نوشته‌های جامعه‌شناسی

نوشته‌های جامعه‌شناسی

  • خانه
  • پروفایل
  • ایمیل
  • آرشیو
  • نوشته‌ها

چکیده فصول کتاب نظریه اجتماعی و مسئله شهری، ساندرز، مترجم: شارع پور - فصل هفتم

۱۳۹۴/۱۰/۰۶، 8:45

فصل هفتم: جامعه شناسی شهری غیرفضایی
پرسش فصل: آیا می توان در نظریات شهری بر موضوع نظم فضایی «تأکید» کرد؟


دستاورد اصلی نقد کاستلز از جامعه شناسی شهری این بود که نظریه پردازان بعدی پدیده های را به عنوان «شهری» تلقی نمودند که علل آن نه تنها در هستی شهر، بلکه در کل سازمان جامعه وجود دارد. البته یکی از معماهای این کتاب این است که کاستلز با تخریب جامعه شناسی شهری، به دنبال ساخت دوباره آن بر مبنای مفهوم مصرف جمعی است. ولی تلاش کاستلز برای پیوند زدن این مفهوم با تحلیل شهر ها موفقیت آمیز نبود. او مکرر به فضا و فضای شهری اشاره می کند؛ ولی ارجاع او به اشیایی است که او ساختار و شرایط فضایی آن ها را نادیده می گیرد. از نظر سئیر، تحلیل کاستلز اگر نه ضدفضایی، بلکه به طور کامل غیرفضایی است. درست که کاستلز در تحلیل تأمین مصرف جمعی در شهر، فضا را به عنوان عامل تقویت بسیج سیاسی جمعی و یا عامل جلوگیری کنندۀ آن در نظر می گیرد، ولی تأکید او بر تناقض بین مصرف و تولید در کل اقتصاد است.
در این فصل، به علاوه طرح نظریات جغرافیا و جامعه شناسیِ که مدعی اند که نمی توان فضا را عامل ثانوی تحلیل کرد؛ دو جریان فکری را تحلیل خواهیم کرد که مدعی مرکزیت موضوع فضا در تحلیل اجتماعی هستند. جریان فکری اول که بیشتر با نام جغرافی دانان مارکسیست، مانند دیوید هاروی و دورین مئبیسی پیوند خورده که به دنبال نظریه سازی فضا بر حسب نقش فضا در فرایند انباشت سرمایه، مدارهای سرمایه و بازساخت سرمایه داری است.
جریان فکری دوم که بیشتر با نام نظریه اجتماعی منطقی گیدنز و جامعه شناسی رئالیستی نویسندگانی مانند جان یوری پیوند خورده؛ این جریان می کوشد تا فضا را به عنوان عنصر به وجود آورندۀ تعامل اجتماعی، نظریه سازی کند. هر دو جریان به خوبی بی کفایتی علوم اجتماعی ضدفضایی را نشان داده اند؛ ولی هیچ یک نتوانسته اند مشکل «قرار دادن فضا در کانون تحقیق اجتماعی» را تثبیت کنند.
ورای جامعه شناسی شهر
مارکس، وبر و دورکیم به رغم دغدغه های نظری متفاوت، در تحلیل مسائل شهری به نتایج بسیار مشابهی رسیدند که شهر، نقش تاریخی ویژه ای در توسعه نظام سرمایه داری غربی داشته است. ولی بعد از تثبیت نظام، شهر موضوع مهم نظری نیست. از آن به بعد جامعه شناسی شهری در پیِ جست وجو برای یافتن یک موضوع تحلیل شهری بود. خانواده، مذهب، سازمان ها و... موضوعات سایر تخصص های جامعه شناسی بود، اما نه برای تخصص شهر. جامعه شناسی شهر نیاز به موضوعی داشت که بتوان آن را به منطقه ای دارای محدوده فیزیکی دورن مرزهای دولت/ملت مرتبط کرد. در واکنش به این مشکل، چهار راه حل پیشنهاد شد.

تعریف «امر شهری» تنش تحلیلی دستاورد
نظام اکولوژیکی الف: نظریه شهر(فرایند های قابل مشاهده) در مقابل/ ب: نظریه انطباق(نیرو های زیستی غیرقابل مشاهده) الف: مطالعات اجتماع محلی/قوم نگاری ها/ ب: جامعه شناسی کارکردگرایی
شکل فرهنگی زیمل: الف)جامعه شناسی عدد در مقابل/ ب) جامعه شناسی مدرنیته/ ویرث: الف) تحلیل جمعیت شناختی در مقابل/ ب) تحلیل طبقاتی/چرخه زندگی

الف) نظریه های تراکم اخلاقی

ب) نظریه های فرهنگی نظام سرمایه داری
نظام اجتماعی-فضایی پال: الف) جامعه شناسی نابرابری فضایی در مقابل جامعه شناسی دولت رکس/ ب) جامعه شناسی شهر در  مقابل تحلیل قشربندی اجتماعی الف) نظریه دولت صنف محور/ مطالعه سلطه بوروکراتیک و حرفه­ای / ب)تمرکز بر شکاف های مصرفی
واحد فضایی مصرف جمعی الف) نظریه شهرگرایی سرمایه داری در مقابل /ب) تحلیل کارکرد های دولت در بازتولید نیروی کار الف) اقتصاد سیاسی فضا/ ب)جامعه­شناسی مصرف(جامعه شناسی شهری غیرفضایی)

 


