آوای باران، آوای چه کسانی بود؟
آوای باران تمام شد، سریالی که با تمام نقاط قوت و ضعفش، گویا می خواست به مساله کودکان بی سرپرست، کودکان کار و تکدی گری و سوءرفتار با کودکان بپردازد. فضای روانشناختی تیتراژ اول سریال، آنچنان موضوع کودکان آسیب دیده اجتماعی را پررنگ مطرح می کرد که تصور می شد قرار است این موضوع، محور اصلی این مجموعه باشد، هر چند تیتراژ پایانی ساز ناهماهنگ دیگری می زد و مساله تصاویر کودکان آسیب دیده اول فیلم را به یک شعر رومانتیک فردی و فارغ از مسایل اجتماعی تبدیل می کرد.
من تخصص رسانه ای و هنری ندارم و فقط بخاطر دغدغه های شخصی و حرفه ای ام در حوزه کودک و خانواده، این سریال را کم و بیش دنبال می کردم و در طول این مدت دائما فکر می کردم جایگاه کودکان آسیب دیده در این سریال کجاست و آیا نویسنده و کارگردان می دانند دنبال چه چیزی هستند؟
گویا این سریال مخاطبان بسیاری را هم به خود جلب کرد، اما حیف که نتوانست برای کودکان آسیب دیده اجتماعی آنچنان که شایسته بود کاری بکند، و متاسفانه مسایل و مشکلات کودکان آسیب دیده حاشیه بود و مباحث رومانتیک و جنگ و دعوای خانوادگی چند خانواده مصنوعی و کمیاب را آنقدر پررنگ جلوه داد که دیگر مسایل کودکان آسیب دیده به چشم نیامد.
به عنوان مثال از آنجا که برای شخصیت فرید، نقش و جایگاهی به عنوان کارمند بهزیستی و مسئول ستاد جمع آوری کودکان خیابانی در نظر گرفته شده بود ، انتظار می رفت نقش فرید بیشترین فضا را برای مسایل کودکان آسیب دیده ایجاد کند و نگرش و اطلاعات مخاطب را در این زمینه افزایش دهد اما در عمل فرید نیز در گیر و دار مسایل شخصی و خانوادگی اش غرق شده بود و البته گاهی هم به جای استفاده از حوزه شغلی اش برای معرفی مسایل کودکان بیشتر نقش یک مامور ویژه یا مامور پلیس را تداعی می کرد.
شاید نکته اصلی این بود که شخصیت باران به عنوان یک کودک بی سرپرست و آسیب دیده اجتماعی شخصیت خیلی مصنوعی بود، اصلا با واقعیت های مربوط به کودکان آسیب دیده اجتماعی همخوانی نداشت، شخصیت باران هیچ شباهتی به کودکان آسیب دیده اجتماعی نداشت، در حالی که اعتیاد والدین علت اصلی و زمینه اصلی آسیب های کودکان آسیب دیده اجتماعی برای اکثر قریب به اتفاق این کودکان است و فقر اقتصادی و فقر فرهنگی و بیماری های روانی نیز علل بعدی بی سرپرستی و بدسرپرستی کودکان هستند اما باران هیچ کدام از این زمینه ها را تداعی نمی کرد، باران یک شخصیت افسانه ای داشت، همچنین در شرایط واقعی هر کودکی که چند سال در محیط و فضای تکدی گری زندگی کند به یک کودک با هویت سردرگم و آشفته تبدیل می شود، اما باران که حتی تا دوران جوانی خود را در این جو زندگی کرده است ، هیچ رنگ و بوی از هویت کودکان کار و کودکان آسیب دیده ندارد به جز چند تکه کلام و کمی ناله و گریه؟
من منتظر بودم شاید در قسمت های پایانی اتفاقی رخ دهد که مسایل کودکان آسیب را از حاشیه به متن بیاورد، لیکن با کمال تعجب دیدم در قسمت پایانی نیز چند نکته اساسی که می توانستند فرهنگ ساز باشد در طی چند دقیقه مطرح می شوند و به فراموشی سپرده می شود، به عنوان مثال پذیرش فرزند شکیب توسط پدر باران می توانست مساله فرزندخواندگی را بصورت پررنگ مطرح کند و چالش های انگیزشی و روانشناختی فرزندخواندگی و برخی سازوکارهای سازمانی و قانونی آن را مطرح سازد اما از این مساله بصورت بسیار سطحی و نامناسب عبور می شود و مشابه همین مساله تصمیم باران برای کمک به کودکان آسیب دیده است ولی انگیزه او در حد تاسیس یک مدرسه برای این کودکان محدود می شود و مساله تمام می شود.
ای کاش آوای باران ، آوای کودکان آسیب دیده بود، و ای کاش مسایل واقعی کودکان آسیب دیده اجتماعی نیز نقش های پررنگ تری در سریال داشتند و ای کاش علل و زمینه های آسیب دیدگی آنها واقع بینانه مطرح می شود و در کش و قوس سریال مسایل کودکان آسیب دیده اجتماعی و راهکارهای کاهش آسیب یا راهکارهای رسیدگی و مراقبت از آنها نیز مطرح می شد، به عنوان نمونه این سریال محمل مناسبی بود که گروه ها و نهادهای مردم نهاد و خیریه های بسیاری که برای این کودکان تلاش می کنند معرفی شوند،و این سریال فرصتی بود که انگیزه های ارزنده ای موجود در مردم و در جامعه برای یاری رسانی به این کودکان هدایت شوند، اما دریغ که با وجود نقاط قوت و فرصت های بسیاری که برای سریال آوای باران بوجود آمد، سریال آوای باران مسایل کودکان بی سرپرست و بدسرپرست و آسیب دیده را در سایه هیجان ها و دلدادگی های چند جوان و تعارضات چند خانواده تازه به دوران رسیده به فراموشی سپرد و فقط کاریکاتوری از کودکان آسیب دیده به نمایش گذاشت.
در این سریال قلب هیچ کس برای کودکان آسیب دیده نمی تپد و هیج کس برای کودکان چاره جویی نمی کند هرکس به فکر خودش است دغدغه های این سریال فردی یا در بهترین وجه اش بین فردی بود و هیچ گاه به مسایل اجتماعی تبدیل نشد و این یعنی یکی از مسایل پیچیده جامعه ما فقط در حد اسم در این سریال مطرح شد.
امیدوارم از این پس اگر کسی با اسم این کودکان معصوم وارد میدان هنر نماییمی شود دیگر آنها را به حاشیه نبرد. شاید بتوان گفت کودکان آسیب دیده ، در حوزه هنر هم بی سرپرست اند.
دکتر سید محسن اصغری نکاح(http://www.playtherapy.ir/)