نوشته‌های جامعه‌شناسی

نوشته‌های جامعه‌شناسی

  • خانه
  • پروفایل
  • ایمیل
  • آرشیو
  • نوشته‌ها

چکیده فصول کتاب نظریه اجتماعی و مسئله شهری، ساندرز، مترجم: شارع پور - فصل هفتم

۱۳۹۴/۱۰/۰۶، 8:45

فصل هفتم: جامعه شناسی شهری غیرفضایی
پرسش فصل: آیا می توان در نظریات شهری بر موضوع نظم فضایی «تأکید» کرد؟


دستاورد اصلی نقد کاستلز از جامعه شناسی شهری این بود که نظریه پردازان بعدی پدیده های را به عنوان «شهری» تلقی نمودند که علل آن نه تنها در هستی شهر، بلکه در کل سازمان جامعه وجود دارد. البته یکی از معماهای این کتاب این است که کاستلز با تخریب جامعه شناسی شهری، به دنبال ساخت دوباره آن بر مبنای مفهوم مصرف جمعی است. ولی تلاش کاستلز برای پیوند زدن این مفهوم با تحلیل شهر ها موفقیت آمیز نبود. او مکرر به فضا و فضای شهری اشاره می کند؛ ولی ارجاع او به اشیایی است که او ساختار و شرایط فضایی آن ها را نادیده می گیرد. از نظر سئیر، تحلیل کاستلز اگر نه ضدفضایی، بلکه به طور کامل غیرفضایی است. درست که کاستلز در تحلیل تأمین مصرف جمعی در شهر، فضا را به عنوان عامل تقویت بسیج سیاسی جمعی و یا عامل جلوگیری کنندۀ آن در نظر می گیرد، ولی تأکید او بر تناقض بین مصرف و تولید در کل اقتصاد است.
در این فصل، به علاوه طرح نظریات جغرافیا و جامعه شناسیِ که مدعی اند که نمی توان فضا را عامل ثانوی تحلیل کرد؛ دو جریان فکری را تحلیل خواهیم کرد که مدعی مرکزیت موضوع فضا در تحلیل اجتماعی هستند. جریان فکری اول که بیشتر با نام جغرافی دانان مارکسیست، مانند دیوید هاروی و دورین مئبیسی پیوند خورده که به دنبال نظریه سازی فضا بر حسب نقش فضا در فرایند انباشت سرمایه، مدارهای سرمایه و بازساخت سرمایه داری است.
جریان فکری دوم که بیشتر با نام نظریه اجتماعی منطقی گیدنز و جامعه شناسی رئالیستی نویسندگانی مانند جان یوری پیوند خورده؛ این جریان می کوشد تا فضا را به عنوان عنصر به وجود آورندۀ تعامل اجتماعی، نظریه سازی کند. هر دو جریان به خوبی بی کفایتی علوم اجتماعی ضدفضایی را نشان داده اند؛ ولی هیچ یک نتوانسته اند مشکل «قرار دادن فضا در کانون تحقیق اجتماعی» را تثبیت کنند.
ورای جامعه شناسی شهر
مارکس، وبر و دورکیم به رغم دغدغه های نظری متفاوت، در تحلیل مسائل شهری به نتایج بسیار مشابهی رسیدند که شهر، نقش تاریخی ویژه ای در توسعه نظام سرمایه داری غربی داشته است. ولی بعد از تثبیت نظام، شهر موضوع مهم نظری نیست. از آن به بعد جامعه شناسی شهری در پیِ جست وجو برای یافتن یک موضوع تحلیل شهری بود. خانواده، مذهب، سازمان ها و... موضوعات سایر تخصص های جامعه شناسی بود، اما نه برای تخصص شهر. جامعه شناسی شهر نیاز به موضوعی داشت که بتوان آن را به منطقه ای دارای محدوده فیزیکی دورن مرزهای دولت/ملت مرتبط کرد. در واکنش به این مشکل، چهار راه حل پیشنهاد شد.