برای تبیین پدیده های شهر مجبوریم به ورای شهر رفته و روابط اجتماعی را در کل جامعه مطالعه کنیم و اخیراً دوباره در مطالعات شهری «موقعیت شهر» به عنوان موضوع تحلیل، پدیدار شده است.
نکته کلیدی که از آثار پال در دوره معاصر می توان برداشت کرد، این است که امروزه دولت عامل بسیار مهمی در تعیین فرصت های زندگی مردم است و الزاماً متناسب با منطق خشک سرمایه داری عمل نمی کند. نتیجه این که تحلیل های جامعه شناختی طبقه و قدرت بازار مبتنی بر مطالعه روابط تولید باید با تحلیل نابرابری-های ناشی از نظام بوروکراتیک تخصیص منابع و امکانات تکمیل شوند.
این کاستلز بود که برای اولین بار مستقیماً به شکل جامعه شناسی شهری در زمینه شناسایی یک موضوع نظری شهری اشاره کرد. او در آثار اولیه خود، رهیافت های قبلی (از جمله نقدتحلیل مارکسیستی لوفور) را نقد کرد. نقد او این بود که این رهیافت ها با انتساب ویژگی های علّی به شهرگرایی که در اصل، ابعاد سازمان نظام-سرمایه داری بودند، عملاً به پرسش فضا روی آوردند. کاستلز در فرمول بندی خود از مسئله شهری، استدلال کرد که شهر از لحاظ نظری مهم است؛ زیرا ظرفی فضایی است که نیروی کار در آن از طریق تامین منابع ضروری مصرف توسط دولت بازتولید می شود. به اعتقاد او، فضا از جامعه تفکیک نشدنی است و استفاده از فضا محصول درگیری های بین گروه های مسلط و گروه های تحت سلطه جامعه است که به دنبال پروژه ها و طرح های دیگری هستند. تصویر کاستلز از فضا «شبیه به صفحه شطرنجی» است که هر شخصی در یکی از خانه های آن مستقر شده است. هر حرکتی باید در چهارچوب محدوده فضایی صفحه و در مسیرهای مجاز صورت گیرد. مهمتر اینکه اگر صفحه را حذف کنیم، دیگر نمی توان منطق عناصر باقی مانده را درک کرد. ولی تغییرات سریع و ناگهانی در سرمایه داری معاصر در حال از بین بردن شکل صفحه شطرنج است. اگر تحلیل او را نوعی نظریه شهر بدانیم، در آن صورت تاکید بر مصرف خیلی محدود خواهد بود؛ زیرا اهمیت دیگر فرایند ها را که در مراکز شهری پدیدار می شوند نادیده می گیرد. و دیگر این که فقط مصرف در شهر رخ نمی دهد، بلکه شاهد فرایند های اجتماعی دیگری مانند خرید و فروش، بانکداری، ساخت کالای صنعتی، حمل ونقل، تفریحات و... نیز هستیم.
بعد فضایی سازمان اقتصادی
از دهه70 به این سو، برخی از مارکسیست ها تلاش نمودند تا اقتصادسیاسی فضا را توسعه دهند که مبتنی بر رد صریح این ادعای کاستلز بود که شهرگرایی نه موضوعی واقعی است و نه موضوعی علمی. برای این نویسندگان، مسئله شهری بازگشت به این پرسش است که از زمین چگونه استفاده می شود و چگونه زمین از طریق تعامل طبقات و دولت در جوامع سرمایه داری مدرن مدیریت می شود. همان طور که نظریه مارکسیستی پذیرفت که زمان به صورت اجتماعی در قالب تاریخ تولید می شود؛ اکنون نیز باید بپذیرد که چگونه فضا به صورت اجتماعی در قالب جغرافیا تولید می شود. در چنین شرایطی است که دولت می کوشد تا مداخله های خود را در نظام زمین شهری سازمان دهی کند.
در کانون مسئله زمین شهری، «تناقضی بین تولید اجتماعی شده زمین شهری در کلیت آن از یک سو و خصوصی شدن مزایای ملازم از سوی دیگر» وجود دارد .این تناقض در درگیری های طبقاتی تجلی می یابد و دولت به شدت گرفتار تضادهای پشت سر هم است که قادر به حل آنها هم نیست؛ از این رو، انباشت سرمایه در عرض فضا رخ نمی دهد؛ بلکه اساساً با سازمان فضا گره می خورد و تحت تاثیر آن است.
دلالت کلیدی این رهیافت این است که فضا فراتر از صرف یک ظرف است که فرایند های اجتماعی یا اقتصادی خاصی در آن در حال وقوع هستند. به زبان ساده، در حالی که کاستلز به دنبال مستقرکردن فرایندهای اجتماعی در بستری فضایی بود روئیس و اسکات به دنبال مستقر کردن فرایندهای فضایی در بستر اجتماعی و اقتصادی آنها هستند.
از نظر اسمیت، رهیافتی که فضا و جامعه را در حال تعامل می بیند یا یکی را بازتاب دیگری بر می شمارد، بسیارخام است؛ زیرا فرض را بر این می گیرد که با دو مسئله متفاوت سروکار داریم، در حالی که سازمان اجتماعی ذاتاً و الزاماً فضایی است. ما به عنوان موجودات مادی در جهان مادی، صرفا موقعیت فضایی را اشغال نمی کنیم، بلکه فعالانه این فضا ها را می سازیم و باید پیامد های این کار خود را بپذیریم. ما در فضا، زندگی، عمل و کار نمی کنیم؛ بلکه با زندگی کردن، عمل نمودن و کار کردن، ما فضا را تولید می نماییم.
سوجا ساختار شهری ر ا «دیالکتیک اجتماعی-فضایی» می نامد، به این معنا که این ساختار مولفه ای از روابط کلی تولید است که به صورت دیالکتیکی تعریف شده است. روابطی که هم زمان هم اجتماعی و هم فضایی. از نظر سوجا این نوع رهیافت نسبت به فضا و شهرگرایی مدیون لوفور است. لوفور معتقد است که استفاده از فضا برای بقای نظام سرمایه داری بسیار مهم شده است. و اکنون تضمین بازتولید سرمایه داری از طریق سلطه فضا مدیریت می شود. و باید فضای شهری دوباره مصادره شود.
دیوید هاروی در بعضی از نوشته های خود «سیستماتیک ترین تلاش برای ارتباط دادن نظریه انباشت به جغرافیای خاص نظام سرمایه داری» ترویج کرد. برای هاروی، بخش صنعتی هنوز موتور محرکه توسعه سرمایه داری و منبع اصلی تغییر در جوامع سرمایه داری است؛ از این رو نظام شهری را باید در این بستر تحلیل کرد. بدین سان، ایجاد فضا بستگی به این دارد که شرکت های بزرگ تصمیم بگیرند دفاتر مرکزی، مراکز تحقیق و توسعه، کارخانه های مونتاژ و... را کجا تأسیس کنند. که البته تلاش می کنند با اسقرار در اماکن پُرمزیت، حاشیه رقابت را تضمین کنند. هاروی می پذیرد که به واسطه الگوی سرمایه گذاری موجود در «سرمایه ثابت» تغییر مکان استقرار فیزیکی دچار محدودیت است؛ از این رو، نظم فضایی موجود بیانگر نوعی محدودیت در امکان انطباق با شرایط در حال تغییر است. و تغییر مکان سرمایه داری یا ساختاریابی دوباره فضا، ویژگی اساسی ساختاریابی مجدد سرمایه داری در دوران بحران است.
هاروی طی سال های مختلف، بخش زیادی از آثار خود را به تحلیل نقش اجاره در اقتصاد سرمایه داری اختصاص داده است. به اعتقاد او، اجاره مفهومی است که تحلیل تولید سرمایه داری را به تحلیل فضا و محیط مصنوع مرتبط می کند. زمین سرمایه موهوم است. یعنی بیانگر ادعای در مورد عایدی آتی است. و اجاره نوعی کسر از ارزش اضافی ایجاد شده در تولید صنعتی است.
هاروی با تبعیت ازمارکس، چهار نوع اجاره را شناسایی کرده است(ص426):
اجاره انحصاری اجاره ای است که به صاحب زمین در نتیجه توانایی کاربر آن برای فروش کالای خود به قیمت انحصاری تعلق می گیرد.در مقابل، اجاره مطلق عایدی است که صاحب ملک می تواند به جهت انحصار او بر زمین، آن را مطالبه کند. دو نوع دیگر اجاره از نوع اجاره تفاضلی هستند. اولین آنها مربوط می شود به تفاوت بین عایدی که یک تولیدکننده می تواند در مکانی خاص به دست آورد و عایدی که در بدترین نوع زمین می توان به دست آورد. نوع دوم اجاره تفاضلی با سرمایه گذاری قبلی در زمینی رخ می دهد که بهره وری آن در حال افزایش است؛ زیرا در این جا نیز مالک زمین می کوشد تا سود بیشتری به دست آورد که تحقق یافتنی است. از این رو، کارکرد اجاره تفاضلی، برابرسازی نرخ سود بین تولیدکنندگان در مکان هایی با کیفیت های متفاوت در موقعیت هایی است که به طور تفاضلی دارای امتیاز است.
هاروی به همین منظور سعی کرده مسئله فضا را با بررسی انباشت سرمایه ادغام کند. او مانند لوفور معتقد است که نظریه مارکسیستی باید به این نکته نیز توجه کند که چگونه بحران های تولید سرمایه داری از طریق فراهم شدن امکان جدید انباشت، حل شده اند. او به تبعیت از مارکس، عقیده دارد که تمایل به سرمایه گذاری در فناوری جدید الزاما منجر به بحران انباشت بیش از حد می شود؛ که خود را به شکل عرضه بیش از حد، کاهش قیمت، استفاده نکردن از ظرفیت مولد و افزایش بیکاری نشان می دهد. در این جا شاهد تغییر سرمایه-گذاری در زمان بحران هستیم. به گوری که سرمایه از مداراولیه تولید صنعتی خارج، و وارد مدار ثانویه می-شود. که شامل سرمایه گذاری موسسه های مالی در سرمایه ثابت یا صندوق مصرف، می شود؛ این شکاف اول نظریه بحران هاروی است430.
بنابراین، مشکل این است که انتقال سرمایه به مدار ثانویه، فقط محل تناقض ها را تغییر می دهد، نه این که آنها را حل کند. درست همان طور که پتانسیل به کارگیری سودآوری سرمایه در مدار اولیه پایان می یابد، مدار ثانویه نیز به زودی اشباع می شود. ارزش سرمایه صنعتی کاهش می یابد که منجر به کاهش ارزش سرمایه ثابت و صندوق مصرف می شود. دفاتر اداری خالی، شهر ها و شرکت ها ورشکسته و زمین های بایر صنعتی... . این شکاف دوم نظریه بحران است. مهمتر از مقاومت مردمی، این مشکل است که تغییر جهت سرمایه گذاری به سوی مناطق یا کشورهای توسعه نیافته نه تنها بحران انباشت بیش از حد را حل نخواهد کرد، بلکه به سبب بازتولید این بحران در مقیاس وسیع تر، اوضاع را وخیم تر خواهد کرد.
به این ترتیب، فضایِ جغرافیایی در بقای نظام سرمایه داری بسیار مهم شده است؛ زیرا پدیدار شدن مناطق جدید سرمایه گذاری برای تداوم حیات سیستم بسیار ضروری است؛ ولی هرقدر این کار بیشتر تکرار شود، مشکل حادتر خواهد شد. و استمرار جستجو برای یافتن راه حل فضایی، امروزه دنیا را در مسیر نابودی هسته ای قرار داده است. به عبارت دیگر، شکاف سوم نظریه بحران، به نابودی ختم می شود. شکاف دوم و سوم نظریه بحران، تلاشی است برای نشان دادن اهمیت فضا به منظور تحلیل اینکه چگونه سرمایه داری به مشکل انباشت بیش از حد واکنش نشان داده است. و در نهایت دغدغه هاروی برای ربط دادن تحلیل فضا به اقتصاد سیاسی قانع کننده نیست. سه مشکل به طور خاص در آثار هاروی به چشم می خورد؛ و دارای چنان سطحی بالایی از انتزاع است که پی بردن به گزاره های دقیق آن دشوار، و هم پی بردن به اینکه چکونه ایده هایش را می توان به تحلیل عینی ربط داد. پس اولین مشکل اساساً مشکلی روش شناختی است. همانند تحلیل های ابتدایی کاستلز، تحلیل هاروی انتزاعی وصوری است و در نهایت، آزمودنی نیست.
دومین مشکل: نادیده گرفتن کنشگران انسانی در تولید و بازتولید روابط اجتماعی؛ به گونه ای که کارگزاران انسانی در ظاهر مقوله های شی شده ظاهر می شوند. مثلا از سرمایه دار سخن نمی گوید، بلکه از سرمایه صحبت می کند.
سومین مشکل؛ نظریه هاروی، در نهایت نمی تواند آنچه قصد اثبات آن را دارد، اثبات کند؛ یعنی فضا در بازتولید نظام سرمایه داری نقش مرکزی دارد. او برای اثبات این امر، دو تلاش نمود. نخست از طریق ربط دادن کارکرد محیط مصنوع به فرایند انتقال سرمایه گذاری به مدارثانویه؛ و دوم تاکید بر راه حل فضایی به عنوان راهبرد اصلی برای اجتناب از انباشت بیش از حد؛ که در نهایت هیچ کدام استدلال ها قانع کننده نیستند.
ظاهرا ما به رهیافتی نیاز داریم که هم دیدگاه نسبی گرا را که فضا را چیزی غیر از اشیا نمی داند رد کند و هم دیدگاه مطلق گرا را که بر اساس آن فضا دارای ویژگی های علی خاص خود است.
مئیسی در الگوی جغرافیایی خود، سه نوع الگوی فضایی اصلی را در تولید سرمایه داری معاصر از هم متمایز می کند: بخش-فرایند، شبیه سازی و تک موقعیت448. این الگوی در حال ظهور نشان دهنده سه نکته مهم است؛ نخست اینکه سفسطه موجود در نظریه های فضایی کلی را برملا می کند که می پندارند سرمایه به سادگی منطقه ای را ترک می کند و به سراغ منطقه دیگر می رود؛ دوم اینکه این الگو نشان می دهد چگونه سرمایه گذاری جدید در تمام انواع مناطق در حال وقوع است؛ از جمله تا حدودی در منطق رو به افول. سوم اینکه این الگو نشان می دهد چگونه سازمان دهی مجدد فضایی تولید سرمایه داری در آن واحد شامل بازترکیب روابط اجتماعی محلی می شود.
بُعد فضایی سازمان اجتماعی
جغرافی دانان مارکسیست در سالهای اخیر مشغول ساخت کوه نظری از کاه مفهومی بوده اند. فضا مهم است، همانطور که زمان مهم است. و تلاش برای تحقق علوم اجتماعی غیرفضایی درست مثل تحقق علوم اجتماعی غیرتاریخی، بی معنی است. ولی پرسش این است که چرا باید فضا را برای تحلیل اجتماعی مهم بدانیم؟ در فصل اول خواندیم که نظریه های عمومی سازمان اجتماعی ذاتاً فضایی نیستند، ولی اشکال فضایی برای آنها مهم می شوند. زیرا عوامل ثانویه بر چگونگی توسعه فرایندهای خاص(مثلا؛ رشد آگاهی طبقه کارگر)، در موقعیت های خاص تاثیر می گذارند.
واقعیت این است که بحث های نظری آلوده به مفاهیم مبهم مانند دیالکتیک اجتماعی- فضایی، در سال های اخیر به سبب مداخله نظریه پرداز معروف اجتماعی، یعنی آنتونی گیدنز، دچار ابهام بیشتری هم شده اند. گیدنز با قراردادن فضا به طور کلی و شهر به طور خاص، در قلب نظریه اجتماعی مدرن، حیاتت جدیدی به پیکر مرده جامعه شناسی فضایی بخشید. علاقه گیدنز به فضا ناشی از دغدغه او نسبت به توسعه نظریۀ «ساختاربندی» است. البته به اعتقاد سوندرز علاقه گیدنز به فضا علاقه جانبی، و نتیجه فرعی علاقه او به زمان است و ویژگی ضروری نظریه ساختاربندی نیست.
به اعتقاد گیدنز، کنترل جامعه بر منابع تخصیصی(کنترل بر طبیعت) و اقتدارطلب، فقط در شرایطی که ابزار ذخیره سازی آنها توسعه یافته باشد، امکان رشد تا حد قابل توجهی را دارد. مفهوم «ذخیره سازی» وقتی در مورد منابع تخصیصی به کار می رود، حالت خودتبیین کننده دارد؛ زیرا منظور از آن، ابزار حفظ مثلاً غلات و دام برای مدت طولانی است. منظور از منابع اقتدارطلب، توانایی جمع آوری و حفظ اطلاعات است. این ظرفیت ذخیره سازه، منبع قدرت در زندگی اجتماعی است.
نکته آخر در بحث فعلی ما بسیار مهم است؛ زیرا کاملاً توصیف کننده (و تضعیف کننده) بحث های گیدنز درباره مرکزیت فضای شهری برای نظریه اجتماعی است. همانند مارکس، ویر و دورکیم، گیدنز در این جا می پذیرد در حالی که شهر واحد مهم سازمان در جوامع ماقبل سرمایه داری بود و در جوامع دارای تقسیم طبقاتی ماقبل صنعتی رابطه شهر- روستا بسیار مهم بود؛ ولی شهر در جوامع طبقاتی سرمایه داری معاصر دیگر چنین اهمیتی ندارد؛ یعنی امروزه شهر دیگر یک واحد مهم زندگی اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی نیست. و روستا ها نیز با مزارع، پرچین ها، درختان و فضای سبز خود، درست مثل شهر ها ایجاد شده اند.
بحث گیدنز در باره محیط بر محور دو نکته است: 1. او می پذیرد که تفکیک های جغرافیایی مثل گذشته برجسته نیستند. مثلا؛ مراکز بیشتر شهرها شبیه یکدیگر اند. بیشتر اراضی مسکونی طراحی مشابهی دارند و بیشتر محل های کار به الگوی مشابهی سازمان دهی شده اند. 2. ما مانند گدشته به نواحی خاصی محدود نیستیم. حمل ونقل، تحرک جغرافیایی رایج شده و ارتباطات الکترونیکی ما را از محدویت های فضا رها کرده است.
از نظر سوندرز، جامعه شناسی شهری غیرفضایی در حالی که اهمیت تجربی نظم فضایی را می پذیرد، ولی به دنبال این نیست که این نظم فضایی را تا جایگاه یک موضوع نظری خاص ارتقا دهد. جامعه شناسی شهری وقتی فرایندها را تحلیل می کند؛ باید به شرایط فضایی آن توجه کند. ولی بر این نظم فضایی به عنوان موضوع مطالعه خود تاکید نخواهد کرد.

