تخریب جامعه شناسی شهری، به دنبال ساخت دوباره آن بر مبنای مفهوم مصرف جمعی است. ولی تلاش کاستلز برای پیوند زدن این مفهوم با تحلیل شهر ها موفقیت آمیز نبود. او مکرر به فضا و فضای شهری اشاره می کند؛ ولی ارجاع او به اشیایی است که او ساختار و شرایط فضایی آن ها را نادیده می گیرد. از نظر سئیر، تحلیل کاستلز اگر نه ضدفضایی، بلکه به طور کامل غیرفضایی است. درست که کاستلز در تحلیل تأمین مصرف جمعی در شهر، فضا را به عنوان عامل تقویت بسیج سیاسی جمعی و یا عامل جلوگیری کنندۀ آن در نظر می گیرد، ولی تأکید او بر تناقض بین مصرف و تولید در کل اقتصاد است.
در این فصل، به علاوه طرح نظریات جغرافیا و جامعه شناسیِ که مدعی اند که نمی توان فضا را عامل ثانوی تحلیل کرد؛ دو جریان فکری را تحلیل خواهیم کرد که مدعی مرکزیت موضوع فضا در تحلیل اجتماعی هستند. جریان فکری اول که بیشتر با نام جغرافی دانان مارکسیست، مانند دیوید هاروی و دورین مئبیسی پیوند خورده که به دنبال نظریه سازی فضا بر حسب نقش فضا در فرایند انباشت سرمایه، مدارهای سرمایه و بازساخت سرمایه داری است.
جریان فکری دوم که بیشتر با نام نظریه اجتماعی منطقی گیدنز و جامعه شناسی رئالیستی نویسندگانی مانند جان یوری پیوند خورده؛ این جریان می کوشد تا فضا را به عنوان عنصر به وجود آورندۀ تعامل اجتماعی، نظریه سازی کند. هر دو جریان به خوبی بی کفایتی علوم اجتماعی ضدفضایی را نشان داده اند؛ ولی هیچ یک نتوانسته اند مشکل «قرار دادن فضا در کانون تحقیق اجتماعی» را تثبیت کنند.
ورای جامعه شناسی شهر
مارکس، وبر و دورکیم به رغم دغدغه های نظری متفاوت، در تحلیل مسائل شهری به نتایج بسیار مشابهی رسیدند که شهر، نقش تاریخی ویژه ای در توسعه نظام سرمایه داری غربی داشته است. ولی بعد از تثبیت نظام، شهر موضوع مهم نظری نیست. از آن به بعد جامعه شناسی شهری در پیِ جست وجو برای یافتن یک موضوع تحلیل شهری بود. خانواده، مذهب، سازمان ها و... موضوعات سایر تخصص های جامعه شناسی بود، اما نه برای تخصص شهر. جامعه شناسی شهر نیاز به موضوعی داشت که بتوان آن را به منطقه ای دارای محدوده فیزیکی دورن مرزهای دولت/ملت مرتبط کرد. در واکنش به این مشکل، چهار راه حل پیشنهاد شد.

تعریف «امر شهری» تنش تحلیلی دستاورد
نظام اکولوژیکی الف: نظریه شهر(فرایند های قابل مشاهده) در مقابل/ ب: نظریه انطباق(نیرو های زیستی غیرقابل مشاهده) الف: مطالعات اجتماع محلی/قوم نگاری ها/ ب: جامعه شناسی کارکردگرایی
شکل فرهنگی زیمل: الف)جامعه شناسی عدد در مقابل/ ب) جامعه شناسی مدرنیته/ ویرث: الف) تحلیل جمعیت شناختی در مقابل/ ب) تحلیل طبقاتی/چرخه زندگی

الف) نظریه های تراکم اخلاقی

ب) نظریه های فرهنگی نظام سرمایه داری
نظام اجتماعی-فضایی پال: الف) جامعه شناسی نابرابری فضایی در مقابل جامعه شناسی دولت رکس/ ب) جامعه شناسی شهر در  مقابل تحلیل قشربندی اجتماعی الف) نظریه دولت صنف محور/ مطالعه سلطه بوروکراتیک و حرفه­ای / ب)تمرکز بر شکاف های مصرفی
واحد فضایی مصرف جمعی الف) نظریه شهرگرایی سرمایه داری در مقابل /ب) تحلیل کارکرد های دولت در بازتولید نیروی کار الف) اقتصاد سیاسی فضا/ ب)جامعه­شناسی مصرف(جامعه شناسی شهری غیرفضایی)

 