تعریف «امر شهری» تنش تحلیلی دستاورد
نظام اکولوژیکی الف: نظریه شهر(فرایند های قابل مشاهده) در مقابل/ ب: نظریه انطباق(نیرو های زیستی غیرقابل مشاهده) الف: مطالعات اجتماع محلی/قوم نگاری ها/ ب: جامعه شناسی کارکردگرایی
شکل فرهنگی زیمل: الف)جامعه شناسی عدد در مقابل/ ب) جامعه شناسی مدرنیته/ ویرث: الف) تحلیل جمعیت شناختی در مقابل/ ب) تحلیل طبقاتی/چرخه زندگی

الف) نظریه های تراکم اخلاقی

ب) نظریه های فرهنگی نظام سرمایه داری
نظام اجتماعی-فضایی پال: الف) جامعه شناسی نابرابری فضایی در مقابل جامعه شناسی دولت رکس/ ب) جامعه شناسی شهر در  مقابل تحلیل قشربندی اجتماعی الف) نظریه دولت صنف محور/ مطالعه سلطه بوروکراتیک و حرفه­ای / ب)تمرکز بر شکاف های مصرفی
واحد فضایی مصرف جمعی الف) نظریه شهرگرایی سرمایه داری در مقابل /ب) تحلیل کارکرد های دولت در بازتولید نیروی کار الف) اقتصاد سیاسی فضا/ ب)جامعه­شناسی مصرف(جامعه شناسی شهری غیرفضایی)

 