حمید مسعودی

چکیده فصول کتاب نظریه اجتماعی و مسئله شهری، ساندرز، مترجم: شارع پور - فصل ششم

۱۳۹۴/۱۰/۰۶، 8:37

فصل ششم: شهر به مثابه واحد فضایی مصرف جمعی
سوال: آیا مصرف جمعی، کانون مطالعات شهری را به خود اختصاص داده است؟

نکته اصلی در مباحث اصلی این فصل، تاکید مستمر بر کار کاستلز در مورد مسئله مصرف است. این موضوعی است که مشخص شده مناقشه برانگیز است ولی با وجود این، بنیان مناسبی برای یک جامعه شناسی شهری منسجم فراهم می سازد.
نظام شهری و شیوه تولید سرمایه داری
مهم ترین کمک آلتوسر به توسعه نظریه مارکسیستی نقد او از تفاسیر سنتی از دیالکتیک مارکس است. از نظر آلتوسر، مارکس معتقد بود که تناقض اقتصادی بین نیروها و روابط تولید ، شرط ضروری برای تغییر تاریخی از یک شیوه تولید به شیوه دیگر است، ولی شرط کافی نیست. چهارچوب نظری آلتوسر منجر به رد ایده مارکسیسم سنتی می شود که معتقد بود پایه اقتصادی، تعیین کننده روبنای سیاسی و ایدئولوژیکی است. کاستلز به جای آن نظام پیچیده ای را متشکل از سه سطح مفهوم سازی می کند. که اولین قدم در تحلیل کاستلز است: اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیکی. دورن هر شیوه تولیدی خاص، یکی از سه سطح نقش مسلط را ایفا می کند. مثلا؛ در سطح مسلط در شیوه تولید فئودالی، ایدئولوژیکی است، زیرا مذهب نقش مهمی در حفظ وحدت کل ایفا می کند. در نظام رقابتی سرمایه داری، سطح مسلط اقتصادی است. و در جوامع باستان مانند روم، سطح مسلط سیاسی. در این میان، اقتصاد اگرچه همیشه سطح مسلط نیست، ولی ماهیت روابط سه سطح را تعیین می کند. از نظر آلتوسر کل سیستم ساختار در سلطه است.
کاستلز در کار های اولیه، وابستگی خود به آلتوسر را به صراحت بیان می کند. و عناصر کلیدیِ نقطه شروع کاستلز این گونه است: ص308
1- تمایز بین شیوه تولید و شکل گیری اجتماعی
2- مفهوم شیوه تولید توسط سه سطح نسبتاً مستقل، شکل می گیرد
3- قبول سلطۀ یکی از سه سطح که توسط اقتصاد تعیین می شود
4- تبیین تغیرات سیستم بر حسب شناسایی تناقضات ساختاری که در رفتار های طبقاتی تجلی می یابند.
با آنچه گفته شد، اولین قدم در تحلیل کاستلز، بکار گیری نظریۀ نظام کل در مورد نظام شهری است. بنابراین، نظام شهری باید از سه سطح تشکیل شود، اقتصادی، سیاسی، و ایدئولوژیکی. سطح سیاسی مربوط به اداره شهر، سطح ایدئولوژیکی مربوط به نماد شهری(معانی صادره از اشکال فضایی)، و سطح اقتصادی به سه عنصر تولید، مصرف و مبادله مربوط می شود.
سیاست شهری و بحران مصرف جمعی
مفهوم آلتوسری ساختار در سلطه بیانگر توسعه بالقوه تناقضات فراوان در درون جامعه سرمایه داری است؛ تناقضاتی که درون هر یک از سه سطح شیوه تولید سرمایه داری، بین این سطوح و بین شیوه های تولید مشترک بین این سطوح در درون جامعه وجود دارند.
استدلال کاستلز به زبان ساده تر این است که اگرچه نظام سرمایه داری باید به عنوان پیش شرط تولید و انباشت مستمر، بازتولید نیروی کار کافی را تضمین کند؛ ولی تولیدکنندگان فردی، سرمایه گذاری در تولید کالاهایی را که برای وقوع چنین بازتولیدی ضروری اند، سودآور نمی دانند.
از لحاظ تعیین ساختاری دولت، پولانزاس به تحلیل کارکرد دولت از جهت نقش آن در تنظیم رابطه سطوح مختلف کل سیستم می پردازد: «کارکرد دولت در درون ساختار چندسطحی مختل بر اثر توسعه ناموزون، ایجاد همبستگی بین سطوح مختلف صورت بندی اجتماعی است».
رشد مصرف جمعی که از طریق توسعه منازعه طبقه پایین پدیدار شده در جهت منافع بلندمدت سرمایه انحصاری عمل کرده و از طریق کمک به بازتولید نیروی کار، تنظیم تضاد طبقاتی، مدیریت تقاضای دارای استطاعت مالی و مقابله با کاهش نرخ سود در بخش خصوصی، سبب اتحاد بخش های مختلف سرمایه می شود.
مداخله دائمی و در حال گسترش دستگاه دولت در حوزه فرایند و واحدهای مصرف، مصرف را به منبع واقعی نظم در زندگی روزمره تبدیل می کند. این مداخله دستگاه دولت که آن را در معنای عام، برنامه ریزی شهری می خوانیم شامل سیاسی شدن بلافصل کل پروبلماتیک شهری است».
تولید، مصرف و شهر
این بخش را با مسائل مربوط به روش شناسی شروع خواهیم کرد سپس به بررسی مسائل مربوط به دغدغه کاستلز نسبت به تحلیل مصرف جمعی خواهیم پرداخت.
پرسش های روش شناختی
به اعتقاد بسیاری از منتقدان، رهیافت کاستلز که در کتاب مسئله شهری تجلی یافته، دارای سه ویژگی است: غیرتاریخی بودن؛ قوم مداری و کارکردی بودن. تحلیل کاستلز از جنبش های اجتماعی شهری در کتاب شهر و سازمان های مردمی، بر مبنای مشاهده موارد مختلف بوده است تا بتوان تعمیم های نظری موقتی را بدست آورد. روش شناسی آلتوسری در هر صورت بسیار متفاوت است. مفاهیم این روش به صورت کلیت های بدون محتوا توسعه می یابند. همانند اینکه نمونه های ژنریک وبر نقطه مقابل نمونه های فردی اند، این مفاهیم نیز بدون زمان و مکان اند؛ زیرا در مورد همه ی جوامع در تمام زمان ها به کار گرفته می شوند.
اگرچه دولت از طرف سرمایه انحصاری عمل می کند ولی مطیع دستورات آن نیست. بین سطح اقتصادی و سیاسی سیستم، نوعی استقلال نسبی وجوددارد. بدین معنا که اگرچه منافع سرمایه داری بزرگ از نوع هژمونیک است؛ ولی دیکته کننده عمل دولت نیست. این بحث از بنیان های ساختارگرایانه این نظریه ناشی می شود.
بحث طولانی در مورد مسائل روش شناختی ناشی از آثار کاستلز در طی سال های مختلف را می توان در قالب سه درس مهم خلاصه کرد که برای آثار بعدی در جامعه شناسی شهری مهم اند: نخست اینکه دیدیم که توسعه نظریات عمومی باید نسبت به ویژگی های خاص زمان، حساس باشد. دوم اینکه، اهمیت حساسیت نسبت به ویژگی های فضا را بررسی کردیم. سوم اهمیت مراقبت در مقابل تبیین های کارکردگرایانه را متوجه شدیم.
پرسش های محتوایی
کاستلز در آثار اولیه خود مسئله شهری را برحسب سازمان مصرف جمعی و کشمکش بر سر آن، تعیین کرد. او در آثار بعدی خود نیز امر شهری را همچنان این گونه مفهوم سازی می کند. اگرچه دو بُعد قدرت دولت و معنی فرهنگی را نیز به آن افزوده است. در دیدگاه های اخیر او نیز تأکید بر مصرف جمعی همچنان اعتبار دارد، ولی ناقص است؛ زیرا تاکید اقتصادی باید با دغدغه نسبت به مسائل سیاسی و فرهنگی تکمیل شود.
مفهوم سازی امر شهری با این شیوه تا چه حد مفید یا مشروع است؟
به طور خاص، تا کجا می توان پیرو کاستلز بود و موضوع مصرف جمعی را به عنوان عامل ضروری در تحلیل شهرگرایی دانست؟
ادبیات انتقادی همواره بر چهار موضوع به هم مرتبط تمرکز داشته است. 1) رابطه بین شهرها به عنوان واحدهای فضایی و سازمان مصرف جمعی؛ 2) جدایی تحلیلی مصرف از تولید؛ 3) تمایز بین شکل فردی و شکل جمعی مصرف؛ 4) اهمیت مصرف در ارتباط با فهم ساختار طبقاتی.
این مسئله به موضوع کلیدی کتاب، یعنی این سوال اشاره دارد که آیا می توان فرایند اجتماعی یا موضوع خاصی را شناسایی کرد که با ذات فضایی شهر معاصر هماهنگی داشته باشد؟ از نظر کاستلز این کار امکان-پذیر است زیرا شهرهای سرمایه داری بازتاب فضایی هستند که در آن نیروی کار تولید و بازتولید می شود.
ناحیه شهری چیست؟ آیا یک واحد تولید است؟ آیا یک واحد نهادی است؟ نه! خلاصه این که واحد شهری فضای روزمرۀ بخشی از نیروی کار است که محدوده دارد.
در اینجا نقدها جدی تر می شود. به عنوان مثال مینجیون می نویسد: «جدا کردن نیازهای شهری از نیازهای غیرشهری، غیرممکن است. خود فرایند مصرف را نمی توان در بستر قلمروی، تعریف کرد». مصرف با هیچ مساله شهری تناسب ندارد، بلکه بخش مهمی از مسئله اجتماعی عمومی است. و با توجه به این بحث مشخص می شود که مصرف جمعی یک موضوع واقعی شهری نیست، بلکه تاکید کاستلز بر واحدهای فضایی مصرف جمعی به عنوان موضوع تحقیقات شهری، بیانگر علایق خاص خود اوست. و دلیل علاقه کاستلز به تامین کالا توسط دولت، بُعد فضایی چنین فراهم سازی و امکان تجهیز و بسیج جمعی است.
با توجه به آنچه گفته شد، جای تعجب نیست به این نتیجه برسیم که علی رغم ادعای خود کاستلز مبنی بر کشف یک موضوع واقعی، شناسایی او در مورد مسئله شهری مبتنی بر یک سازه نمونه آرمانی است.
برخی از نویسندگان استدلال کرده اند که عدم امکان ایجاد رابطه آماری بین مصرف، با شهر به عنوان یک واحد فضایی، هر تلاشی را برای یافتن تعریفی از شهرگرایی بی فایده خواهد کرد. در حالی که برخی منتقدان منکر این هستند که مصرف جمعی می تواند موضوع تحلیلی برای جامعه شناسی شهر باشد برخی دیگر از منتقدان این ایده را به این دلیل رد کرده اند که این مفهوم نوعی تفکیک مصنوعی و حتی ایدئولوژیکی را بین دو فرایند تولید و مصرف مطرح می کند که این دو را نمی توان جدا از هم درک کرد. و این که ما تصمیم بگیریم مصرف جمعی را به عنوان امری شهری تعریف کنیم یا نه، در حال حاضر صرفا یک موضوع توافقی است.
با وجود تمام این مباحث، در دفاع از تفکیک تحلیلی کاستلز بین تولید و مصرف، چه می توان گفت؟ آیا اصلاً امکان دارد که بدون توجه به یکی از آنها، دیگری را تحلیل کرد؟ کاستلز رابطه بین تولید و مصرف را بر خلاف نقد منتقدان، قبول دارد. منتقدانی که به دنبال تقلیل مصرف به تحلیل تولید بودند. کاستلز معتقد است که مصرف بر بسیج مردمی و اشکال غیرطبقاتی امیال و هویت تاثیر گذار است.
لذا اصرار بر نظریه سازی مصرف به عنوان تولید، بیانگر بنیان تمام نظریات شهری مارکسیستی است مبنی بر این که سازمان تولید، نقش تعیین کننده ای در شکل دهی به فرایند های اجتماعی دارد؛ از این رو مصرف را باید بر حسب نقش آن در نظام تولید تحلیل کرد، خواه فر حسب تأمین نیروی کار(همانند کاستلز) و یا بر حسب تقویت روابط طبقاتی که بر محور آن تولید ساخت می یابد.
در نظام سرمایه داری پیشرفته، هم فرد و هم مصرف جمعی، رشد و گسترش یافته اند. این افزایش، فشار منجر به افزایش تقاضا برای فراهم سازی و تامین دولت شده است. تامین مهدکودک برای اشتغال زنان و یا حمل و نقل برای رفت و آمد به محل کار. و این نوع فراهم سازی همیشه کمتر از نیاز واقعی است، بنابراین می تواند باعث افزایش سود بخش خصوصی شده و در غیر آن موجب رنجش مردم376.
البته باید پذیرفت که سازمان اجتماعی مصرف، با شیوه سازمان دهی تولید در جامعه در ارتباط و منعکس کننده آن است؛ اما نکته اینجاست که هر بعدی از زندگی اجتماعی با ابعاد دیگر، رابطه دارد. مثلا موقعیت مردم در سازمان تولید بر دامنه کنش های مصرفی شان، محدودیت ایجاد می کند. ولی این بدان معنا نیست که مصرف را باید به صورت تابع تولید، تحلیل کرد.
یکی از مهم ترین تغییرات، تقسیم بندی شکل جمعی و فردی مصرف است. و تقسیم بندی بین کسانی که به اشکال فردی مصرف دسترسی دارند و افرادی که متکی به تامین اجتماعی اند. این تمایز بین مصرف فردی و جمعی، بنیادی ترین نکته در جامعه شناسی مصرف معاصر است.
مهم ترین ومفیدترین تلاش برای توضیح مصرف جمعی و تمایز آن با مصرف فردی بوسیله دانلئوی انجام شده است. او به پیروی از کاستلز مصرف را «مصارده نهایی محصولات توسط مردم» تعریف می کند. در یک تحلیل دیگر مصرف به مستقل و کالایی شده تقسیم شده است. کالایی شده خود به دو نوع، شکل فردی شده و شکل اجتماعی تقسیم شده است. و مصرف اجتماعی خود به سه دستۀ، مصرف شبه فردی شده، مصرف شبه جمعی و مصرف جمعی تقسیم شده است383.
دانلئوی معتقد است که مصرف اجتماعی شده آن طور که مفهوم سازی شده «راه حل تحلیلی مناسبی برای مشکل تعیین حد و مرزهای حوزه مطالعات شهری فراهم می کند»؛ بنابراین جامعه شناسی شهری دغدغه بیشتری فقط از مصرف جمعی دارد. مسائل مربوط به مصرف می تواند سبب وحدت طبقات شود، از لحاظ تجربی و نظری منطقی تر است که بگوییم مسائل مربوط به مصرف ممکن است باعث تفکیک طبقات و افرادی شود که در حالت معمولی، متحدند. البته برخلاف ادعای های اولیه کاستلز، بحران مصرف جمعی به هیچ وجه موجب شکل گیری مخالفت رادیکال گسترده نمی شود، بلکه بیشتر باعث ایجاد سردرگمی سیاسی، تفکیک و فقدان کارآیی می شود.
نکته مهم تر این است که باید تحلیل دانلئوی از بخش های مصرف را به ورای بستر سیاسی، گسترش داد. به عنوان مثال اگر مسکن را در نظر بگیریم، در حال حاضر این نکته قابل قبول است که صاحبان خانه در بریتانیا اغلب توانسته اند از مسکن خود سود مادی بسیاری به دست آورند، سودی که مستاجران بخش دولتی از آن محروم بودند. نتیجه اینکه برخلاف بسیاری از رهیافت های دیگر مربوط به مسئله شهری که در فصل های قبل بررسی شد، تاکید کاستلز بر مسائل مربوط به مصرف، حداقل زمینه اولویت های تحقیقی منسجم را فراهم می کند. وگرنه تلاش کاستلز برای مفهوم سازی شهر به عنوان یک واحد مصرف، چندان سودمند و مفید نیست، و این که فقط با جدایی از جهت گیری فضایی که مشخصه مطالعات شهری تا زمان حاضر است، می توان جامعه شناسی مصرف را توسعه داد.