برای تبیین پدیده های شهر مجبوریم به ورای شهر رفته و روابط اجتماعی را در کل جامعه مطالعه کنیم و اخیراً دوباره در مطالعات شهری «موقعیت شهر» به عنوان موضوع تحلیل، پدیدار شده است.
نکته کلیدی که از آثار پال در دوره معاصر می توان برداشت کرد، این است که امروزه دولت عامل بسیار مهمی در تعیین فرصت های زندگی مردم است و الزاماً متناسب با منطق خشک سرمایه داری عمل نمی کند. نتیجه این که تحلیل های جامعه شناختی طبقه و قدرت بازار مبتنی بر مطالعه روابط تولید باید با تحلیل نابرابری-های ناشی از نظام بوروکراتیک تخصیص منابع و امکانات تکمیل شوند.
این کاستلز بود که برای اولین بار مستقیماً به شکل جامعه شناسی شهری در زمینه شناسایی یک موضوع نظری شهری اشاره کرد. او در آثار اولیه خود، رهیافت های قبلی (از جمله نقدتحلیل مارکسیستی لوفور) را نقد کرد. نقد او این بود که این رهیافت ها با انتساب ویژگی های علّی به شهرگرایی که در اصل، ابعاد سازمان نظام-سرمایه داری بودند، عملاً به پرسش فضا روی آوردند. کاستلز در فرمول بندی خود از مسئله شهری، استدلال کرد که شهر از لحاظ نظری مهم است؛ زیرا ظرفی فضایی است که نیروی کار در آن از طریق تامین منابع ضروری مصرف توسط دولت بازتولید می شود. به اعتقاد او، فضا از جامعه تفکیک نشدنی است و استفاده از فضا محصول درگیری های بین گروه های مسلط و گروه های تحت سلطه جامعه است که به دنبال پروژه ها و طرح های دیگری هستند. تصویر کاستلز از فضا «شبیه به صفحه شطرنجی» است که هر شخصی در یکی از خانه های آن مستقر شده است. هر حرکتی باید در چهارچوب محدوده فضایی صفحه و در مسیرهای مجاز صورت گیرد. مهمتر اینکه اگر صفحه را حذف کنیم، دیگر نمی توان منطق عناصر باقی مانده را درک کرد. ولی تغییرات سریع و ناگهانی در سرمایه داری معاصر در حال از بین بردن شکل صفحه شطرنج است. اگر تحلیل او را نوعی نظریه شهر بدانیم، در آن صورت تاکید بر مصرف خیلی محدود خواهد بود؛ زیرا اهمیت دیگر فرایند ها را که در مراکز شهری پدیدار می شوند نادیده می گیرد. و دیگر این که فقط مصرف در شهر رخ نمی دهد، بلکه شاهد فرایند های اجتماعی دیگری مانند خرید و فروش، بانکداری، ساخت کالای صنعتی، حمل ونقل، تفریحات و... نیز هستیم.
بعد فضایی سازمان اقتصادی
از دهه70 به این سو، برخی از مارکسیست ها تلاش نمودند تا اقتصادسیاسی فضا را توسعه دهند که مبتنی بر رد صریح این ادعای کاستلز بود که شهرگرایی نه موضوعی واقعی است و نه موضوعی علمی. برای این نویسندگان، مسئله شهری بازگشت به این پرسش است که از زمین چگونه استفاده می شود و چگونه زمین از طریق تعامل طبقات و دولت در جوامع سرمایه داری مدرن مدیریت می شود. همان طور که نظریه مارکسیستی پذیرفت که زمان به صورت اجتماعی در قالب تاریخ تولید می شود؛ اکنون نیز باید بپذیرد که چگونه فضا به صورت اجتماعی در قالب جغرافیا تولید می شود. در چنین شرایطی است که دولت می کوشد تا مداخله های خود را در نظام زمین شهری سازمان دهی کند.
در کانون مسئله زمین شهری، «تناقضی بین تولید اجتماعی شده زمین شهری در کلیت آن از یک سو و خصوصی شدن مزایای ملازم از سوی دیگر» وجود دارد .این تناقض در درگیری های طبقاتی تجلی می یابد و دولت به شدت گرفتار تضادهای پشت سر هم است که قادر به حل آنها هم نیست؛ از این رو، انباشت سرمایه در عرض فضا رخ نمی دهد؛ بلکه اساساً با سازمان فضا گره می خورد و تحت تاثیر آن است.
دلالت کلیدی این رهیافت این است که فضا فراتر از صرف یک ظرف است که فرایند های اجتماعی یا اقتصادی خاصی در آن در حال وقوع هستند. به زبان ساده، در حالی که کاستلز به دنبال مستقرکردن فرایندهای اجتماعی در بستری فضایی بود روئیس و اسکات به دنبال مستقر کردن فرایندهای فضایی در بستر اجتماعی و اقتصادی آنها هستند.
از نظر اسمیت، رهیافتی که فضا و جامعه را در حال تعامل می بیند یا یکی را بازتاب دیگری بر می شمارد، بسیارخام است؛ زیرا فرض را بر این می گیرد که با دو مسئله متفاوت سروکار داریم، در حالی که سازمان اجتماعی ذاتاً و الزاماً فضایی است. ما به عنوان موجودات مادی در جهان مادی، صرفا موقعیت فضایی را اشغال نمی کنیم، بلکه فعالانه این فضا ها را می سازیم و باید پیامد های این کار خود را بپذیریم. ما در فضا، زندگی، عمل و کار نمی کنیم؛ بلکه با زندگی کردن، عمل نمودن و کار کردن، ما فضا را تولید می نماییم.
سوجا ساختار شهری ر ا «دیالکتیک اجتماعی-فضایی» می نامد، به این معنا که این ساختار مولفه ای از روابط کلی تولید است که به صورت دیالکتیکی تعریف شده است. روابطی که هم زمان هم اجتماعی و هم فضایی. از نظر سوجا این نوع رهیافت نسبت به فضا و شهرگرایی مدیون لوفور است. لوفور معتقد است که استفاده از فضا برای بقای نظام سرمایه داری بسیار مهم شده است. و اکنون تضمین بازتولید سرمایه داری از طریق سلطه فضا مدیریت می شود. و باید فضای شهری دوباره مصادره شود.