برای تبیین پدیده های شهر مجبوریم به ورای شهر رفته و روابط اجتماعی را در کل جامعه مطالعه کنیم و اخیراً دوباره در مطالعات شهری «موقعیت شهر» به عنوان موضوع تحلیل، پدیدار شده است.
نکته کلیدی که از آثار پال در دوره معاصر می توان برداشت کرد، این است که امروزه دولت عامل بسیار مهمی در تعیین فرصت های زندگی مردم است و الزاماً متناسب با منطق خشک سرمایه داری عمل نمی کند. نتیجه این که تحلیل های جامعه شناختی طبقه و قدرت بازار مبتنی بر مطالعه روابط تولید باید با تحلیل نابرابری-های ناشی از نظام بوروکراتیک تخصیص منابع و امکانات تکمیل شوند.
این کاستلز بود که برای اولین بار مستقیماً به شکل جامعه شناسی شهری در زمینه شناسایی یک موضوع نظری شهری اشاره کرد. او در آثار اولیه خود، رهیافت های قبلی (از جمله نقدتحلیل مارکسیستی لوفور) را نقد کرد. نقد او این بود که این رهیافت ها با انتساب ویژگی های علّی به شهرگرایی که در اصل، ابعاد سازمان نظام-سرمایه داری بودند، عملاً به پرسش فضا روی آوردند. کاستلز در فرمول بندی خود از مسئله شهری، استدلال کرد که شهر از لحاظ نظری مهم است؛ زیرا ظرفی فضایی است که نیروی کار در آن از طریق تامین منابع ضروری مصرف توسط دولت بازتولید می شود. به اعتقاد او، فضا از جامعه تفکیک نشدنی است و استفاده از فضا محصول درگیری های بین گروه های مسلط و گروه های تحت سلطه جامعه است که به دنبال پروژه ها و طرح های دیگری هستند. تصویر کاستلز از فضا «شبیه به صفحه شطرنجی» است که هر شخصی در یکی از خانه های آن مستقر شده است. هر حرکتی باید در چهارچوب محدوده فضایی صفحه و در مسیرهای مجاز صورت گیرد. مهمتر اینکه اگر صفحه را حذف کنیم، دیگر نمی توان منطق عناصر باقی مانده را درک کرد. ولی تغییرات سریع و ناگهانی در سرمایه داری معاصر در حال از بین بردن شکل صفحه شطرنج است. اگر تحلیل او را نوعی نظریه شهر بدانیم، در آن صورت تاکید بر مصرف خیلی محدود خواهد بود؛ زیرا اهمیت دیگر فرایند ها را که در مراکز شهری پدیدار می شوند نادیده می گیرد. و دیگر این که فقط مصرف در شهر رخ نمی دهد، بلکه شاهد فرایند های اجتماعی دیگری مانند خرید و فروش، بانکداری، ساخت کالای صنعتی، حمل ونقل، تفریحات و... نیز هستیم.
بعد فضایی سازمان اقتصادی
از دهه70 به این سو، برخی از مارکسیست ها تلاش نمودند تا اقتصادسیاسی فضا را توسعه دهند که مبتنی بر رد صریح این ادعای کاستلز بود که شهرگرایی نه موضوعی واقعی است و نه موضوعی علمی. برای این نویسندگان، مسئله شهری بازگشت به این پرسش است که از زمین چگونه استفاده می شود و چگونه زمین از طریق تعامل طبقات و دولت در جوامع سرمایه داری مدرن مدیریت می شود. همان طور که نظریه مارکسیستی پذیرفت که زمان به صورت اجتماعی در قالب تاریخ تولید می شود؛ اکنون نیز باید بپذیرد که چگونه فضا به صورت اجتماعی در قالب جغرافیا تولید می شود. در چنین شرایطی است که دولت می کوشد تا مداخله های خود را در نظام زمین شهری سازمان دهی کند.
در کانون مسئله زمین شهری، «تناقضی بین تولید اجتماعی شده زمین شهری در کلیت آن از یک سو و خصوصی شدن مزایای ملازم از سوی دیگر» وجود دارد .این تناقض در درگیری های طبقاتی تجلی می یابد و دولت به شدت گرفتار تضادهای پشت سر هم است که قادر به حل آنها هم نیست؛ از این رو، انباشت سرمایه در عرض فضا رخ نمی دهد؛ بلکه اساساً با سازمان فضا گره می خورد و تحت تاثیر آن است.
دلالت کلیدی این رهیافت این است که فضا فراتر از صرف یک ظرف است که فرایند های اجتماعی یا اقتصادی خاصی در آن در حال وقوع هستند. به زبان ساده، در حالی که کاستلز به دنبال مستقرکردن فرایندهای اجتماعی در بستری فضایی بود روئیس و اسکات به دنبال مستقر کردن فرایندهای فضایی در بستر اجتماعی و اقتصادی آنها هستند.