حمید مسعودی

چکیده فصول کتاب نظریه اجتماعی و مسئله شهری، ساندرز، مترجم: شارع پور - فصل پنجم

۱۳۹۴/۱۰/۰۶، 8:35

فصل پنجم؛ شهر به مثابه ایدئولوژی

سوال اساسی که نویسنده کتاب در این فصل به دنبال پاسخ گویی به آناست:

رهیافتهای انسانگرایانه و جبرگرایانه مارکسیستی چگونه به بازبینی و طرح مجدد نظریه اجتماعی شهر پرداختند؟

از اواخر دهه 1960 و با ظهور جنبش های جدید ، تقلیل منازعات سیاسی به تضاد بین بورژوازی و پرولتاریا زیر سوال رفت و در چنین شرایطی نظریه مارکسیستی به کشف مجدد مسئله شهر پرداخت و بر این اساس استدلال مارکس و انگلس مبنی بر اینکه شهرسرمایهداری فی نفسه از لحاظ تئوریکی فاقد اهمیت است مورد بازبینی قرار گرفت. این بازبینی از دو مرحله تشکیل می شد؛1- نقد نظریات شهری موجود(اکولوزیانسانی) وعمل شهری(مانندبرنامهریزی) و معرفی آنها به عنوان ایدئولوزی 2-تدوین نظریهای که تابع منافع گروه طبقاتی مسلط نباشد.
در تدوین نظریه براساس اختلافاتی که در تفاسیر مارکسیستی وجود داشت دو رهیافت شکل گرفت؛ رهیافت انسانگرایانه و رهیافت جبرگرایانه. در رهیافت انسانگرایانه بررسی مسئله شهری برحسب محدودیتها و پتانسیلهای جامعه برای آزادی انسان متمرکز بود و تفسیر جبرگرایانه به رد انسان گرایی سوسیالیستی پرداخت. همچنین رهیافت انسانگرایانه بحران شهری را برای نظام سرمایه داری پیشرفته اساسی می داند اما رهیافت جبرگرایانه این بحران را در مقایسه با تضاد طبقاتی در حوزه صنعت در درجه بعدی اهمیت قرار میدهد. از این رو تفسیرانسانگرایانه بر سئوال تولید فضا تاکید دارد و جبرگرایانه مسئله شهری را تا جایی مهم میداند که بحران شهری بتواند به گسترش کشمکش سنتی علیه سلطه سرمایه داری بر تولید صنعتی کمک کند.
از نظر لوفور ایدئولوژی ها، نظریات اجتماعی کلی هستند که اثر عملی آنها حفظ سلطه منافع طبقاتی گروه خاصی است و بر این اساس دو دسته نظریات را متمایز میکند؛ نظریاتی که دارای اثر عملی انقلابیاند و نظریاتی که به دنبال وفاق سیاسی و کنترل هستند. از این رو نظریه شهری و برنامه ریزیشهری مبتنی بر انکار ماهیت سیاسی ذاتی فضا هستند و ایدئولوزیک هستند زیرا با سیاست زدایی از مسئله فضا به حفظ وضع موجود کمک میکند.
به این ترتیب یک نظریه انتقادی باید نشاندهد که چگونه اشکال و سازمان فضایی محصول شیوه خاصی از تولید یعنی سرمایهداریاند، و دیگر اینکه چگونه این اشکال فضایی به باز تولید روابط سلطه کمک میکنند.
به اعتقاد لوفور فضا تحتتاثیر شدید نظامسرمایهداری است و شکل روابط سرمایهداری را برکل زندگی روزمره تحمیل می کند. حتی معماری شهرها نمادی از روابط سرمایه داری است(عمودی سازینماد قدرت است) و فضاهای فراغتی بازتاب روابط سرمایهداریاند. با این حال هژمونی بورژوازی با رشد بخشبندی شدن فضا و زندگیروزمره دچار تهدید میشود و قدرت فزاینده مرکز شهرمورد چالش قرار میگیرد. این تناقض اساسی در جامعه شهری جدید نه تنها در منازعه سیاسی بین مرکز و پیرامون خود را نشان میدهد بلکه در دغدغه فزاینده نسبت به کیفیت زندگی نیز متجلی است. بر این اساس جنبش کارگری باید به منظور کنترل و استفاده از نیروهای مولد برای نیازهای اجتماعی، سازماندهی شود. برای این کار نیاز به یک استراتژی است که پیرامون شهر را با جنبش کارگری پیوند.
کاستلز نیز مانند لوفور به نقد نظریات موجود در مورد شهر گرایی به عنوان ایدئولوژیک پرداخت. وی تحت تاثیر آلتوسر که معتقد بود «سوژه بودن انسانی محصول عمل ایدئولوژیکی یا رابطه زیستی – تخیلی ما با جهان است، در آن صورت می توان نتیجه گرفت که عمل علمی اگر بخواهد شناختی تولید کند که فراتر از ایدئولوژی باشد، باید شامل جدایی از مقوله سوژه باشد» به نقد نظریات شهری موجود پرداخت. و بر این اساس تحلیل لوفور را چیزی بیش از یک ایدئولوژی نظری نمیداند.کاستلز همین انتقادی را ( با شدت کمتر) علیه نظریه های شهری دیگر مطرح می کند که همانند لوفور به دنیال تبیین فرایند شهری بر حسب کنش های سوژه های فردی بودند.
وی به شدت مخالف رادیکال ترین نظریات است ولی به تعریف و تمجید از محافظه کارترین نظریه و انشعابات بعدی میپردازد. مشکل هر دوی این نظریات این است که ابژههای نظری آنان نمیتواند بنیانی برای نظریه شهری خاص فراهم کند، نظریه ای که بتوان ان را برای مطالعه تجربی شهر به کار گرفت.
همچنین با بررسی دقیق مسئله ویرث در مورد فرهنگ شهری معلوم می شود که این مسئله یک نظریه درباره اشکال فرهنگی سرمایه داری است؛ زیرا نه تنها تحقیقات نشان می دهد که فرهنگ شهرهای ماقبل صنعتی و غیر سرمایه داری متفاوت از آن چیزی است که ویرث مطرح کرده، بلکه تاریخ بحث زنجیره روستایی-شهری نشان داد عواملی که ویرث آنها را برای تبیین تفاوتهای فرهنگی بین شهر و روستا در جوامعسرمایهداری برشمرد،درواقع کافی نبودند.
استدلال کاستلز تا این مرحله کل جامعه شناسایی شهری را به جهت ایدئولوژیک بودن آن، به طور مؤثری نابود کرده است. کارهای قبلی او دو مشکل اساسی دارند: نخست اینکه نظریاتی مانند نظریات مطرح شده در ادبیات مدیریت گرایی شهری یا نظریات لوفور ، مبتنی بر مقوله ایدئولوژیکی سوژه انسانی اند. دوم اینکه ، نظریاتی همچون اکولوژی انسانی که از این نوع مقولات اجتناب کردند، نتوانستند ابزاری را برای مرتبط ساختن ابژه واقعی مطالعه خود با نظریاتشان درباره انطباق توسعه دهند؛ بنابراین گرفتار اثرات ایدئولوژیکی شدند.
به عقیده کاستلز زمانی میتوان یک جامعه شناسی را از نقطه نظر موضوع علمی آن، شهری دانست که این امکان باشد که بین یک واحد فضایی و یک واحد اجتماعی وقوع همزمان وجود داشته باشد. و تنها موضوعی که واجد چنین شرایطی است، واحدمصرف جمعی است.
امپریالیسم معرفت شناختی و جامعه شناسی شهری جدید
ایده کاستلز در مورد ابژه واقعی ربطی به فلسفه عمل علمی آلتوسر ندارد. در واقع ، علی رغم ادعای او به نظر می رسد که نکته اصلی نقد کاستلز از اکولوژی انسانی و فرمول بندی مجدد او از جامعه شناسی شهری، مبتنی بر نوعی معرفت شناسی است که خود آلتوسر آن را قبول ندارد.
رهیافت کاستلز در عمل بیشتر مدیون روش ساخت نمونه آرمانی وبر است تا عمل نظری آلتوسر. آنچه رهیافت کاستلز مطرح می کند، در اصل نوعی مفهوم سازی تک بعدی یکی از ابعاد واقعیت (فرایند مصرف جمعی)به عنوان موضوع مرتبط مطالعه است. استدلال من(سوندرز) در اینجا بیانگر استدلالی است که در آثار پل هیرست میتوان یافت. او نقد مفصلی از نظریه ایدئولوژی آلتوسر ارائه داده است. وی همچنین به نقد امپریالیسم معرفت شناختی پرداخته که ابتدا در آثار مشترک خود با هیندس آنها را مطرح کرد.

حمید مسعودی

اشتباهات و راه های یک سخنرانی حرفه ای

۱۳۹۴/۰۹/۱۵، 17:3
اشتباهات بزرگ در سخنرانی حرفه ای
از چه سخنرانی بیشتر لذت می برید؟ آن سخنرانی حرفه ای است! و این اشتباهات را نداشته است:
اشتباه ۱: عدم بررسی اسلایدهای پاورپوینت
اشتباه ۲: اعتقاد به این که بدون نقشه و هماهنگی هم می توانیم.
اشتباه ۳: بی توجهی به حقایق و مشکلات مانند کمبود زمان، پرسش ناگهانی، قطعی اسلاید و ... .
اشتباه ۴: بی دقتی در انتخاب موضوع سخنرانی
اشتباه ۵: متن کل سخنرانی خود را نوشتن
اشتباه ۶: آوردن کل متن درون اسلایدهای ارائه
اشتباه ۷: پرکردن متن سخنرانی با عبارات فنی و ناملموس
اشتباه ۸: زیاد بیدار ماندن شب قبل از سخنرانی
اشتباه ۹: یادآوری شکست های گذشته در سخنرانی
اشتباه 10: عدم استفاده از بداهه گویی های زیبا
اشتباه 11: عدم استفاده از مثال های مرتبط با مخاطب
اشتباه 12: مسلط نبودن به زبان بدن و ثابت بودن ظاهر
اشتباه 13: ارتباط و تعامل برقرار نکردن با مخاطبین خاص
اشتباه 14 و بیشتر: به عهده شما!