دیوید هاروی در بعضی از نوشته های خود «سیستماتیک ترین تلاش برای ارتباط دادن نظریه انباشت به جغرافیای خاص نظام سرمایه داری» ترویج کرد. برای هاروی، بخش صنعتی هنوز موتور محرکه توسعه سرمایه داری و منبع اصلی تغییر در جوامع سرمایه داری است؛ از این رو نظام شهری را باید در این بستر تحلیل کرد. بدین سان، ایجاد فضا بستگی به این دارد که شرکت های بزرگ تصمیم بگیرند دفاتر مرکزی، مراکز تحقیق و توسعه، کارخانه های مونتاژ و... را کجا تأسیس کنند. که البته تلاش می کنند با اسقرار در اماکن پُرمزیت، حاشیه رقابت را تضمین کنند. هاروی می پذیرد که به واسطه الگوی سرمایه گذاری موجود در «سرمایه ثابت» تغییر مکان استقرار فیزیکی دچار محدودیت است؛ از این رو، نظم فضایی موجود بیانگر نوعی محدودیت در امکان انطباق با شرایط در حال تغییر است. و تغییر مکان سرمایه داری یا ساختاریابی دوباره فضا، ویژگی اساسی ساختاریابی مجدد سرمایه داری در دوران بحران است.
هاروی طی سال های مختلف، بخش زیادی از آثار خود را به تحلیل نقش اجاره در اقتصاد سرمایه داری اختصاص داده است. به اعتقاد او، اجاره مفهومی است که تحلیل تولید سرمایه داری را به تحلیل فضا و محیط مصنوع مرتبط می کند. زمین سرمایه موهوم است. یعنی بیانگر ادعای در مورد عایدی آتی است. و اجاره نوعی کسر از ارزش اضافی ایجاد شده در تولید صنعتی است.
هاروی با تبعیت ازمارکس، چهار نوع اجاره را شناسایی کرده است(ص426):
اجاره انحصاری اجاره ای است که به صاحب زمین در نتیجه توانایی کاربر آن برای فروش کالای خود به قیمت انحصاری تعلق می گیرد.در مقابل، اجاره مطلق عایدی است که صاحب ملک می تواند به جهت انحصار او بر زمین، آن را مطالبه کند. دو نوع دیگر اجاره از نوع اجاره تفاضلی هستند. اولین آنها مربوط می شود به تفاوت بین عایدی که یک تولیدکننده می تواند در مکانی خاص به دست آورد و عایدی که در بدترین نوع زمین می توان به دست آورد. نوع دوم اجاره تفاضلی با سرمایه گذاری قبلی در زمینی رخ می دهد که بهره وری آن در حال افزایش است؛ زیرا در این جا نیز مالک زمین می کوشد تا سود بیشتری به دست آورد که تحقق یافتنی است. از این رو، کارکرد اجاره تفاضلی، برابرسازی نرخ سود بین تولیدکنندگان در مکان هایی با کیفیت های متفاوت در موقعیت هایی است که به طور تفاضلی دارای امتیاز است.
هاروی به همین منظور سعی کرده مسئله فضا را با بررسی انباشت سرمایه ادغام کند. او مانند لوفور معتقد است که نظریه مارکسیستی باید به این نکته نیز توجه کند که چگونه بحران های تولید سرمایه داری از طریق فراهم شدن امکان جدید انباشت، حل شده اند. او به تبعیت از مارکس، عقیده دارد که تمایل به سرمایه گذاری در فناوری جدید الزاما منجر به بحران انباشت بیش از حد می شود؛ که خود را به شکل عرضه بیش از حد، کاهش قیمت، استفاده نکردن از ظرفیت مولد و افزایش بیکاری نشان می دهد. در این جا شاهد تغییر سرمایه-گذاری در زمان بحران هستیم. به گوری که سرمایه از مداراولیه تولید صنعتی خارج، و وارد مدار ثانویه می-شود. که شامل سرمایه گذاری موسسه های مالی در سرمایه ثابت یا صندوق مصرف، می شود؛ این شکاف اول نظریه بحران هاروی است430.
بنابراین، مشکل این است که انتقال سرمایه به مدار ثانویه، فقط محل تناقض ها را تغییر می دهد، نه این که آنها را حل کند. درست همان طور که پتانسیل به کارگیری سودآوری سرمایه در مدار اولیه پایان می یابد، مدار ثانویه نیز به زودی اشباع می شود. ارزش سرمایه صنعتی کاهش می یابد که منجر به کاهش ارزش سرمایه ثابت و صندوق مصرف می شود. دفاتر اداری خالی، شهر ها و شرکت ها ورشکسته و زمین های بایر صنعتی... . این شکاف دوم نظریه بحران است. مهمتر از مقاومت مردمی، این مشکل است که تغییر جهت سرمایه گذاری به سوی مناطق یا کشورهای توسعه نیافته نه تنها بحران انباشت بیش از حد را حل نخواهد کرد، بلکه به سبب بازتولید این بحران در مقیاس وسیع تر، اوضاع را وخیم تر خواهد کرد.
به این ترتیب، فضایِ جغرافیایی در بقای نظام سرمایه داری بسیار مهم شده است؛ زیرا پدیدار شدن مناطق جدید سرمایه گذاری برای تداوم حیات سیستم بسیار ضروری است؛ ولی هرقدر این کار بیشتر تکرار شود، مشکل حادتر خواهد شد. و استمرار جستجو برای یافتن راه حل فضایی، امروزه دنیا را در مسیر نابودی هسته ای قرار داده است. به عبارت دیگر، شکاف سوم نظریه بحران، به نابودی ختم می شود. شکاف دوم و سوم نظریه بحران، تلاشی است برای نشان دادن اهمیت فضا به منظور تحلیل اینکه چگونه سرمایه داری به مشکل انباشت بیش از حد واکنش نشان داده است. و در نهایت دغدغه هاروی برای ربط دادن تحلیل فضا به اقتصاد سیاسی قانع کننده نیست. سه مشکل به طور خاص در آثار هاروی به چشم می خورد؛ و دارای چنان سطحی بالایی از انتزاع است که پی بردن به گزاره های دقیق آن دشوار، و هم پی بردن به اینکه چکونه ایده هایش را می توان به تحلیل عینی ربط داد. پس اولین مشکل اساساً مشکلی روش شناختی است. همانند تحلیل های ابتدایی کاستلز، تحلیل هاروی انتزاعی وصوری است و در نهایت، آزمودنی نیست.