از نظر اسمیت، رهیافتی که فضا و جامعه را در حال تعامل می بیند یا یکی را بازتاب دیگری بر می شمارد، بسیارخام است؛ زیرا فرض را بر این می گیرد که با دو مسئله متفاوت سروکار داریم، در حالی که سازمان اجتماعی ذاتاً و الزاماً فضایی است. ما به عنوان موجودات مادی در جهان مادی، صرفا موقعیت فضایی را اشغال نمی کنیم، بلکه فعالانه این فضا ها را می سازیم و باید پیامد های این کار خود را بپذیریم. ما در فضا، زندگی، عمل و کار نمی کنیم؛ بلکه با زندگی کردن، عمل نمودن و کار کردن، ما فضا را تولید می نماییم.
سوجا ساختار شهری ر ا «دیالکتیک اجتماعی-فضایی» می نامد، به این معنا که این ساختار مولفه ای از روابط کلی تولید است که به صورت دیالکتیکی تعریف شده است. روابطی که هم زمان هم اجتماعی و هم فضایی. از نظر سوجا این نوع رهیافت نسبت به فضا و شهرگرایی مدیون لوفور است. لوفور معتقد است که استفاده از فضا برای بقای نظام سرمایه داری بسیار مهم شده است. و اکنون تضمین بازتولید سرمایه داری از طریق سلطه فضا مدیریت می شود. و باید فضای شهری دوباره مصادره شود.
دیوید هاروی در بعضی از نوشته های خود «سیستماتیک ترین تلاش برای ارتباط دادن نظریه انباشت به جغرافیای خاص نظام سرمایه داری» ترویج کرد. برای هاروی، بخش صنعتی هنوز موتور محرکه توسعه سرمایه داری و منبع اصلی تغییر در جوامع سرمایه داری است؛ از این رو نظام شهری را باید در این بستر تحلیل کرد. بدین سان، ایجاد فضا بستگی به این دارد که شرکت های بزرگ تصمیم بگیرند دفاتر مرکزی، مراکز تحقیق و توسعه، کارخانه های مونتاژ و... را کجا تأسیس کنند. که البته تلاش می کنند با اسقرار در اماکن پُرمزیت، حاشیه رقابت را تضمین کنند. هاروی می پذیرد که به واسطه الگوی سرمایه گذاری موجود در «سرمایه ثابت» تغییر مکان استقرار فیزیکی دچار محدودیت است؛ از این رو، نظم فضایی موجود بیانگر نوعی محدودیت در امکان انطباق با شرایط در حال تغییر است. و تغییر مکان سرمایه داری یا ساختاریابی دوباره فضا، ویژگی اساسی ساختاریابی مجدد سرمایه داری در دوران بحران است.
هاروی طی سال های مختلف، بخش زیادی از آثار خود را به تحلیل نقش اجاره در اقتصاد سرمایه داری اختصاص داده است. به اعتقاد او، اجاره مفهومی است که تحلیل تولید سرمایه داری را به تحلیل فضا و محیط مصنوع مرتبط می کند. زمین سرمایه موهوم است. یعنی بیانگر ادعای در مورد عایدی آتی است. و اجاره نوعی کسر از ارزش اضافی ایجاد شده در تولید صنعتی است.
هاروی با تبعیت ازمارکس، چهار نوع اجاره را شناسایی کرده است(ص426):
اجاره انحصاری اجاره ای است که به صاحب زمین در نتیجه توانایی کاربر آن برای فروش کالای خود به قیمت انحصاری تعلق می گیرد.در مقابل، اجاره مطلق عایدی است که صاحب ملک می تواند به جهت انحصار او بر زمین، آن را مطالبه کند. دو نوع دیگر اجاره از نوع اجاره تفاضلی هستند. اولین آنها مربوط می شود به تفاوت بین عایدی که یک تولیدکننده می تواند در مکانی خاص به دست آورد و عایدی که در بدترین نوع زمین می توان به دست آورد. نوع دوم اجاره تفاضلی با سرمایه گذاری قبلی در زمینی رخ می دهد که بهره وری آن در حال افزایش است؛ زیرا در این جا نیز مالک زمین می کوشد تا سود بیشتری به دست آورد که تحقق یافتنی است. از این رو، کارکرد اجاره تفاضلی، برابرسازی نرخ سود بین تولیدکنندگان در مکان هایی با کیفیت های متفاوت در موقعیت هایی است که به طور تفاضلی دارای امتیاز است.