کاهش اشتباهات در سخنرانی حرفه ای
راه اول: ازهرچیزی سخن نگویید.
راه دوم: صحبت های خود را روان ، جذاب و ساده بیان کنید.
راه سوم: شما به عنوان سخنران بر روی صحنه هستید ، پس مدیریت این جلسه با شما است.
راه چهارم: یک دفترمخصوص سخنرانی تهیه کنید.
راه پنجم: در بین سخنرانی وقفه ای کوتاه بین صحبت خود ایجاد کنید
راه ششم: در حین سخنرانی خود از مستندات صحبت کنید.
راه هفتم: با مخاطبان ارتباط برقرارکنید. این ارتباط میتواند چشمی هم باشد.
راه هشتم: مدیریت زمان در سخنرانی یک اصل مهم است.
راه نهم: ازهمان ابتدا یک رابطه خوب، جذاب و دوستانه ایجاد کنید.
راه دهم: ازعکس های خوب و مرتبط با موضوع سخنرانی خود درپاورپوینت استفاده کنید.
راه یازدهم: مخاطبان را تشویق کنید تا در بحث شرکت کنند.
راه دوازدهم: درلابلای سخنرانی خود داستان کوتاه یا حکایت یا ضرب المثل استفاده کنید.
راه چهاردهم: زبان بدن یکی ازابزارمهم سخنرانی است.
راه پانزدهم: قبل از سخنرانی، متن سخنرانی و طرز اجرای خود را تمرین کنید.
راه شانزدهم: در مورد انتخاب مطالب سخنرانی مطالب بزرگان مرتبط بیاورید.
راه هفدهم: نواقص احتمالی را پیش بینی کنید.
راه هجدهم: سخنران باید در صورت امکان تحرک داشته باشد و یک جا نایستد
راه نوزدهم: متون سخنرانی های خود را با استفاده از تحقیق تنظیم کنید.
راه بیستم: وقتی می خواهید درجمع یا سمیناری صحبت کنید، با اقتداربلند شوید.
راه بیست و یکم: قبل از سخنرانی خوب استراحت کنید.
راه بیست و دوم: سخنرانی زیادی ببینید و بشنوید.
راه بیست و سوم: برعهده شما
کانال مهارت پژوهش اجتماعی: https://telegram.me/isociology

منابع: 

bornanews.ir

bahrampoor.com

حمید مسعودی

چکیده فصول کتاب نظریه اجتماعی و مسئله شهری، ساندرز، مترجم: شارع پور - فصل سوم

۱۳۹۴/۰۷/۲۵، 13:34

خلاصه فصل سوم: شهر به مثابه یک شکل فرهنگی

سؤالات نویسنده در این فصل چیست؟
چگونه می توانیم فرهنگ در شهر را بررسی نماییم و آیا درباره شهر نظریه فرهنگی قابل ارائه است؟
فرهنگ در شهر از چه جنبه هایی دیده شده است؟ به چه ابعادی از فرهنگ در شهر توجه شده است؟
اثر زیمل تا چه حد ارائه کننده یک نظریه خاص در مورد شهر است؟
فرهنگ شهر از نظر ویرث و ردفیلد چگونه قابل بررسی است؟
پاسخ های نویسنده چگونه است؟
تفاوت شهر و روستا بالاخص از نظر فرهنگ انگلوساکسون بسیار چشم گیر است و تصور از شهر در ادبیات و سپس در فیلم اگرچه دو جنبه مثبت و منفی را دیده است ولی بیشتر ارزیابی منفی می باشد. این ارزیابی ناشی از ترس از شهر است. شهر، مکانی برای خودپرستی، مادی گرایی، گمنامی، یادگیری، ارتباطات، درخشش، مرکز تحقق یافته، سروصدا، دنیوی بودن، امیال و آرزوها و ترقی و آلودگی، آزادی و تنهایی ولی روستا مکانی برای اهمیت به خانواده، برتری اخلاق سنتی، اهمیت اجتماع، صلح و آرامش، بی گناهی، فضیلت ساده، شیوه طبیعی زندگی و عقب برگشتن، جهالت و محدودیت است.
تنش بین شهر و روستا در اشکال فرهنگی و حتی در فلسفه و نظریات اجتماعی نیز بازتاب یافته است. این مسئله در مفهوم اجتماع(نیسبت) بازتاب یافته است. اجتماع روستایی در تقابل با سایر ابعاد روابط اجتماعی قرار دارد. برای این تحلیل به خوبی می توان به طرح مفهومی پارسنز از متغیرهای الگویی اشاره کرد. نگاه پارسنز در طول 100 سال گذشته دیده شده است( دورکیم و دو نوع جامعه مکانیکی و ارگانیکی، وبر و دو نوع کنش سنتی و عقلانی).
این دو گانگی به دو صورت زمانی(از جوامع سنتی به مدرن) و مکانی(از جوامع کوچک به بزرگ) به نظر می رسد. که تونیس(ترکیب اراده طبیعی(روستا) و عقلانی(شهر) در گمن و گزل) آنها را با هم ترکیب و ارائه داد. به بیان وی این تغییر به خاطر گسترش تجارت و توسعه نظام سرمایه داری است.
زیمل در بررسی کلان شهر و حیات ذهنی، دارای وحدت روشی(نئوکانتی، مانند وبر تفسیری، تفکیک تحلیل شکل و محتوا،) و نظری بوده و این مهم در مسئله فردیت و آزادی، مدرنیته و تقسیم کا، و عقلانیت فکری و اقتصاد پولی آشکار است. جامعه شناسی به مطالعه صور تعامل(شکل، انتزاعی، تجربی) می پردازد نه واقعیت عمل. مجموعه از سه نفر شروع می شود و هرچه تعداد افراد بیشتر شود ارتباط و تعامل ضعیف شده و روابط غیرشخصی تر می شود(روستا-شهر). لذا رسوم جای خود را به مکانیسم های کنترل داده و تعهد و آزادی نیز بیشتر می شود.
تقسیم کار سبب بخش بندی زندگی اجتماعی، افزایش خودآگاهی، از خودبیگانگی فرد از جهان فرهنگی می شود. پول بهترین تجلی عقلانیت دنیای مدرن است. پس سه مسئله اصلی زیمل که مرتبط با شهر است، حجم گروه، تقسیم کار و پول/عقلانیت است. به فرمالیسم، جزئی بینی، تجربه گرایی و به اجتناب ناپذیری الگوهای روابط وی انتقاد شده است. به بیان وی شهر مرکب از اثرات کل خود است که فراتر از مرزهای بلافصل آن است. پس کلان شهر و جامعه یکی است و با توجه به تأکید زیمل بر اثرات تقسیم کار و اقتصاد پولی نظریه زیمل یک نظریه شهری نیست.
شهرگرایی و روستاگرایی به عنوان شیوه زندگی با توجه به نظرات ویرث و ردفیلد بحث دیگری در این فصل است. به بیان نویسنده، ویرث حجم را مهم، عدم تجانس را جایگزین تقسیم کار و اقتصاد پولی را نیز حذف می کند. ویرث از اثرات تراکم بر سازمان انسانی و سلطه شهر بر فضاهای خارج از آن، که نظر پارک است استفاده می کند. هدف ویرث توسعه نظریه ای درباره شهر با توجه به ویژگی های اکولوژیکی، سازمانی و روان شناسی اجتماعی بود. تفاوت بین شهر و روستا بر اساس یک طیف است و سکونتگاهی وجود ندارد که یکی از این دو باشد.
الگوی پیوندهای انسانی بر اساس سه عامل حجم، تراکم و ناهمگونی برای مفهوم سازی شهر قابل تبیین است. ویرث مانند زیمل حجم را عاملی برای تفاوت بین فردیت و آزدی فردی در نظر می گیرد. مانند دورکیم و اکولوژیست ها می گوید هر گروهی برای پاسخ به افزایش جمعیت به تمایز متوسل می شود. ردفیلد شاگرد وی می گوید در جوامع روستایی به دلیل فرهنگ آن جایی برای انگیزه سود تجاری وجود ندارد. از نظر ویرث و ردفیلد، الگوهای روابط انسانی را می توان بر حسب یک جفت نمونه آرمانی منطقا متضاد، مفهوم سازی کرد. از سوی دیگر تفاوت در الگوهای روابط انسانی بین اجتماعات گوناگون را باید بر حب تفاوت در حجم تراکم درجه تجانس درونی این اجتماعات و میزان انزوای آنها از دیگر مراکز جمعیتی تبیین کرد.
نظریات ویرث مورد بررسی بسیاری قرار گرفت و به نظریات برجس نیز انتقادهایی وارد شد. اکنون شواهد بسیاری(دو نوع شاهد: شیوه زندگی روستایی در مرکز شهر(روستاهای شهری)، وجود زندگی شهری در روستا) وجود دارد که نواحی مرکزی شهرها از آنچه ویرث و بسیاری دیگر مدعی بودند، متفاوت است. ویرث معتقد نبود که شیوه های زندگی در شهر الزاماً از نوع گمنام، غیرشخصی، موقتی و قطعه بندی شده است. مشکلات مفهوم سازی ویرث در اولا نبود تمایز روش بین دو نمونه آرمانی شهری روستایی، دوم در محدود بودن این مفهوم سازی، ارزیابی کننده بودن(خوب و بد دانستن) خلاصه شده است.
سه انتقاد اصلی گانس به ویرث در عدم تعمیم نتایج مرکز شهر به کل شهر، نبود شواهد کافی برای تست نظریه، و حتی در صورت تأیید وجود تفاوت فرهنگی بین مردم، خلاصه می شود. با تحلیل ویژگی های ذاتی شهر به تبیین صور اجتماعی و فرهنگی در شهر نمی شود پرداخت. پرداختن به زنجیره شهری و روستایی کاری بیهوده است و بیشتر باید بررسی اجتماع محلی و اجتماعی ملی پرداخت.
چرا ایده تمایز روستایی و شهری در غرب جایگاه مهمی دارد؟ به دلیل وجود تقسیم بندی واقعی در تجربه ما، تجربه روابط اجتماعی در جامعه سرمایه داری(جدایی ماتریالیسم از انسانیت)
آیا عوامل فیزیکی ربطی به فهم الگوهای متفاوت روابط اجتماعی دارند؟ تحلیل زیمل در مورد تغییرات ناشی از حجم تا حدودی معتبر است.
اندیشمندان گذشته اگرچه به حجم توجه کرده اند ولی ذهن خود را محدود کرده و به بقیه ابعاد توجه ننموده اند. قلمرو آثار شهر بر روستا و روستا بر شهر محدود است و نمی توان نتیجه مطلق از آن گرفت. در نهایت اثرات شناسایی شده توسط نظریه های فرهنگی مربوط به تفاوت های شهر و روستا واقعی ولی کمابیش بی اهمیت هستند.
در انتها

با توجه به اهمیت روابط، حجم و در نهایت فرهنگ به صورت جزئی می توانیم مسائل زیارت، زائر، روابط متقابل آنها با یکدیگر و از سوی دیگر قومیت های مختلف و ارتباط بین و درونی آنها را با توجه به این فصل مورد بررسی قرار دهیم. از سوی دیگر توسعه روز افزون شهر مشهد، فرصت برای تطبیق روستاییان و شهریان را گرفته و سبب گردیده است که تضاد و تناقض های فرهنگی بسیاری در شهر مشهد روی دهد که عامل بسیاری از تناقض ها می باشد.
اما سؤال من از نویسنده این است که، فرهنگ در این فصل چیست؟ رابطه روستا شهر چه دخلی به فرهنگ در شهر دارد؟ بحث های روابط و شیوه زندگی کل موضوع فرهنگ نیست؟ به آداب و رسوم و مناسک چرا توجه نشده است. چرا به سایر موارد به جز روابط و حجم خود نویسنده توجه نکرده است.

حمید مسعودی

چکیده فصول کتاب نظریه اجتماعی و مسئله شهری، ساندرز، مترجم: شارع پور - فصل دوم

۱۳۹۴/۰۷/۱۲، 19:52

سؤال مورد نظر نویسنده در فصل دوم با عنوان شهر، به مثابه یک اجتماع بوم شناختی عبارت است از این که رویکرد بوم شناختی چه دیدگاهی نسبت به شهر دارد و مسائل شهری را چگونه تبیین می کند.