دومین مشکل: نادیده گرفتن کنشگران انسانی در تولید و بازتولید روابط اجتماعی؛ به گونه ای که کارگزاران انسانی در ظاهر مقوله های شی شده ظاهر می شوند. مثلا از سرمایه دار سخن نمی گوید، بلکه از سرمایه صحبت می کند.
سومین مشکل؛ نظریه هاروی، در نهایت نمی تواند آنچه قصد اثبات آن را دارد، اثبات کند؛ یعنی فضا در بازتولید نظام سرمایه داری نقش مرکزی دارد. او برای اثبات این امر، دو تلاش نمود. نخست از طریق ربط دادن کارکرد محیط مصنوع به فرایند انتقال سرمایه گذاری به مدارثانویه؛ و دوم تاکید بر راه حل فضایی به عنوان راهبرد اصلی برای اجتناب از انباشت بیش از حد؛ که در نهایت هیچ کدام استدلال ها قانع کننده نیستند.
ظاهرا ما به رهیافتی نیاز داریم که هم دیدگاه نسبی گرا را که فضا را چیزی غیر از اشیا نمی داند رد کند و هم دیدگاه مطلق گرا را که بر اساس آن فضا دارای ویژگی های علی خاص خود است.
مئیسی در الگوی جغرافیایی خود، سه نوع الگوی فضایی اصلی را در تولید سرمایه داری معاصر از هم متمایز می کند: بخش-فرایند، شبیه سازی و تک موقعیت448. این الگوی در حال ظهور نشان دهنده سه نکته مهم است؛ نخست اینکه سفسطه موجود در نظریه های فضایی کلی را برملا می کند که می پندارند سرمایه به سادگی منطقه ای را ترک می کند و به سراغ منطقه دیگر می رود؛ دوم اینکه این الگو نشان می دهد چگونه سرمایه گذاری جدید در تمام انواع مناطق در حال وقوع است؛ از جمله تا حدودی در منطق رو به افول. سوم اینکه این الگو نشان می دهد چگونه سازمان دهی مجدد فضایی تولید سرمایه داری در آن واحد شامل بازترکیب روابط اجتماعی محلی می شود.
بُعد فضایی سازمان اجتماعی
جغرافی دانان مارکسیست در سالهای اخیر مشغول ساخت کوه نظری از کاه مفهومی بوده اند. فضا مهم است، همانطور که زمان مهم است. و تلاش برای تحقق علوم اجتماعی غیرفضایی درست مثل تحقق علوم اجتماعی غیرتاریخی، بی معنی است. ولی پرسش این است که چرا باید فضا را برای تحلیل اجتماعی مهم بدانیم؟ در فصل اول خواندیم که نظریه های عمومی سازمان اجتماعی ذاتاً فضایی نیستند، ولی اشکال فضایی برای آنها مهم می شوند. زیرا عوامل ثانویه بر چگونگی توسعه فرایندهای خاص(مثلا؛ رشد آگاهی طبقه کارگر)، در موقعیت های خاص تاثیر می گذارند.
واقعیت این است که بحث های نظری آلوده به مفاهیم مبهم مانند دیالکتیک اجتماعی- فضایی، در سال های اخیر به سبب مداخله نظریه پرداز معروف اجتماعی، یعنی آنتونی گیدنز، دچار ابهام بیشتری هم شده اند. گیدنز با قراردادن فضا به طور کلی و شهر به طور خاص، در قلب نظریه اجتماعی مدرن، حیاتت جدیدی به پیکر مرده جامعه شناسی فضایی بخشید. علاقه گیدنز به فضا ناشی از دغدغه او نسبت به توسعه نظریۀ «ساختاربندی» است. البته به اعتقاد سوندرز علاقه گیدنز به فضا علاقه جانبی، و نتیجه فرعی علاقه او به زمان است و ویژگی ضروری نظریه ساختاربندی نیست.
به اعتقاد گیدنز، کنترل جامعه بر منابع تخصیصی(کنترل بر طبیعت) و اقتدارطلب، فقط در شرایطی که ابزار ذخیره سازی آنها توسعه یافته باشد، امکان رشد تا حد قابل توجهی را دارد. مفهوم «ذخیره سازی» وقتی در مورد منابع تخصیصی به کار می رود، حالت خودتبیین کننده دارد؛ زیرا منظور از آن، ابزار حفظ مثلاً غلات و دام برای مدت طولانی است. منظور از منابع اقتدارطلب، توانایی جمع آوری و حفظ اطلاعات است. این ظرفیت ذخیره سازه، منبع قدرت در زندگی اجتماعی است.
نکته آخر در بحث فعلی ما بسیار مهم است؛ زیرا کاملاً توصیف کننده (و تضعیف کننده) بحث های گیدنز درباره مرکزیت فضای شهری برای نظریه اجتماعی است. همانند مارکس، ویر و دورکیم، گیدنز در این جا می پذیرد در حالی که شهر واحد مهم سازمان در جوامع ماقبل سرمایه داری بود و در جوامع دارای تقسیم طبقاتی ماقبل صنعتی رابطه شهر- روستا بسیار مهم بود؛ ولی شهر در جوامع طبقاتی سرمایه داری معاصر دیگر چنین اهمیتی ندارد؛ یعنی امروزه شهر دیگر یک واحد مهم زندگی اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی نیست. و روستا ها نیز با مزارع، پرچین ها، درختان و فضای سبز خود، درست مثل شهر ها ایجاد شده اند.
بحث گیدنز در باره محیط بر محور دو نکته است: 1. او می پذیرد که تفکیک های جغرافیایی مثل گذشته برجسته نیستند. مثلا؛ مراکز بیشتر شهرها شبیه یکدیگر اند. بیشتر اراضی مسکونی طراحی مشابهی دارند و بیشتر محل های کار به الگوی مشابهی سازمان دهی شده اند. 2. ما مانند گدشته به نواحی خاصی محدود نیستیم. حمل ونقل، تحرک جغرافیایی رایج شده و ارتباطات الکترونیکی ما را از محدویت های فضا رها کرده است.
از نظر سوندرز، جامعه شناسی شهری غیرفضایی در حالی که اهمیت تجربی نظم فضایی را می پذیرد، ولی به دنبال این نیست که این نظم فضایی را تا جایگاه یک موضوع نظری خاص ارتقا دهد. جامعه شناسی شهری وقتی فرایندها را تحلیل می کند؛ باید به شرایط فضایی آن توجه کند. ولی بر این نظم فضایی به عنوان موضوع مطالعه خود تاکید نخواهد کرد.