هاروی به همین منظور سعی کرده مسئله فضا را با بررسی انباشت سرمایه ادغام کند. او مانند لوفور معتقد است که نظریه مارکسیستی باید به این نکته نیز توجه کند که چگونه بحران های تولید سرمایه داری از طریق فراهم شدن امکان جدید انباشت، حل شده اند. او به تبعیت از مارکس، عقیده دارد که تمایل به سرمایه گذاری در فناوری جدید الزاما منجر به بحران انباشت بیش از حد می شود؛ که خود را به شکل عرضه بیش از حد، کاهش قیمت، استفاده نکردن از ظرفیت مولد و افزایش بیکاری نشان می دهد. در این جا شاهد تغییر سرمایه-گذاری در زمان بحران هستیم. به گوری که سرمایه از مداراولیه تولید صنعتی خارج، و وارد مدار ثانویه می-شود. که شامل سرمایه گذاری موسسه های مالی در سرمایه ثابت یا صندوق مصرف، می شود؛ این شکاف اول نظریه بحران هاروی است430.
بنابراین، مشکل این است که انتقال سرمایه به مدار ثانویه، فقط محل تناقض ها را تغییر می دهد، نه این که آنها را حل کند. درست همان طور که پتانسیل به کارگیری سودآوری سرمایه در مدار اولیه پایان می یابد، مدار ثانویه نیز به زودی اشباع می شود. ارزش سرمایه صنعتی کاهش می یابد که منجر به کاهش ارزش سرمایه ثابت و صندوق مصرف می شود. دفاتر اداری خالی، شهر ها و شرکت ها ورشکسته و زمین های بایر صنعتی... . این شکاف دوم نظریه بحران است. مهمتر از مقاومت مردمی، این مشکل است که تغییر جهت سرمایه گذاری به سوی مناطق یا کشورهای توسعه نیافته نه تنها بحران انباشت بیش از حد را حل نخواهد کرد، بلکه به سبب بازتولید این بحران در مقیاس وسیع تر، اوضاع را وخیم تر خواهد کرد.
به این ترتیب، فضایِ جغرافیایی در بقای نظام سرمایه داری بسیار مهم شده است؛ زیرا پدیدار شدن مناطق جدید سرمایه گذاری برای تداوم حیات سیستم بسیار ضروری است؛ ولی هرقدر این کار بیشتر تکرار شود، مشکل حادتر خواهد شد. و استمرار جستجو برای یافتن راه حل فضایی، امروزه دنیا را در مسیر نابودی هسته ای قرار داده است. به عبارت دیگر، شکاف سوم نظریه بحران، به نابودی ختم می شود. شکاف دوم و سوم نظریه بحران، تلاشی است برای نشان دادن اهمیت فضا به منظور تحلیل اینکه چگونه سرمایه داری به مشکل انباشت بیش از حد واکنش نشان داده است. و در نهایت دغدغه هاروی برای ربط دادن تحلیل فضا به اقتصاد سیاسی قانع کننده نیست. سه مشکل به طور خاص در آثار هاروی به چشم می خورد؛ و دارای چنان سطحی بالایی از انتزاع است که پی بردن به گزاره های دقیق آن دشوار، و هم پی بردن به اینکه چکونه ایده هایش را می توان به تحلیل عینی ربط داد. پس اولین مشکل اساساً مشکلی روش شناختی است. همانند تحلیل های ابتدایی کاستلز، تحلیل هاروی انتزاعی وصوری است و در نهایت، آزمودنی نیست.
دومین مشکل: نادیده گرفتن کنشگران انسانی در تولید و بازتولید روابط اجتماعی؛ به گونه ای که کارگزاران انسانی در ظاهر مقوله های شی شده ظاهر می شوند. مثلا از سرمایه دار سخن نمی گوید، بلکه از سرمایه صحبت می کند.
سومین مشکل؛ نظریه هاروی، در نهایت نمی تواند آنچه قصد اثبات آن را دارد، اثبات کند؛ یعنی فضا در بازتولید نظام سرمایه داری نقش مرکزی دارد. او برای اثبات این امر، دو تلاش نمود. نخست از طریق ربط دادن کارکرد محیط مصنوع به فرایند انتقال سرمایه گذاری به مدارثانویه؛ و دوم تاکید بر راه حل فضایی به عنوان راهبرد اصلی برای اجتناب از انباشت بیش از حد؛ که در نهایت هیچ کدام استدلال ها قانع کننده نیستند.
ظاهرا ما به رهیافتی نیاز داریم که هم دیدگاه نسبی گرا را که فضا را چیزی غیر از اشیا نمی داند رد کند و هم دیدگاه مطلق گرا را که بر اساس آن فضا دارای ویژگی های علی خاص خود است.