از نظر رابرت پارک، مهم ترین نظریه پرداز این رویکرد، جامعه همانند یک زیست بوم است که دارای زندگی گیاهی و جانوری خاص خود است و در آن تعادل وجود دارد و یک یا چند نوع موجود زنده در آن مسلط هستند و موجودات زنده با هم دیگر همزیستی مسالمت امیز دارند. اما در طول زمان در اثر تغییراتی درونی یا اختلال بیرونی تعادل زیست بوم به هم خورده و زندگی گیاهان و جانوران به خطر می افتد. از آنجا که بقای موجودات منوط به انطباق با محیط و کسب منابع اساسی زندگی است، شکلی از رقابت و مبارزه برای بقا بین آن ها به وجود می آید. این مبارزه برای بقا موجب تعادل مجدد می شود و دوباره یک یا چند نوع دیگر مسلط می شوند. لازم به ذکر است که تعادل به دست آمده بهتر از تعادل قبلی است.

از نظر پارک اجتماع انسانی نیز دارای تعادل است، اما در اثر تغییرات ناشی از گسترش درونی اجتماع یا اختلال بیرونی این تعادل به هم خورده و اجتماع انسانی جهت بقا به رقابت می پردازند. البته همکاری رقابتی. این امر موجب تقسیم کار و تمایز کارکردی می شود. تقسیم کار در اجتماع انسانی دارای تجلی فضایی نیز هست. یعنی گروه های اقتصادی به شغل های مختلف در مکان های مختلف شهری می پردازد. مفهوم سلطه در اجتماعات انسانی معنای خاص خود را دارد و به معنای سلطه کارکردی و فضایی است. در اجتماعات انسانی گروه های مسلط گروه های اقتصادی هستند و بهترین و مسلط ترین ناحیه فضایی استراتژیک ترین منطقه شهر است که عبارت است از مرکز شهر. بنابراین در اجتماعات انسانی صنعت و تجارت مسلط هستند و نقاط استراتژیک مرکز شهر را در اختیار دارند. سایر گروه ها نیز در راستای دستیابی به این مناطق تلاش می کنند. فشار تقاضا برای فضا در مرکز شهر سبب می شود که این نقطه از شهر ارزش بالایی پیدا کند و همین الگوی ارزش زمین را در سایر نقاط شهر مشخص می سازد و در نتیجه الگوی کاربری زمین توسط گروه های کارکردی مختلف تعیین می شود.

پارک معتقد است کشمکش نهادهای صنعتی و تجاری برای تصاحب موقعیت استراتژیک در بلند مدت چینش اصلی اجتماع شهری را تعیین می کند. بدین سان تفاوت در ارزش زمین مکانیسمی است که از طریق آن گروه های کاربردی مختلف به شکل منظم و کارآمد ولی برنامه ریزی نشده، در فضا توزیع می-شوند.

درست همان طور که در طبیعت یک نوع از موجودات در یک منطقه ویژه به عنوان شکل زندگی مسلط جای نوع قبلی را می گیرد. به همین سان در اجتماع انسانی نیز وقتی رقبای جدیدی که نسبت به افراد موجود انطباق بهتری با تغییرات شرایط محیطی دارند، مناطق را مورد تهاجم خود قرار می-دهند، آن وقت الگوی استفاده از زمین نیز تغییر می کند.

در اجتماع انسانی این فرایند تهاجم و توالی خود را در تغییر ارزش زمین متجلی می سازد که در نتیجه آن در رقابت برای به دست آوردن اماکن مطلوب به اجبار کاربران فعلی که از نظر اقتصادی ضعیف هستند (ساکنان خانه ها) از صحنه حذف شده و راه برای رقبایی که از نظر اقتصادی قوی تر هستند (تجار و بازارها) هموار می شود. به دنبال تهاجم موفق تعادل جدیدی تثبیت می شود و جریان توالی خاتمه می یابد.

این فرایند فیزیکی توالی منجر به جدای گروه های اجتماعی و دسته بندی آن ها در بخش های مختلف شهر می شود. بسته به این که چه گروهی با چه منطقه ای مناسبت بیشتری دارد. بنابراین در فرایند گسترش شهر نوعی توزیع اتفاق می افتد که افرادد گروه ها را بر حسب محل سکونت و شغل دسته بندی و جابه جا مب کند. جدایی و تفکیک به گروه و افرادی که این گروه را تشکیل می دهند جایگاه و نقش ویژه ای در سازمان کل زندگی شهر ارائه می دهد.

در نهایت این نظریه معتقد است که تغییرات به صورت یک فرایند دوری و تکاملی صورت می گیرند که عبارت است از:

1-بی ثبات سازی تعادل موجود 2- افزایش سریع رقابت 3- توسعه مرحله جدید 4- انطباق.

از نظر برجس مناطق درونی شهر به ویژه منطقه انتقالی همواره دچار تغییرات هستند و این فرایند ثابت تغییر و تطابق بیش از همه خود را در این منطقه خود را نشان می دهد و همین تغییر مداوم عامل اصلی بروز بی سازمانی اجتماعی (جرم، بزهکاری، فقر و ....) است. به عبارت دیگر، تحرک و جابه جایی عامل اصلی تغییر و بی سازمانی فردی و اجتماعی است. بنابراین هر جایی که بیشترین جابه جایی را داشته باشد، در آنجا بیشترین فقدان انسجام اجتماعی و اخلاق زدایی از روحیه انسانی بروز خواهد کرد.

از نظر اکولوژیست های شیکاگو بعد از آن که مبارزه برای بقا سبب تثبیت تعادل طبیعی شد، اعضای جمعیت انسانی در موقعیتی قرار می گیرند که می توانند پیوند همبستگی جدیدی نه بر مبنای ضرورت-های تقسیم کار، بلکه بر مبنای اهداف، احساسات و ارزش های مشترک توسعه دهند. لذا نوعی وفاق جمعی بین اعضای جمعیت انسانی شکل می گیرد و بر اساس این وفاق، آزادی فردی محدود می شود. بدین ترتیب بُعد فرهنگی سازمان اجتماعی شکل می گیرد.

بنابراین از نظر پارک جامعه انسانی دارای دو بُعد است:

1- جامعه تجلی طبیعت انسانی است و افراد برای بقا در رقابت هستند و رابطه با دیگران بر اساس سود و فایده است. در این جامعه رابطه همزیستی مسالمت آمیز در اثر رقابت به وجود می آید.

2- جامعه تجلی وفاق و هدف جمعی است. در این جامعه رابطه اجتماعی به وجود می آید.

در یک سطح آزادی فردی در بالاترین مرتبه است و در سطح دیگر، اراده فردی تابع ذهن جمعی جامعه به عنوان ارگانیسم عالی است. پارک سطح نخست را اجتماع و سطح دوم را جامعه می خواند. اجتماع به عنوان سطح زیستی زندگی اجتماعی و جامعه به عنوان سطح فرهنگی است. از نظر پارک نظریه اکولوژی بیشتر به اجتماعات می پردازد تا به جوامع.

به نظر تشبیه جامعه به یک زیست بوم اگرچه در برخی از جنبه ها صحیح است، ولی در برخی از جنبه ها اشتباه است، زیرا زیست بوم پدیده طبیعی است و علوم تجربی سیستماتیک بودن آن را اثبات نموده در حالی که شهر پدیده انسانی است و پیدایش آن بر اساس برنامه نبوده و سیستماتیک نیز نیست. بنابراین انتساب ویژگی هایی مانند تعادل و فرایند تکاملی به شهر اشتباه است. از سوی دیگر، مطابق با این نظریه مناطق حاشیه شهر فاقد بی نظمی و جرم می باشند، در حالی که امروزه مناطق حاشیه یکی از مناطق جرم خیز می باشد.

با توجه به اینکه امروزه هیچ «اجتماع»ی جهانی کوچک و مستقل از سایر «اجتماع»ها به حساب نمیآید و از طرفی دیدگاه احیاءشده اکولوژی انسانی به فرایند انطباق جمعیتانسانی باوضعیت درحال تغییرمیپردازد نتیجه گیری سوندرز مبنی بر اینکه دیدگاه اکولوژی انسانی نمی تواند یک نظریه شهر باشد درست به نظر می رسد.

نویسنده در تحقیق حاضر به خوبی نظریات مکتب بومشناسی را توصیف کرد و بیشتر تاکید آن بر نظریات معاصر مثل نظریه هاولی بود. همچنین ایشان به خوبی کاستی های آن را مطرح کرد و نکات مهمی را برای ارتقای وضعیت مکتب بومشناسی مطرح کرده است.همچنین در این راستا می توان گفت که بومشناسی شهری یک نظریه صرف نیست و برای قدرت تحلیل داشتن، باید با نظریات دیگر ترکیب شود. اما با توجه به همه ی خوبی هایی که پاسخ ها و نقدهای کتاب حاضر دارد، جا داشت تا دو نقد دیگر را هم مطرح می کرد:

یکی اینکه پارک ادعا می کرد که نظم زیستی و نظم فرهنگی و اخلاقی جامعه از هم جدانشدنی هستند ولی در عمل بیشتر مباحث این مکتب، به بعد زیستی رفتارهای جمعی توجه دارد و به بعد اخلاقی و فرهنگی جامعه توجه نکرده است. این انتقاد به روش‌شناسی آن‌ها بستگی دارد که اگر روش‌شناسی آنان پوزیتیویستی و حس‌گرایانه است، پس باید علاقه آن‌ها به شئ باشد. بنابراین نباید برای نظریه‌پردازی از عناصر بنیادینی که تعیین کننده کیفیت و چگونگی سازمان های انسانی هستند بپردازند.

انتقاد بعدی این است که در رویکرد بومشناسی جدید، مفهومی خیالی و فانتزی و آرمان‌شهر از جهان اجتماعی ارائه می دهد و پدیده های طبیعی مانند عدم ثبات و اختلال و ستیز را به‌راحتی به‌عنوان پدیده های کجرو، غیرعادی و بیمارگونه در نظر می گیرد.

 

حمید مسعودی

چکیده فصول کتاب نظریه اجتماعی و مسئله شهری، ساندرز، مترجم: شارع پور

۱۳۹۴/۰۷/۰۷، 22:4

فصل اول: نظریه اجتماعی، سرمایه داری و مسئله شهری
در این کتاب نویسنده سؤالاتی را مطرح کرده سپس به پاسخگویی آنها می پردازد. پس ما نیز از این روش برای خلاصه کردن آن استفاده می کنیم.
به نظر می رسد که نویسنده در این فصل بدنبال پاسخ به سؤالاتی از این جنس باشد که
دو نوع سؤال: سؤالات کلی و سیر کتابی
                   سؤالات جزئی و مبتنی بر فصل
شهر در نگاه سه جامعه شناس مطرح یعنی مارکس، وبر و دورکیم چیست؟ از طرف دیگر وی تلاش می کند سیر کلی کتاب را نیز در این فصل دنبال کرده و به طریقی آن را به اقتصاد و مصرف ارتباط دهد. آیا شهر در نگاه این سه جامعه شناس نظری است یا خیر مکانی؟ آیا روش آنها در بررسی مسئله شهری اعتبار دارد؟ شهر متغیر مستقل است یا وابسته؟ نویسنده پس از یک مقدمه کوتاه به بررسی آرای سه اندیشمند بزرگ یعنی مارکس، وبر و دورکیم می پردازد. ابتدا مبانی و اصول روش شناختی آنها را شرح داده و سپس دیدگاه آنها را درباره مسئله شهری بیان می کند وی از آرای سایر افراد نیز در بررسی نظرات این سه اندیشمند یاری جسته و در پایان هر بررسی دیدگاه خود را با یک نتیجه قطعی بیان می کند. در پایان فصل نیز نتیجه گیری نهایی و مقدمه ورود به فصل بعد آورده شده است.
پاسخ نویسنده
نویسنده در پاسخ به این سؤالات و با توجه به الگوی پیش گفته شده اقدام می¬کند. به همین جهت به ترتیب زیر عمل کرده است:
اصول روش شناختی سه جامعه شناس، مارکس، وبر و دورکیم
مارکس:
کمبود مباحث روشی مارکس
اصل ماتریالیسم دیالکتیک(تشکیل هر کل از وحدت اجزای متناقض)
تحلیل هر بخش یا عنصر فقط از طریق تحلیل کل
فراتر رفتن از مرزهای شناخت ناقص رشته های تخصصی
ارجحیت دنیای مادی بر ادراک و ایده(ماتریالیسم)
کار علم نفوذ به درون ظاهر پنهان شده واقعیت برای کشف روابط علی
دیالکتیک بین نظریه و مشاهده، تعمیم و خواص، انتزاع و عینیت
وبر:
تبیین جزئی و یک بعدی امکان پذیر است.
پالایش منطقی شکل های پدیداری
کنش و آگاهی پایه تحلیل جامعه شناختی
مفهوم اساسی کنشگر با اراده آزاد که محقق کننده ارزش ها و اهداف است.
ارتباط بین انگیزه ذهنی و جریان عمل
فهم تفسیری کنش اجتماعی و تببین علی جریان کنش و پیامدهای آن
ارائه تبیین منطقی از انگیزه کنشگر و شناسایی احتمال وقوع در وضعیت ویژه
قوانین زندگی اجتماعی غیرممکنند چون هر کنش منحصر به فرد است.
پس برای تعمیم دهی حوادث منحصربفرد نیاز به نمونه آرمانی است.
تببین جامعه شناختی تنها از طریق تاریخی تطبیقی ممکن است و نه تبیین جزئی
وبر خواهان مرکزیت ارزش برای علوم اجتماعی است.
ارزش در تمام سطوح علوم اجتماعی مرکزیت دارد.
دورکیم:
به تجربه گرایی، نفوذ به واقعیت اعتقاد دارد.
تبیین فردگرایانه را رد می کند.
تعریف جامعه شناختی بر اساس استقراست نه نظریه.
جامعه شناسی مبتنی بر پدیده های قابل مشاهده است.
پدیده های اجتماعی دارای علل اجتماعی و هر واقعیت دارای یک علت است.
دو نوع قانون بازدارنده(وجدان جمعی) و جبران کننده