حمید مسعودی

چکیده فصول کتاب نظریه اجتماعی و مسئله شهری، ساندرز، مترجم: شارع پور - فصل ششم

۱۳۹۴/۱۰/۰۶، 8:37

فصل ششم: شهر به مثابه واحد فضایی مصرف جمعی
سوال: آیا مصرف جمعی، کانون مطالعات شهری را به خود اختصاص داده است؟

نکته اصلی در مباحث اصلی این فصل، تاکید مستمر بر کار کاستلز در مورد مسئله مصرف است. این موضوعی است که مشخص شده مناقشه برانگیز است ولی با وجود این، بنیان مناسبی برای یک جامعه شناسی شهری منسجم فراهم می سازد.
نظام شهری و شیوه تولید سرمایه داری
مهم ترین کمک آلتوسر به توسعه نظریه مارکسیستی نقد او از تفاسیر سنتی از دیالکتیک مارکس است. از نظر آلتوسر، مارکس معتقد بود که تناقض اقتصادی بین نیروها و روابط تولید ، شرط ضروری برای تغییر تاریخی از یک شیوه تولید به شیوه دیگر است، ولی شرط کافی نیست. چهارچوب نظری آلتوسر منجر به رد ایده مارکسیسم سنتی می شود که معتقد بود پایه اقتصادی، تعیین کننده روبنای سیاسی و ایدئولوژیکی است. کاستلز به جای آن نظام پیچیده ای را متشکل از سه سطح مفهوم سازی می کند. که اولین قدم در تحلیل کاستلز است: اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیکی. دورن هر شیوه تولیدی خاص، یکی از سه سطح نقش مسلط را ایفا می کند. مثلا؛ در سطح مسلط در شیوه تولید فئودالی، ایدئولوژیکی است، زیرا مذهب نقش مهمی در حفظ وحدت کل ایفا می کند. در نظام رقابتی سرمایه داری، سطح مسلط اقتصادی است. و در جوامع باستان مانند روم، سطح مسلط سیاسی. در این میان، اقتصاد اگرچه همیشه سطح مسلط نیست، ولی ماهیت روابط سه سطح را تعیین می کند. از نظر آلتوسر کل سیستم ساختار در سلطه است.
کاستلز در کار های اولیه، وابستگی خود به آلتوسر را به صراحت بیان می کند. و عناصر کلیدیِ نقطه شروع کاستلز این گونه است: ص308
1- تمایز بین شیوه تولید و شکل گیری اجتماعی
2- مفهوم شیوه تولید توسط سه سطح نسبتاً مستقل، شکل می گیرد
3- قبول سلطۀ یکی از سه سطح که توسط اقتصاد تعیین می شود
4- تبیین تغیرات سیستم بر حسب شناسایی تناقضات ساختاری که در رفتار های طبقاتی تجلی می یابند.
با آنچه گفته شد، اولین قدم در تحلیل کاستلز، بکار گیری نظریۀ نظام کل در مورد نظام شهری است. بنابراین، نظام شهری باید از سه سطح تشکیل شود، اقتصادی، سیاسی، و ایدئولوژیکی. سطح سیاسی مربوط به اداره شهر، سطح ایدئولوژیکی مربوط به نماد شهری(معانی صادره از اشکال فضایی)، و سطح اقتصادی به سه عنصر تولید، مصرف و مبادله مربوط می شود.
سیاست شهری و بحران مصرف جمعی
مفهوم آلتوسری ساختار در سلطه بیانگر توسعه بالقوه تناقضات فراوان در درون جامعه سرمایه داری است؛ تناقضاتی که درون هر یک از سه سطح شیوه تولید سرمایه داری، بین این سطوح و بین شیوه های تولید مشترک بین این سطوح در درون جامعه وجود دارند.
استدلال کاستلز به زبان ساده تر این است که اگرچه نظام سرمایه داری باید به عنوان پیش شرط تولید و انباشت مستمر، بازتولید نیروی کار کافی را تضمین کند؛ ولی تولیدکنندگان فردی، سرمایه گذاری در تولید کالاهایی را که برای وقوع چنین بازتولیدی ضروری اند، سودآور نمی دانند.
از لحاظ تعیین ساختاری دولت، پولانزاس به تحلیل کارکرد دولت از جهت نقش آن در تنظیم رابطه سطوح مختلف کل سیستم می پردازد: «کارکرد دولت در درون ساختار چندسطحی مختل بر اثر توسعه ناموزون، ایجاد همبستگی بین سطوح مختلف صورت بندی اجتماعی است».
رشد مصرف جمعی که از طریق توسعه منازعه طبقه پایین پدیدار شده در جهت منافع بلندمدت سرمایه انحصاری عمل کرده و از طریق کمک به بازتولید نیروی کار، تنظیم تضاد طبقاتی، مدیریت تقاضای دارای استطاعت مالی و مقابله با کاهش نرخ سود در بخش خصوصی، سبب اتحاد بخش های مختلف سرمایه می شود.
مداخله دائمی و در حال گسترش دستگاه دولت در حوزه فرایند و واحدهای مصرف، مصرف را به منبع واقعی نظم در زندگی روزمره تبدیل می کند. این مداخله دستگاه دولت که آن را در معنای عام، برنامه ریزی شهری می خوانیم شامل سیاسی شدن بلافصل کل پروبلماتیک شهری است».
تولید، مصرف و شهر
این بخش را با مسائل مربوط به روش شناسی شروع خواهیم کرد سپس به بررسی مسائل مربوط به دغدغه کاستلز نسبت به تحلیل مصرف جمعی خواهیم پرداخت.
پرسش های روش شناختی
به اعتقاد بسیاری از منتقدان، رهیافت کاستلز که در کتاب مسئله شهری تجلی یافته، دارای سه ویژگی است: غیرتاریخی بودن؛ قوم مداری و کارکردی بودن. تحلیل کاستلز از جنبش های اجتماعی شهری در کتاب شهر و سازمان های مردمی، بر مبنای مشاهده موارد مختلف بوده است تا بتوان تعمیم های نظری موقتی را بدست آورد. روش شناسی آلتوسری در هر صورت بسیار متفاوت است. مفاهیم این روش به صورت کلیت های بدون محتوا توسعه می یابند. همانند اینکه نمونه های ژنریک وبر نقطه مقابل نمونه های فردی اند، این مفاهیم نیز بدون زمان و مکان اند؛ زیرا در مورد همه ی جوامع در تمام زمان ها به کار گرفته می شوند.
اگرچه دولت از طرف سرمایه انحصاری عمل می کند ولی مطیع دستورات آن نیست. بین سطح اقتصادی و سیاسی سیستم، نوعی استقلال نسبی وجوددارد. بدین معنا که اگرچه منافع سرمایه داری بزرگ از نوع هژمونیک است؛ ولی دیکته کننده عمل دولت نیست. این بحث از بنیان های ساختارگرایانه این نظریه ناشی می شود.
بحث طولانی در مورد مسائل روش شناختی ناشی از آثار کاستلز در طی سال های مختلف را می توان در قالب سه درس مهم خلاصه کرد که برای آثار بعدی در جامعه شناسی شهری مهم اند: نخست اینکه دیدیم که توسعه نظریات عمومی باید نسبت به ویژگی های خاص زمان، حساس باشد. دوم اینکه، اهمیت حساسیت نسبت به ویژگی های فضا را بررسی کردیم. سوم اهمیت مراقبت در مقابل تبیین های کارکردگرایانه را متوجه شدیم.
پرسش های محتوایی
کاستلز در آثار اولیه خود مسئله شهری را برحسب سازمان مصرف جمعی و کشمکش بر سر آن، تعیین کرد. او در آثار بعدی خود نیز امر شهری را همچنان این گونه مفهوم سازی می کند. اگرچه دو بُعد قدرت دولت و معنی فرهنگی را نیز به آن افزوده است. در دیدگاه های اخیر او نیز تأکید بر مصرف جمعی همچنان اعتبار دارد، ولی ناقص است؛ زیرا تاکید اقتصادی باید با دغدغه نسبت به مسائل سیاسی و فرهنگی تکمیل شود.
مفهوم سازی امر شهری با این شیوه تا چه حد مفید یا مشروع است؟
به طور خاص، تا کجا می توان پیرو کاستلز بود و موضوع مصرف جمعی را به عنوان عامل ضروری در تحلیل شهرگرایی دانست؟