مئیسی در الگوی جغرافیایی خود، سه نوع الگوی فضایی اصلی را در تولید سرمایه داری معاصر از هم متمایز می کند: بخش-فرایند، شبیه سازی و تک موقعیت448. این الگوی در حال ظهور نشان دهنده سه نکته مهم است؛ نخست اینکه سفسطه موجود در نظریه های فضایی کلی را برملا می کند که می پندارند سرمایه به سادگی منطقه ای را ترک می کند و به سراغ منطقه دیگر می رود؛ دوم اینکه این الگو نشان می دهد چگونه سرمایه گذاری جدید در تمام انواع مناطق در حال وقوع است؛ از جمله تا حدودی در منطق رو به افول. سوم اینکه این الگو نشان می دهد چگونه سازمان دهی مجدد فضایی تولید سرمایه داری در آن واحد شامل بازترکیب روابط اجتماعی محلی می شود.
بُعد فضایی سازمان اجتماعی
جغرافی دانان مارکسیست در سالهای اخیر مشغول ساخت کوه نظری از کاه مفهومی بوده اند. فضا مهم است، همانطور که زمان مهم است. و تلاش برای تحقق علوم اجتماعی غیرفضایی درست مثل تحقق علوم اجتماعی غیرتاریخی، بی معنی است. ولی پرسش این است که چرا باید فضا را برای تحلیل اجتماعی مهم بدانیم؟ در فصل اول خواندیم که نظریه های عمومی سازمان اجتماعی ذاتاً فضایی نیستند، ولی اشکال فضایی برای آنها مهم می شوند. زیرا عوامل ثانویه بر چگونگی توسعه فرایندهای خاص(مثلا؛ رشد آگاهی طبقه کارگر)، در موقعیت های خاص تاثیر می گذارند.
واقعیت این است که بحث های نظری آلوده به مفاهیم مبهم مانند دیالکتیک اجتماعی- فضایی، در سال های اخیر به سبب مداخله نظریه پرداز معروف اجتماعی، یعنی آنتونی گیدنز، دچار ابهام بیشتری هم شده اند. گیدنز با قراردادن فضا به طور کلی و شهر به طور خاص، در قلب نظریه اجتماعی مدرن، حیاتت جدیدی به پیکر مرده جامعه شناسی فضایی بخشید. علاقه گیدنز به فضا ناشی از دغدغه او نسبت به توسعه نظریۀ «ساختاربندی» است. البته به اعتقاد سوندرز علاقه گیدنز به فضا علاقه جانبی، و نتیجه فرعی علاقه او به زمان است و ویژگی ضروری نظریه ساختاربندی نیست.
به اعتقاد گیدنز، کنترل جامعه بر منابع تخصیصی(کنترل بر طبیعت) و اقتدارطلب، فقط در شرایطی که ابزار ذخیره سازی آنها توسعه یافته باشد، امکان رشد تا حد قابل توجهی را دارد. مفهوم «ذخیره سازی» وقتی در مورد منابع تخصیصی به کار می رود، حالت خودتبیین کننده دارد؛ زیرا منظور از آن، ابزار حفظ مثلاً غلات و دام برای مدت طولانی است. منظور از منابع اقتدارطلب، توانایی جمع آوری و حفظ اطلاعات است. این ظرفیت ذخیره سازه، منبع قدرت در زندگی اجتماعی است.
نکته آخر در بحث فعلی ما بسیار مهم است؛ زیرا کاملاً توصیف کننده (و تضعیف کننده) بحث های گیدنز درباره مرکزیت فضای شهری برای نظریه اجتماعی است. همانند مارکس، ویر و دورکیم، گیدنز در این جا می پذیرد در حالی که شهر واحد مهم سازمان در جوامع ماقبل سرمایه داری بود و در جوامع دارای تقسیم طبقاتی ماقبل صنعتی رابطه شهر- روستا بسیار مهم بود؛ ولی شهر در جوامع طبقاتی سرمایه داری معاصر دیگر چنین اهمیتی ندارد؛ یعنی امروزه شهر دیگر یک واحد مهم زندگی اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی نیست. و روستا ها نیز با مزارع، پرچین ها، درختان و فضای سبز خود، درست مثل شهر ها ایجاد شده اند.
بحث گیدنز در باره محیط بر محور دو نکته است: 1. او می پذیرد که تفکیک های جغرافیایی مثل گذشته برجسته نیستند. مثلا؛ مراکز بیشتر شهرها شبیه یکدیگر اند. بیشتر اراضی مسکونی طراحی مشابهی دارند و بیشتر محل های کار به الگوی مشابهی سازمان دهی شده اند. 2. ما مانند گدشته به نواحی خاصی محدود نیستیم. حمل ونقل، تحرک جغرافیایی رایج شده و ارتباطات الکترونیکی ما را از محدویت های فضا رها کرده است.
از نظر سوندرز، جامعه شناسی شهری غیرفضایی در حالی که اهمیت تجربی نظم فضایی را می پذیرد، ولی به دنبال این نیست که این نظم فضایی را تا جایگاه یک موضوع نظری خاص ارتقا دهد. جامعه شناسی شهری وقتی فرایندها را تحلیل می کند؛ باید به شرایط فضایی آن توجه کند. ولی بر این نظم فضایی به عنوان موضوع مطالعه خود تاکید نخواهد کرد.