کاربرد اصول روشی در تحلیل مسئله شهری
مارکس:
اهمیت تفکیک شهر و روستا که تجلی تقسیم کار بین صنعت و کشاورزی و همچنین بین شیوه تولید متضاد(فئودالی و سرمایه داری) است.
رشد طبقه تجار عامل رشد روابط تجاری
پرولتاریای شهری نیروی هدایت کننده به سوسیالیزم
شهر مکانی برای رشد آگاهی طبقاتی و پیدایش سازمان انقلابی است.
وبر:
مطالعه شهر بر اساس نمونه آرمانی
حجم شهر برای مفهوم سازی کافی نیست.
شهر محل بازار است(شهر مصرف کننده، تولید کننده و تجاری).
وی به استقلال سیاسی نسبی شهر تأکید می کند(شهر اشرافی و شهر عامه)
نمونه آرمانی شهر ترکیب سیاسی و اقتصادی با 5 ویژگی.
دورکیم:
اهمیت تحلیل شهر در انتقال از همبستگی مکانیکی به ارگانیکی
افزایش تقسیم کار به واسطه تراکم مادی و اخلاقی
تراکم اخلاقی به واسطه شهرنشینی
شهر نیروی مهم ترقی ولی مرتبط با آسیب های جامعه مدرن

انتقاد نویسنده به تبیین سه جامعه شناس
مارکس:
واقعا روش علمی مارکس چیست؟
چگونه مارکس از تجربیات ناقص خود به تعمیم های کلی رسید؟
روش مارکس(کلی برای جزئیات) بیشتر حدس و گمان(استرجایی : بینش ممتاز قبلی در مورد ذات واقعیت) است.
این روش نه قیاسی است نه استقرایی بلکه استرجایی است. تضمین نمی دهد و شیوه درست تحلیل نیست.
شهر اهمیت ثانویه در تحلیل از نظام سرمایه داری و انتقال به مارکسیسم دارد.
وبر:
وبر دارای نوعی نسبی گرایی در تحلیل است به خاطر نسبی بودن نمونه آرمانی و هر تحلیلی از قبلی بهتر است.
هیچ رهیافتی نیست که بر شناخت علمی صحیح از واقعیت منحصر باشد.
دغدغه وبر نظریه شهر نبود بلکه دغدغه اش فهم ریشه تاریخی سرمایه داری بود.
توسعه شهر به واسطه گیلدها محور بحث وبر و مارکس بود
نظریه شهر در دامان سرمایه داری مدرن شکل نمی گیرد.
دورکیم:
شناخت دارای بنیان کاملا تجربی نیست.
رابطه ذات و پدیده پیش فرض نباید باشد.
مبنای شناخت پوزیتیویستی ولی درعین حال با مبنای نیروهای پنهان. پس دارای تناقض است.
روش دورکیم خود تأییدی است.
تراکم اخلاقی شرط ضروری است نه کافی.
هر سه جامعه شناس شهر مدرن را از کل جامعه جدا نمی دانند.

ارزیابی پاسخ های نویسنده
ارزیابی پاسخ ها نشان می دهد که،
هدف فصل پی بردن به مسیر سه جامعه شناس درباره اهمیت ضعیف موضوعیت شهر در نظام سرمایه داری است.
اغلب حوزه های جامعه شناسی شهری از تنوع نظری و روشی برخوردارند.
رهیافت های نظری کمتر به نوشته های بنیان گذاران خود توجه کرده اند.(عدم توجه به تفکیک شهر و روستای مارکس، عدم توجه به مقاله وبر درباره شهر)
در شرایط جامعه سرمایه داری پیشرفته، یک جامعه شناسی شهری متمایز و مشخص نمی تواند توسعه یابد.
در ابتدا رشد شهرها بدیهی ترین و مخرب ترین تغییرات اجتماعی بود.
اشتراک: هرسه نفر، مارکس، وبر و دورکیم، توسعه یک نظریه شهری را برای تبیین تغییرات ضروری نمی دانستند.
افتراق: نوع روش بررسی مسئله و جایگاه شهر. مسئله شهری در نگاه آنها دیده نمی شود.
به بیان این سه نفر در جوامع سرمایه داری مدرن، مسئله شهری باید زیرمجموعه تحلیل عام عوامل مؤثر در کل جامعه باشد.
شهر، شرط مهمی برای توسعه ی فرایندهای اجتماعی بنیادین بوده و نه علت آن.
ارائه نظریه درباره تغییر بنیان روابط اجتماعی و نه ارائه نظریه شهری.
هر سه شهر را موضوع تحلیل از لحاظ تاریخی(فئودالی به سرمایه داری) می دانستند.
شهر در یک دوره ویژه مهم بوده است.
شهر پایه شکل گیری انجمن های انسانی(وبر)، کانون تقسیم کار(دورکیم) و تجلی یک شیوه تولید(مارکس) نیست.
شهر علت بروز تحولات نیست بلکه یک شرط برای آن(پرولتاریا) به حساب می آید.
بنابراین جامعه شناسی شهری توجه کمتری به دیدگاه این سه نفر داشته است.
چرا نویسنده از ارسطو، افلاطون و ابن خلدون شروع نمی کند و چرا در همعصران سه نفر به تونیس و زیمل اشاره نمی کند؟ آیا این موضوع گواهی بر نتیجه گرایی نویسنده نیست. تقابل تاریخ ایجاد شهر، تاریخ ایجاد جامعه شناسی، نقد سرمایه داری، بروز مسائل شهری را در این فصل می بینیم. چرا باید این سه تن به عنوان نظریه پرداز اجتماعی، شهر و سرمایه داری آورده شود. نویسنده از قبل تکلیف خود را روشن کرده و همه مباحث را به هدف خود ربط می دهد.

خلاصه فصول بعد در هفته های آینده ارائه می شود.

حمید مسعودی

رتبه بندی سایت های دانشگاه های کشور (وبومتریک)

۱۳۹۲/۱۱/۲۹، 0:37

سایت وبومتریک(webometrics) رتبه بندی جدید خود را در بین دانشگاه های دنیا ارائه داده است. بر اساس این گزارش ده سایت برتر دانشگاهی در دنیا به ترتیب زیر است:

دانشگاه هاروارد( Harvard University)

دانشگاه ماساچوست(Massachusetts Institute of Technology)

دانشگاه استنفورد(Stanford University)

دانشگاه کرنل(Cornell University)

دانشگاه کلمبیا (Columbia University New York)

دانشگاه برکلی(University of California Berkeley)

دانشگاه پنسیلوانیا(University of Pennsylvania)

دانشگاه کالیفرنیا لس آنجلس(University of California Los Angeles UCLA)

دانشگاه  کالیفرنیا سانفرانسیسکو(University of California San Francisco)

دانشگاه کمبریج(University of Cambridge)

از طرف دیگر ده دانشگاه برتر کشور نیز به ترتیب شامل دانشگاه های زیر است:

دانشگاه تهران

دانشگاه علوم پزشکی تهران

دانشگاه فردوسی مشهد

دانشگاه صنعتی اصفهان

دانشگاه صنعتی شریف

دانشگاه علوم پزشکی شیراز

دانشگاه علم و صنعت ایران

دانشگاه علوم پزشکی اصفهان

دانشگاه صنعتی امیرکبیر

دانشگاه علوم پزشکی مشهد

بسیار خوشحالیم که دو دانشگاه خراسان رضوی در ده دانشگاه برتر کشور و دانشگاه فردوسی در رتبه سوم قرار دارد.

به امید موفقیت های بیشتر این دانشگاه...

حمید مسعودی

استوارت هال بزرگ در گذشت!

۱۳۹۲/۱۱/۲۳، 23:51

استوارت هال نظریه پرداز، روشنفکر و اندیشمند سرشناس جامائیکایی روز دوشنبه (10 فوریه) در سن 82 سالگی در انگلستان درگذشت. هال که در انگلیس به "پدرخوانده چندفرهنگ گرایی" معروف بود طی شش دهه تاثیر عمیقی بر مباحث سیاسی و فرهنگی در بریتانیا گذاشت.

ادامه مطلب ..
حمید مسعودی

عوامل فرهنگی عقب ماندگی ایرانیان/ مصطفی ملکیان

۱۳۹۲/۱۱/۲۲، 15:51

در صد سال‌ اخیر بیشتر کسانی‌ که‌ درباره‌ مشکلات‌ جامعه‌ سخن‌ گفته‌ و مطالعه‌ کرده‌اند، معمولا مجموعه‌ علل‌ و عواملی‌ را که‌ باعث‌ این‌ همه‌ مشکلات‌ علمی‌ و مسائل‌ نظری‌ برای‌ جامعه‌ شده‌ است‌ و بیچارگی‌ و بدبختی‌ جامعه‌ ما را فراهم آورده را در سه‌ محور کندوکاو کرده‌اند. اولین‌ محور مداخله‌ کشورهای‌ خارجی‌، استعمار و انواع‌ و اقسام‌ سلطه‌طلبی‌ها بوده‌ است‌. دومین‌ نکته‌ سیستم های سیاسی‌ حاکم‌ و مساله‌ سوم‌ تلقی‌ مردم‌ از دین‌ بوده‌ است‌. این‌ سه‌ عامل‌ تاکنون‌ بیشتر مورد تاکید بوده‌ است‌ و بسته‌ به‌ دیدگاه‌های‌ مختلف‌ بر یکی‌ از این‌ عوامل‌ بیشتر تاکید شده‌ است‌. اگرچه‌ معمولا کسی‌ هم‌ نیست‌ که‌ دو عامل‌ را انکار کرده‌ باشد. اما مساله‌ای‌ که‌ مهمتر از این‌ سه‌ عامل‌ است‌ وضع‌ فرهنگی‌ مردم‌ است‌. به‌ تعبیر دیگر آسیب‌شناسی‌ فرهنگی‌ مردم‌ ایران‌ و اینکه‌ به‌ لحاظ‌ فرهنگی‌ چه‌ امور نامطلوبی‌ در ذهن‌ و ضمیرشان‌ راسخ‌ شده‌ است‌. بنابراین‌ سخنان‌ من‌ به‌ معنای‌ انکار سه‌ عامل‌ دیگر نیست‌. ولی‌ تاکید بر این‌ است‌ که‌ مهم‌تر ازآن‌ نگرش‌های‌ فرهنگی‌ ماست‌. در باب‌ نگرش‌های‌ فرهنگی‌ هم‌ من‌ یک‌ تفسیر دوگانه‌ دارم‌...


ادامه مطلب ..
حمید مسعودی

آوای باران، آوای چه کسانی بود؟

۱۳۹۲/۱۱/۱۳، 0:7

دکتر سید محسن اصغری نکاح در وبلاگ خود در رابطه با سریال آوای باران نوشت:

آوای باران، آوای چه کسانی بود؟!!

آوای باران تمام شد، سریالی که با تمام نقاط قوت و ضعفش، گویا می خواست به مساله کودکان بی سرپرست، کودکان کار و تکدی گری و سوءرفتار با کودکان بپردازد. فضای روانشناختی تیتراژ اول سریال، آنچنان موضوع کودکان آسیب دیده اجتماعی را پررنگ مطرح می کرد که تصور می شد قرار است این موضوع، محور اصلی این مجموعه باشد، هر چند تیتراژ پایانی ساز ناهماهنگ دیگری می زد و مساله تصاویر کودکان آسیب دیده اول فیلم را به یک شعر رومانتیک فردی و فارغ از مسایل اجتماعی تبدیل می کرد.