ادبیات انتقادی همواره بر چهار موضوع به هم مرتبط تمرکز داشته است. 1) رابطه بین شهرها به عنوان واحدهای فضایی و سازمان مصرف جمعی؛ 2) جدایی تحلیلی مصرف از تولید؛ 3) تمایز بین شکل فردی و شکل جمعی مصرف؛ 4) اهمیت مصرف در ارتباط با فهم ساختار طبقاتی.
این مسئله به موضوع کلیدی کتاب، یعنی این سوال اشاره دارد که آیا می توان فرایند اجتماعی یا موضوع خاصی را شناسایی کرد که با ذات فضایی شهر معاصر هماهنگی داشته باشد؟ از نظر کاستلز این کار امکان-پذیر است زیرا شهرهای سرمایه داری بازتاب فضایی هستند که در آن نیروی کار تولید و بازتولید می شود.
ناحیه شهری چیست؟ آیا یک واحد تولید است؟ آیا یک واحد نهادی است؟ نه! خلاصه این که واحد شهری فضای روزمرۀ بخشی از نیروی کار است که محدوده دارد.
در اینجا نقدها جدی تر می شود. به عنوان مثال مینجیون می نویسد: «جدا کردن نیازهای شهری از نیازهای غیرشهری، غیرممکن است. خود فرایند مصرف را نمی توان در بستر قلمروی، تعریف کرد». مصرف با هیچ مساله شهری تناسب ندارد، بلکه بخش مهمی از مسئله اجتماعی عمومی است. و با توجه به این بحث مشخص می شود که مصرف جمعی یک موضوع واقعی شهری نیست، بلکه تاکید کاستلز بر واحدهای فضایی مصرف جمعی به عنوان موضوع تحقیقات شهری، بیانگر علایق خاص خود اوست. و دلیل علاقه کاستلز به تامین کالا توسط دولت، بُعد فضایی چنین فراهم سازی و امکان تجهیز و بسیج جمعی است.
با توجه به آنچه گفته شد، جای تعجب نیست به این نتیجه برسیم که علی رغم ادعای خود کاستلز مبنی بر کشف یک موضوع واقعی، شناسایی او در مورد مسئله شهری مبتنی بر یک سازه نمونه آرمانی است.
برخی از نویسندگان استدلال کرده اند که عدم امکان ایجاد رابطه آماری بین مصرف، با شهر به عنوان یک واحد فضایی، هر تلاشی را برای یافتن تعریفی از شهرگرایی بی فایده خواهد کرد. در حالی که برخی منتقدان منکر این هستند که مصرف جمعی می تواند موضوع تحلیلی برای جامعه شناسی شهر باشد برخی دیگر از منتقدان این ایده را به این دلیل رد کرده اند که این مفهوم نوعی تفکیک مصنوعی و حتی ایدئولوژیکی را بین دو فرایند تولید و مصرف مطرح می کند که این دو را نمی توان جدا از هم درک کرد. و این که ما تصمیم بگیریم مصرف جمعی را به عنوان امری شهری تعریف کنیم یا نه، در حال حاضر صرفا یک موضوع توافقی است.
با وجود تمام این مباحث، در دفاع از تفکیک تحلیلی کاستلز بین تولید و مصرف، چه می توان گفت؟ آیا اصلاً امکان دارد که بدون توجه به یکی از آنها، دیگری را تحلیل کرد؟ کاستلز رابطه بین تولید و مصرف را بر خلاف نقد منتقدان، قبول دارد. منتقدانی که به دنبال تقلیل مصرف به تحلیل تولید بودند. کاستلز معتقد است که مصرف بر بسیج مردمی و اشکال غیرطبقاتی امیال و هویت تاثیر گذار است.
لذا اصرار بر نظریه سازی مصرف به عنوان تولید، بیانگر بنیان تمام نظریات شهری مارکسیستی است مبنی بر این که سازمان تولید، نقش تعیین کننده ای در شکل دهی به فرایند های اجتماعی دارد؛ از این رو مصرف را باید بر حسب نقش آن در نظام تولید تحلیل کرد، خواه فر حسب تأمین نیروی کار(همانند کاستلز) و یا بر حسب تقویت روابط طبقاتی که بر محور آن تولید ساخت می یابد.
در نظام سرمایه داری پیشرفته، هم فرد و هم مصرف جمعی، رشد و گسترش یافته اند. این افزایش، فشار منجر به افزایش تقاضا برای فراهم سازی و تامین دولت شده است. تامین مهدکودک برای اشتغال زنان و یا حمل و نقل برای رفت و آمد به محل کار. و این نوع فراهم سازی همیشه کمتر از نیاز واقعی است، بنابراین می تواند باعث افزایش سود بخش خصوصی شده و در غیر آن موجب رنجش مردم376.
البته باید پذیرفت که سازمان اجتماعی مصرف، با شیوه سازمان دهی تولید در جامعه در ارتباط و منعکس کننده آن است؛ اما نکته اینجاست که هر بعدی از زندگی اجتماعی با ابعاد دیگر، رابطه دارد. مثلا موقعیت مردم در سازمان تولید بر دامنه کنش های مصرفی شان، محدودیت ایجاد می کند. ولی این بدان معنا نیست که مصرف را باید به صورت تابع تولید، تحلیل کرد.
یکی از مهم ترین تغییرات، تقسیم بندی شکل جمعی و فردی مصرف است. و تقسیم بندی بین کسانی که به اشکال فردی مصرف دسترسی دارند و افرادی که متکی به تامین اجتماعی اند. این تمایز بین مصرف فردی و جمعی، بنیادی ترین نکته در جامعه شناسی مصرف معاصر است.
مهم ترین ومفیدترین تلاش برای توضیح مصرف جمعی و تمایز آن با مصرف فردی بوسیله دانلئوی انجام شده است. او به پیروی از کاستلز مصرف را «مصارده نهایی محصولات توسط مردم» تعریف می کند. در یک تحلیل دیگر مصرف به مستقل و کالایی شده تقسیم شده است. کالایی شده خود به دو نوع، شکل فردی شده و شکل اجتماعی تقسیم شده است. و مصرف اجتماعی خود به سه دستۀ، مصرف شبه فردی شده، مصرف شبه جمعی و مصرف جمعی تقسیم شده است383.
دانلئوی معتقد است که مصرف اجتماعی شده آن طور که مفهوم سازی شده «راه حل تحلیلی مناسبی برای مشکل تعیین حد و مرزهای حوزه مطالعات شهری فراهم می کند»؛ بنابراین جامعه شناسی شهری دغدغه بیشتری فقط از مصرف جمعی دارد. مسائل مربوط به مصرف می تواند سبب وحدت طبقات شود، از لحاظ تجربی و نظری منطقی تر است که بگوییم مسائل مربوط به مصرف ممکن است باعث تفکیک طبقات و افرادی شود که در حالت معمولی، متحدند. البته برخلاف ادعای های اولیه کاستلز، بحران مصرف جمعی به هیچ وجه موجب شکل گیری مخالفت رادیکال گسترده نمی شود، بلکه بیشتر باعث ایجاد سردرگمی سیاسی، تفکیک و فقدان کارآیی می شود.
نکته مهم تر این است که باید تحلیل دانلئوی از بخش های مصرف را به ورای بستر سیاسی، گسترش داد. به عنوان مثال اگر مسکن را در نظر بگیریم، در حال حاضر این نکته قابل قبول است که صاحبان خانه در بریتانیا اغلب توانسته اند از مسکن خود سود مادی بسیاری به دست آورند، سودی که مستاجران بخش دولتی از آن محروم بودند. نتیجه اینکه برخلاف بسیاری از رهیافت های دیگر مربوط به مسئله شهری که در فصل های قبل بررسی شد، تاکید کاستلز بر مسائل مربوط به مصرف، حداقل زمینه اولویت های تحقیقی منسجم را فراهم می کند. وگرنه تلاش کاستلز برای مفهوم سازی شهر به عنوان یک واحد مصرف، چندان سودمند و مفید نیست، و این که فقط با جدایی از جهت گیری فضایی که مشخصه مطالعات شهری تا زمان حاضر است، می توان جامعه شناسی مصرف را توسعه داد.