حمید مسعودی
© نوشته‌های جامعه‌شناسی
طراح قالب: وبلاگ :: webloog
درباره من
نوشته‌های جامعه‌شناسی من عضو هیأت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه بیرجند و نویسنده مطالب این وبلاگ هستم. یادداشت‌ها، تجربیات و آموزش‌هایم را در این صفحه به اشتراک می‌گذارم. برای ارتباط و دریافت سریع‌تر مطالب می‌توانید صفحه شخصی‌ام در تلگرام را نیز دنبال کنید.
جدیدترین‌ها
  • ترس چگونه سلطنت می‌کند؟ ۱۴۰۴/۰۸/۰۹
  • نقش مددکاران اجتماعی در بهزیستی سالمندی ۱۴۰۴/۰۵/۲۲
  • مسئولیت اجتماعی روان‌شناس و مشاور ۱۴۰۴/۰۵/۲۲
  • نخبگان افغانستان چه نگرشی نسبت به سیاست‌های ایران، پاکستان و هند دارند؟ ۱۴۰۴/۰۵/۲۲
  • لطفا سفر خودرویی، تنها دلخوشی و آرزوی مردم را تلخ نکنید! ۱۴۰۴/۰۱/۱۲
  • نیم قرن فراز و نشیب حقوق کارگران میان تورم و تحریم ۱۴۰۳/۱۲/۰۹
  • دست‌هایی که منتظر است | پاداش‌هایی که سال به سال آب می‌رود؛ ۱۴۰۳/۱۲/۰۳
  • شاخص جهانی ادراک فساد و چیزهایی که بهتر است بدانیم ۱۴۰۳/۱۱/۳۰
  • قلبی که دریده شد، آرزویی که شکست، امیدهایی که زنده است ۱۴۰۳/۱۱/۳۰
  • سفر ناتمام مایکل بوراوی در عمومی‌سازی جامعه‌شناسی و توجه به عدالت و کارگران ۱۴۰۳/۱۱/۲۵
  • خوانش کتاب جامعه را ببینیم اثر یوران آرنه جامعه‌شناس سوئدی ۱۴۰۳/۰۵/۱۵
  • چرا عکس باور عمومی، خودکشی در جامعه پزشکی بالاست؟ ۱۴۰۳/۰۵/۱۲
موضوعات
  • نظرسنجی تدریس
  • کتاب لاتین جامعه شناسی
  • کلید واژه های اجتماعی
  • روش تحقیق در علوم اجتماعی
  • آمار و کاربردهای آن در پژوهشگری
  • جامعه شناسی محض
  • جامعه شناسی کاربردی
  • نرم افزار و رایانه پژوهشگری علوم اجتماعی
  • ویژه پژوهشگری علوم اجتماعی
  • زبان انگلیسی در علوم اجتماعی
  • گوناگون مرتبط با جامعه شناسی
  • مهارت های انجام پژوهش اجتماعی
  • راهکارهای جستجوی اینترنتی
  • آزمون های ارشد و دکتری جامعه شناسی
  • مشاهیر و استادان جامعه شناسی
  • اخبار جامعه شناسی
آرشیو
  • آبان ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۲
  • فروردین ۱۳۹۹
  • بهمن ۱۳۹۸
  • آذر ۱۳۹۸
  • آبان ۱۳۹۸
  • مهر ۱۳۹۸
  • شهریور ۱۳۹۸
  • مرداد ۱۳۹۸
  • تیر ۱۳۹۸
  • خرداد ۱۳۹۸
  • اردیبهشت ۱۳۹۸
  • بهمن ۱۳۹۷
  • دی ۱۳۹۷
  • مهر ۱۳۹۷
  • مرداد ۱۳۹۷
  • خرداد ۱۳۹۷
  • بهمن ۱۳۹۵
  • دی ۱۳۹۵
  • آذر ۱۳۹۵
  • آبان ۱۳۹۵
  • مرداد ۱۳۹۵
  • تیر ۱۳۹۵
  • اردیبهشت ۱۳۹۵
  • اسفند ۱۳۹۴
  • بهمن ۱۳۹۴
  • دی ۱۳۹۴
  • آذر ۱۳۹۴
  • آبان ۱۳۹۴
  • مهر ۱۳۹۴
  • شهریور ۱۳۹۴
  • آرشيو
دوستان
  • صفحه شخصی من در دانشگاه
  • صفحه شخصی در مگیران
  • صفحه شخصی در سیویلیکا
  • صفحه شخصی در آپارات
  • صفحه شخصی در گوگل اسکالر
امکانات
پربازدیدترین مطالب

کد پربازدیدترین

آمارگیر وبلاگ