ادامه مطلب ..
حمید مسعودی

چرا در کشور شادی وجود ندارد؟! (دکتر قرایی)

۱۳۹۲/۱۱/۰۴، 18:27

دکتر امان الله قرایی مقدم جامعه شناس و استاد دانشگاه:

نشریه فوربس اخیرا در گزارشی شادترین کشورهای جهان در سال 2013 را معرفی کرده است. در این گزارش 142 کشور جهان در هشت زمینه اصلی اقتصاد، کارآفرینی و فرصت‌ها، دولت، آموزش، سلامت، اطمینان و امنیت، آزادی‌های فردی و سرمایه اجتماعی و بر اساس 89 متغیر مورد مطالعه قرار گرفته و با یکدیگر مقایسه شده‌اند که در نتیجه آن ایران در رتبه 101 دنیا قرار گرفته است. هشت موردی که در این تحقیق برای بررسی میزان شادی کشورها شاخص سازی شده است کاملا درست است. وقتی بیکاری وجود دارد، اقتصاد خراب است، تامین اجتماعی خوبی وجود ندارد، امید به آینده و زندگی کم است، تورم و گرانی و احساس ناامنی در جامعه وجود دارد مسلما میزان شادی کاهش خواهد یافت. لذا هشت شاخصی که در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفتند به درستی عوامل ایجاد شادی در جامعه هستند. شادی و نشاط امری تزریقی نیست و وقتی تورم وجود دارد، دخل و خرج مردم برابر نیست، دلار هر روز بالا و پایین می رود و ناامنی اقتصادی بوجود می آورد، دخترها ترس دارند که در خیابان مزاحم آنها شوند و برنامه های تلویزیون رضایت مردم را جلب نمی کند همگی باعث می شود شادی و نشاط در جامعه رخت بر بندد. برخوردهای نامناسب، بگیر و ببندها، نطق برخی نمایندگان در مجلس و ... همگی باعث ایجاد غم در جامعه می شود.

ادامه مطلب را مشاهده فرمایید...

ادامه مطلب ..
حمید مسعودی

شعری شاید پیرامون محیط زیست!!!

۱۳۹۲/۱۰/۱۸، 7:49

آنان که کوه را به طمع جابجا کنند

آیا بود که یک سر سوزن حیا کنند

دریاچۀ ارومیه را خشک کرده اند

بنگر که با منابع ملی چها کنند

تا چوب پتروشیمی شان بر ملاج ما

راهی سوی خلیج میانکاله وا کنند

زاینده رود و کرخه و کارون، تشنه اند

بر ماهیان و آبزیانش جفا کنند

هی می برند از دل جنگل درخت را

تا با زغالش آتش منقل به پا کنند

مرداب و باتلاق شود خشک تا مگر

ویلا و کارخانه به جایش بنا کنند

بلعیده اند جنگل و صحرا و رود را

شد وقت آن که کوه به زیر عبا کنند

اینک رسیده نوبت کرمان و کوه شاه

تا قامت بلند تو ای قله، تا کنند

از کوه می‌ کشند دل و روده اش برون

تا سنگ آهنش ببرند و صفا کنند

سیری ندارد این شکم پیچ پیچشان

این کوه را چگونه در آن معده جا کنند؟

ای کوه شاه نام خودت را امام کوه

بگذار تا که دامنه ات را رها کنند

محمد رضا عالی پیام (هالو)

حمید مسعودی

بازشناسی تحلیلی نظریه‌های مدرن جامعه‌شناسی در مدرنیته‌ي میانی: بنیان‌گزاران‌جامعه‌شناسی

۱۳۹۲/۱۰/۱۳، 16:8

کتاب «بازشناسی تحلیلی نظریه‌های مدرن جامعه‌شناسی در  مدرنیته‌ي میانی: بنیان‌گزاران‌جامعه‌شناسی» به قلم دکتر حسین ابوالحسن تنهایی از سوی نشر علم روانه بازار کتاب شد.

کتاب حاضر، جلد دوم از «مجموعه‌ی بازشناسی تحلیلی نظریه در دوران مدرن»، و جلد ششم از مجموعه‌ی تخیل جامعه‌شناختی در بستر تاریخ جامعه‌شناسی» است، که به دوران مدرنیته‌ی میانی و بررسی تحلیلیِ تعداد مهمی از دستگاه‌های نظری است، که در میان سال‌های 1792 تا 8-1914 پدید آمدند، می پردازد.

عناوین اصلی این کتاب عبارت اند از:

پاره یکم: نظریه‌های کلاسیک

           فصل یکم: مدرنیته‌ی میانی و پیش‌پردازان تاثیرگذار

           فصل دوم: آگُست کنت

           فصل سوم: هربرت اسپنسر

           فصل چهارم: چارلز هُرتن کولی

پاره دوم: نظریه‌های بنیانگزاران آغازین

          فصل پنجم: کارل مارکس

          فصل ششم: امیل دورکهیم

          فصل هفتم: جرج سیمل

          فصل هشتم: مکس وبر

پیوستار‌ها

         هریت مارتینو

         کتاب‌نامه فارسی

         کتاب‌نامه لاتین

         فهرست نمایه‌ها

         نام‌نامه

         موضوع‌نامه

حمید مسعودی

دانلود کتاب پرسش هایی از مارکس

۱۳۹۲/۰۹/۱۸، 22:29

این پست به سفارش دوست خوبم محمد جافر نوده است:

تری ایگلتون از بانفوذترین و خلاق‌ترین متفکران و نظریه‌پردازانِ دهه‌های اخیر است و در آثار متعدد خود در عرصه‌ی جامعه‌شناسی هنری و نقد ادبی، مفاهیم و چشم‌اندازهای تازه‌ای خلق کرده است. ایگلتون در ۱۹۴۳ در انگستان زاده شد. دکترای خود را از ترینیتی‌کالج دریافت کرد و سال‌ها استاد نظریه‌های فرهنگی در دانشگاه منچستر بود.

پرسش درباره‌ی معنا و چیستیِ زندگی، پرسشی‌ست که بیش‌تر در دوران مدرنیته مطرح شد، چرا که انسان در جوامع پیش از مدرن، پاسخ این پرسش را اغلب در دین می‌جُست و گمان می‌کرد که دکترین دینی معنای زندگی بشر را بر کره‌ی خاکی با افسانه‌ی آفرینش و پندارِ غایت و فرجام مقدرِ قدسی پاسخ می‌دهد.
اما در دوران پُست‌مدرن طرح پاسخ‌های کلی مطلوب نیست، چرا که اغلب پست‌مدرن‌ها ‌پاسخ‌های کلی را فراروایت دانسته و برآن‌اند که شناخت آدمی "جزئی" است و هم از این روی، پرسش‌ها و پاسخ‌های کلی، همچون پرسش درباره‌ی معنای زندگی، با تکیه بر شناخت و ادراکِ آدمی راه به جایی نمی‌برند.
"
اثر حاضر، تلاشی است در ردّ ده ا نتقاد رایج درباره «کارل مارکس». هدف نگارنده، روشن کردن تفکر مارکس و اندیشه‌های او و همچنین، پاسخ‌گویی به برخی از شبهات درباره آرا و نظرات مارکس بوده است. مطالب اثر در ده فصل تنظیم شده و در هر فصل، یکی از انتقادهای رایج مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است. در آغاز هر فصل، ابتدا دیدگاه‌های منتقدین، به صورت خلاصه ذکر شده و سپس، براساس گفته‌های «مارکس» پاسخگویی شده است. «مارکس در قرن بیست و یکم» و «مارکس و مارکسیسم»، «مارکس و موجبیت‌گرایی»، «مارکس و ناکجااندیشی»، «مارکس و اقتصاد» و... عناوین برخی از فصل‌های نوشتار حاضر است."

برای دانلود میتوانید به اینجا مراجعه کنید.

حمید مسعودی
© نوشته‌های جامعه‌شناسی
طراح قالب: وبلاگ :: webloog
درباره من
نوشته‌های جامعه‌شناسی من عضو هیأت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه بیرجند و نویسنده مطالب این وبلاگ هستم. یادداشت‌ها، تجربیات و آموزش‌هایم را در این صفحه به اشتراک می‌گذارم. برای ارتباط و دریافت سریع‌تر مطالب می‌توانید صفحه شخصی‌ام در تلگرام را نیز دنبال کنید.
جدیدترین‌ها
  • ترس چگونه سلطنت می‌کند؟ ۱۴۰۴/۰۸/۰۹
  • نقش مددکاران اجتماعی در بهزیستی سالمندی ۱۴۰۴/۰۵/۲۲
  • مسئولیت اجتماعی روان‌شناس و مشاور ۱۴۰۴/۰۵/۲۲
  • نخبگان افغانستان چه نگرشی نسبت به سیاست‌های ایران، پاکستان و هند دارند؟ ۱۴۰۴/۰۵/۲۲
  • لطفا سفر خودرویی، تنها دلخوشی و آرزوی مردم را تلخ نکنید! ۱۴۰۴/۰۱/۱۲
  • نیم قرن فراز و نشیب حقوق کارگران میان تورم و تحریم ۱۴۰۳/۱۲/۰۹
  • دست‌هایی که منتظر است | پاداش‌هایی که سال به سال آب می‌رود؛ ۱۴۰۳/۱۲/۰۳
  • شاخص جهانی ادراک فساد و چیزهایی که بهتر است بدانیم ۱۴۰۳/۱۱/۳۰
  • قلبی که دریده شد، آرزویی که شکست، امیدهایی که زنده است ۱۴۰۳/۱۱/۳۰
  • سفر ناتمام مایکل بوراوی در عمومی‌سازی جامعه‌شناسی و توجه به عدالت و کارگران ۱۴۰۳/۱۱/۲۵
  • خوانش کتاب جامعه را ببینیم اثر یوران آرنه جامعه‌شناس سوئدی ۱۴۰۳/۰۵/۱۵
  • چرا عکس باور عمومی، خودکشی در جامعه پزشکی بالاست؟ ۱۴۰۳/۰۵/۱۲
موضوعات
  • نظرسنجی تدریس
  • کتاب لاتین جامعه شناسی
  • کلید واژه های اجتماعی
  • روش تحقیق در علوم اجتماعی
  • آمار و کاربردهای آن در پژوهشگری
  • جامعه شناسی محض
  • جامعه شناسی کاربردی
  • نرم افزار و رایانه پژوهشگری علوم اجتماعی
  • ویژه پژوهشگری علوم اجتماعی
  • زبان انگلیسی در علوم اجتماعی
  • گوناگون مرتبط با جامعه شناسی
  • مهارت های انجام پژوهش اجتماعی
  • راهکارهای جستجوی اینترنتی
  • آزمون های ارشد و دکتری جامعه شناسی
  • مشاهیر و استادان جامعه شناسی
  • اخبار جامعه شناسی
برچسب‌ها
  • اقتصاد (1)
  • spss (1)
  • آمار استنباطی (1)
  • آمار توصیفی (1)
  • پژوهش اقتصادی (1)
آرشیو
  • آبان ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۲
  • فروردین ۱۳۹۹
  • بهمن ۱۳۹۸
  • آذر ۱۳۹۸
  • آبان ۱۳۹۸
  • مهر ۱۳۹۸
  • شهریور ۱۳۹۸
  • مرداد ۱۳۹۸
  • تیر ۱۳۹۸
  • خرداد ۱۳۹۸
  • اردیبهشت ۱۳۹۸
  • بهمن ۱۳۹۷
  • دی ۱۳۹۷
  • مهر ۱۳۹۷
  • مرداد ۱۳۹۷
  • خرداد ۱۳۹۷
  • بهمن ۱۳۹۵
  • دی ۱۳۹۵
  • آذر ۱۳۹۵
  • آبان ۱۳۹۵
  • مرداد ۱۳۹۵
  • تیر ۱۳۹۵
  • اردیبهشت ۱۳۹۵
  • اسفند ۱۳۹۴
  • بهمن ۱۳۹۴
  • دی ۱۳۹۴
  • آذر ۱۳۹۴
  • آبان ۱۳۹۴
  • مهر ۱۳۹۴
  • شهریور ۱۳۹۴
  • آرشيو
دوستان
  • صفحه شخصی من در دانشگاه
  • صفحه شخصی در مگیران
  • صفحه شخصی در سیویلیکا
  • صفحه شخصی در آپارات
  • صفحه شخصی در گوگل اسکالر
امکانات
پربازدیدترین مطالب

کد پربازدیدترین

آمارگیر وبلاگ