حمید مسعودی

چکیده فصول کتاب نظریه اجتماعی و مسئله شهری، ساندرز، مترجم: شارع پور - فصل پنجم

۱۳۹۴/۱۰/۰۶، 8:35

فصل پنجم؛ شهر به مثابه ایدئولوژی

سوال اساسی که نویسنده کتاب در این فصل به دنبال پاسخ گویی به آناست:

رهیافتهای انسانگرایانه و جبرگرایانه مارکسیستی چگونه به بازبینی و طرح مجدد نظریه اجتماعی شهر پرداختند؟

از اواخر دهه 1960 و با ظهور جنبش های جدید ، تقلیل منازعات سیاسی به تضاد بین بورژوازی و پرولتاریا زیر سوال رفت و در چنین شرایطی نظریه مارکسیستی به کشف مجدد مسئله شهر پرداخت و بر این اساس استدلال مارکس و انگلس مبنی بر اینکه شهرسرمایهداری فی نفسه از لحاظ تئوریکی فاقد اهمیت است مورد بازبینی قرار گرفت. این بازبینی از دو مرحله تشکیل می شد؛1- نقد نظریات شهری موجود(اکولوزیانسانی) وعمل شهری(مانندبرنامهریزی) و معرفی آنها به عنوان ایدئولوزی 2-تدوین نظریهای که تابع منافع گروه طبقاتی مسلط نباشد.
در تدوین نظریه براساس اختلافاتی که در تفاسیر مارکسیستی وجود داشت دو رهیافت شکل گرفت؛ رهیافت انسانگرایانه و رهیافت جبرگرایانه. در رهیافت انسانگرایانه بررسی مسئله شهری برحسب محدودیتها و پتانسیلهای جامعه برای آزادی انسان متمرکز بود و تفسیر جبرگرایانه به رد انسان گرایی سوسیالیستی پرداخت. همچنین رهیافت انسانگرایانه بحران شهری را برای نظام سرمایه داری پیشرفته اساسی می داند اما رهیافت جبرگرایانه این بحران را در مقایسه با تضاد طبقاتی در حوزه صنعت در درجه بعدی اهمیت قرار میدهد. از این رو تفسیرانسانگرایانه بر سئوال تولید فضا تاکید دارد و جبرگرایانه مسئله شهری را تا جایی مهم میداند که بحران شهری بتواند به گسترش کشمکش سنتی علیه سلطه سرمایه داری بر تولید صنعتی کمک کند.
از نظر لوفور ایدئولوژی ها، نظریات اجتماعی کلی هستند که اثر عملی آنها حفظ سلطه منافع طبقاتی گروه خاصی است و بر این اساس دو دسته نظریات را متمایز میکند؛ نظریاتی که دارای اثر عملی انقلابیاند و نظریاتی که به دنبال وفاق سیاسی و کنترل هستند. از این رو نظریه شهری و برنامه ریزیشهری مبتنی بر انکار ماهیت سیاسی ذاتی فضا هستند و ایدئولوزیک هستند زیرا با سیاست زدایی از مسئله فضا به حفظ وضع موجود کمک میکند.
به این ترتیب یک نظریه انتقادی باید نشاندهد که چگونه اشکال و سازمان فضایی محصول شیوه خاصی از تولید یعنی سرمایهداریاند، و دیگر اینکه چگونه این اشکال فضایی به باز تولید روابط سلطه کمک میکنند.
به اعتقاد لوفور فضا تحتتاثیر شدید نظامسرمایهداری است و شکل روابط سرمایهداری را برکل زندگی روزمره تحمیل می کند. حتی معماری شهرها نمادی از روابط سرمایه داری است(عمودی سازینماد قدرت است) و فضاهای فراغتی بازتاب روابط سرمایهداریاند. با این حال هژمونی بورژوازی با رشد بخشبندی شدن فضا و زندگیروزمره دچار تهدید میشود و قدرت فزاینده مرکز شهرمورد چالش قرار میگیرد. این تناقض اساسی در جامعه شهری جدید نه تنها در منازعه سیاسی بین مرکز و پیرامون خود را نشان میدهد بلکه در دغدغه فزاینده نسبت به کیفیت زندگی نیز متجلی است. بر این اساس جنبش کارگری باید به منظور کنترل و استفاده از نیروهای مولد برای نیازهای اجتماعی، سازماندهی شود. برای این کار نیاز به یک استراتژی است که پیرامون شهر را با جنبش کارگری پیوند.
کاستلز نیز مانند لوفور به نقد نظریات موجود در مورد شهر گرایی به عنوان ایدئولوژیک پرداخت. وی تحت تاثیر آلتوسر که معتقد بود «سوژه بودن انسانی محصول عمل ایدئولوژیکی یا رابطه زیستی – تخیلی ما با جهان است، در آن صورت می توان نتیجه گرفت که عمل علمی اگر بخواهد شناختی تولید کند که فراتر از ایدئولوژی باشد، باید شامل جدایی از مقوله سوژه باشد» به نقد نظریات شهری موجود پرداخت. و بر این اساس تحلیل لوفور را چیزی بیش از یک ایدئولوژی نظری نمیداند.کاستلز همین انتقادی را ( با شدت کمتر) علیه نظریه های شهری دیگر مطرح می کند که همانند لوفور به دنیال تبیین فرایند شهری بر حسب کنش های سوژه های فردی بودند.
وی به شدت مخالف رادیکال ترین نظریات است ولی به تعریف و تمجید از محافظه کارترین نظریه و انشعابات بعدی میپردازد. مشکل هر دوی این نظریات این است که ابژههای نظری آنان نمیتواند بنیانی برای نظریه شهری خاص فراهم کند، نظریه ای که بتوان ان را برای مطالعه تجربی شهر به کار گرفت.
همچنین با بررسی دقیق مسئله ویرث در مورد فرهنگ شهری معلوم می شود که این مسئله یک نظریه درباره اشکال فرهنگی سرمایه داری است؛ زیرا نه تنها تحقیقات نشان می دهد که فرهنگ شهرهای ماقبل صنعتی و غیر سرمایه داری متفاوت از آن چیزی است که ویرث مطرح کرده، بلکه تاریخ بحث زنجیره روستایی-شهری نشان داد عواملی که ویرث آنها را برای تبیین تفاوتهای فرهنگی بین شهر و روستا در جوامعسرمایهداری برشمرد،درواقع کافی نبودند.
استدلال کاستلز تا این مرحله کل جامعه شناسایی شهری را به جهت ایدئولوژیک بودن آن، به طور مؤثری نابود کرده است. کارهای قبلی او دو مشکل اساسی دارند: نخست اینکه نظریاتی مانند نظریات مطرح شده در ادبیات مدیریت گرایی شهری یا نظریات لوفور ، مبتنی بر مقوله ایدئولوژیکی سوژه انسانی اند. دوم اینکه ، نظریاتی همچون اکولوژی انسانی که از این نوع مقولات اجتناب کردند، نتوانستند ابزاری را برای مرتبط ساختن ابژه واقعی مطالعه خود با نظریاتشان درباره انطباق توسعه دهند؛ بنابراین گرفتار اثرات ایدئولوژیکی شدند.
به عقیده کاستلز زمانی میتوان یک جامعه شناسی را از نقطه نظر موضوع علمی آن، شهری دانست که این امکان باشد که بین یک واحد فضایی و یک واحد اجتماعی وقوع همزمان وجود داشته باشد. و تنها موضوعی که واجد چنین شرایطی است، واحدمصرف جمعی است.
امپریالیسم معرفت شناختی و جامعه شناسی شهری جدید
ایده کاستلز در مورد ابژه واقعی ربطی به فلسفه عمل علمی آلتوسر ندارد. در واقع ، علی رغم ادعای او به نظر می رسد که نکته اصلی نقد کاستلز از اکولوژی انسانی و فرمول بندی مجدد او از جامعه شناسی شهری، مبتنی بر نوعی معرفت شناسی است که خود آلتوسر آن را قبول ندارد.
رهیافت کاستلز در عمل بیشتر مدیون روش ساخت نمونه آرمانی وبر است تا عمل نظری آلتوسر. آنچه رهیافت کاستلز مطرح می کند، در اصل نوعی مفهوم سازی تک بعدی یکی از ابعاد واقعیت (فرایند مصرف جمعی)به عنوان موضوع مرتبط مطالعه است. استدلال من(سوندرز) در اینجا بیانگر استدلالی است که در آثار پل هیرست میتوان یافت. او نقد مفصلی از نظریه ایدئولوژی آلتوسر ارائه داده است. وی همچنین به نقد امپریالیسم معرفت شناختی پرداخته که ابتدا در آثار مشترک خود با هیندس آنها را مطرح کرد.

حمید مسعودی

دانلود پارپوینت های سمینار پروپوزال نویسی برای دانشجویان و پژوهشگران

۱۳۹۴/۱۰/۰۱، 9:19

بنا به درخواست برخی از دوستان کارگاهی پروپوزال نویسی در آذر ماه برگزار گردید و پاورپوینت آن برای بهره برداری در اختیار شما بازدیدکننده عزیز قرار می گیرد. برای دانلود بر روی تصویر زیر کلیک کنید. در ضمن فایل برای مطالعه نیازی به پسورد ندارد.

از اینکه با درج منبع نشر می دهید سپاسگزارم.

برای دریافت آخرین مطالب آموزشی به کانال مهارت پژوهشگری بپیوندید:

https://telegram.me/joinchat/A1rZHjvdP6hJCfGPJ8V1gw

حمید مسعودی
© نوشته‌های جامعه‌شناسی
طراح قالب: وبلاگ :: webloog
درباره من
نوشته‌های جامعه‌شناسی من عضو هیأت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه بیرجند و نویسنده مطالب این وبلاگ هستم. یادداشت‌ها، تجربیات و آموزش‌هایم را در این صفحه به اشتراک می‌گذارم. برای ارتباط و دریافت سریع‌تر مطالب می‌توانید صفحه شخصی‌ام در تلگرام را نیز دنبال کنید.
جدیدترین‌ها
  • ترس چگونه سلطنت می‌کند؟ ۱۴۰۴/۰۸/۰۹
  • نقش مددکاران اجتماعی در بهزیستی سالمندی ۱۴۰۴/۰۵/۲۲
  • مسئولیت اجتماعی روان‌شناس و مشاور ۱۴۰۴/۰۵/۲۲
  • نخبگان افغانستان چه نگرشی نسبت به سیاست‌های ایران، پاکستان و هند دارند؟ ۱۴۰۴/۰۵/۲۲
  • لطفا سفر خودرویی، تنها دلخوشی و آرزوی مردم را تلخ نکنید! ۱۴۰۴/۰۱/۱۲
  • نیم قرن فراز و نشیب حقوق کارگران میان تورم و تحریم ۱۴۰۳/۱۲/۰۹
  • دست‌هایی که منتظر است | پاداش‌هایی که سال به سال آب می‌رود؛ ۱۴۰۳/۱۲/۰۳
  • شاخص جهانی ادراک فساد و چیزهایی که بهتر است بدانیم ۱۴۰۳/۱۱/۳۰
  • قلبی که دریده شد، آرزویی که شکست، امیدهایی که زنده است ۱۴۰۳/۱۱/۳۰
  • سفر ناتمام مایکل بوراوی در عمومی‌سازی جامعه‌شناسی و توجه به عدالت و کارگران ۱۴۰۳/۱۱/۲۵
  • خوانش کتاب جامعه را ببینیم اثر یوران آرنه جامعه‌شناس سوئدی ۱۴۰۳/۰۵/۱۵
  • چرا عکس باور عمومی، خودکشی در جامعه پزشکی بالاست؟ ۱۴۰۳/۰۵/۱۲
موضوعات
  • نظرسنجی تدریس
  • کتاب لاتین جامعه شناسی
  • کلید واژه های اجتماعی
  • روش تحقیق در علوم اجتماعی
  • آمار و کاربردهای آن در پژوهشگری
  • جامعه شناسی محض
  • جامعه شناسی کاربردی
  • نرم افزار و رایانه پژوهشگری علوم اجتماعی
  • ویژه پژوهشگری علوم اجتماعی
  • زبان انگلیسی در علوم اجتماعی
  • گوناگون مرتبط با جامعه شناسی
  • مهارت های انجام پژوهش اجتماعی
  • راهکارهای جستجوی اینترنتی
  • آزمون های ارشد و دکتری جامعه شناسی
  • مشاهیر و استادان جامعه شناسی
  • اخبار جامعه شناسی
برچسب‌ها
  • اقتصاد (1)
  • spss (1)
  • آمار استنباطی (1)
  • آمار توصیفی (1)
  • پژوهش اقتصادی (1)
آرشیو
  • آبان ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۲
  • فروردین ۱۳۹۹
  • بهمن ۱۳۹۸
  • آذر ۱۳۹۸
  • آبان ۱۳۹۸
  • مهر ۱۳۹۸
  • شهریور ۱۳۹۸
  • مرداد ۱۳۹۸
  • تیر ۱۳۹۸
  • خرداد ۱۳۹۸
  • اردیبهشت ۱۳۹۸
  • بهمن ۱۳۹۷
  • دی ۱۳۹۷
  • مهر ۱۳۹۷
  • مرداد ۱۳۹۷
  • خرداد ۱۳۹۷
  • بهمن ۱۳۹۵
  • دی ۱۳۹۵
  • آذر ۱۳۹۵
  • آبان ۱۳۹۵
  • مرداد ۱۳۹۵
  • تیر ۱۳۹۵
  • اردیبهشت ۱۳۹۵
  • اسفند ۱۳۹۴
  • بهمن ۱۳۹۴
  • دی ۱۳۹۴
  • آذر ۱۳۹۴
  • آبان ۱۳۹۴
  • مهر ۱۳۹۴
  • شهریور ۱۳۹۴
  • آرشيو
دوستان
  • صفحه شخصی من در دانشگاه
  • صفحه شخصی در مگیران
  • صفحه شخصی در سیویلیکا
  • صفحه شخصی در آپارات
  • صفحه شخصی در گوگل اسکالر
امکانات
پربازدیدترین مطالب

کد پربازدیدترین

آمارگیر وبلاگ