نوشته‌های جامعه‌شناسی

نوشته‌های جامعه‌شناسی

  • خانه
  • پروفایل
  • ایمیل
  • آرشیو
  • نوشته‌ها

تحلیل اجتماعی فیلم کفرناحوم

۱۳۹۸/۰۴/۰۴، 7:54

کفرناحوم، سرزمینی پر از بدبختی است که عیسی مسیح با معجزات چندی، برخی از مردم آن را نجات داد. البته فیلم اگرچه در لبنان و یک محدوده شهری رخ می‌دهد ولی اشاره‌ای به کفرناحوم ندارد. این منطقه پر است از بدبختی‌ها و بیچاره‌گی‌هایی که دامان مردم آنجا را گرفته است و آنها منتظر معجزه‌ای از سوی مسیح زمان خویش‌اند. فیلم کفرناحوم برای اینکه مخاطب شناخت بهتری نسبت به محیط اجتماعی داشته باشد، سبکی مستندگونه و واقع‌گرا داشته و لذا داستان آن نشانه‌ای از تخیل و تصور ندارد.

با مشاهده این فیلم، به سبک زندگی ساکنین مناطق کم‌برخوردار، زاغه‌نشین‌ها و تعبیر غلط حاشیه‌نشینان پی می‌بریم. مردمی که با انواعی از مسائل اجتماعی درگیر هستند. آنها گرفتار زندگی روزمره خود و جنگیدن برای نیازهای اولیه زندگی اعم از خورد و خوراک‌اند. آینده‌ای متصور آنها نیست و گویا فقط باید از زمان حال نجات یابند. روزمرگی به معنای واقعی در زندگی آنها دیده می‌شود. روزمرگی نه از نوع لذت و تفریح، بلکه از جنس ذلت و بدبختی. پرخاشگری، سرقت، نزاع، قتل، خرید و فروش مواد مخدر، ناپایداری خانواده، مهاجرت، بیماری‌های جسمی، تجاوز جنسی، کودک همسری، کودک‌فروشی و مسائل بسیار دیگر، در این مناطق کم نیست و در فیلم نیز نشانه‌هایی از آنها را می‌بینیم.

اما مهم‌ترین مسئله‌ای که به نظرم محور هدایت فیلم است، بی‌هویتی ساکنین این مناطق است. کودکی که نماینده سایر کودکان سرزمین‌اش است، از همان ابتدای فیلم با بی‌هویتی درگیر است و در انتها کارگردان نجات وی از کفرناحوم را در هویت‌بخشی می‌بینید. سن‌اش مشخص نیست، خانواده‌ِی خود را نمی‌پسندد و تلاش می‌کند خانواده‌اش را معرفی نکند، خانه‌ها پلاک ندارد. خیابان‌ها اسم ندارد، تلفظ اسامی افراد مبهم است. نقش‌های مختلف در فضایی مبهم معرفی شده است و توجه به افرادی که به‌دنبال جعل مدرک هویتی هستند، نشانه‌هایی از بی‌هویتی ساکنین این مناطق است. کارگردان راه‌حل مسائل اجتماعی ساکنین آن را در اعطای هویت توسط نهادهای رسمی همچون سازمان ملل می‌بیند. هویتی که فرد باید تلاش کند، وکیل حمایت کند و نهادی رسمی اعطا نماید.

اگرچه شکایت از به‌دنیا آمدن بخش قابل توجهی از فیلم را شامل می‌شود ولی تنها بعد فیلم نیست. کودکانی که در کفرناحوم بدنیا می‌آیند، از والدین خود شکایت می‌کنند، که چرا با علم به مسائل و مشکلات زندگی، به چه علت فرزندی می‌آورند. علت فرزندآوری مهم‌ترین سؤالی است که امروزه ذهن بسیاری از زوجین را مشغول به خود کرده است. ولی باید پذیرفت، فرزندآوری کنشی غریزی-اجتماعی است. به طوریکه این کنش در میان غریزه حیوانی و نیات اجتماعی-روانی ما انسان‌ها روی می‌دهد. در کفرناحوم پاسخ ساده‌ای به فرزندآوری توسط والدین داده می‌شود که توسط نوجوان فیلم قابل پذیرش نیست. او از والدین می‌خواهد که دیگر فرزندی به دینا نیاورند.

 

در تحلیل جامعه‌شناختی مسائل اجتماعی بهترین تکنیک، رویکرد کیفی دارد و کارگردان تلاش می‌کند ما را در این موقعیت قرار دهد. ما به عنوان تماشاگر فقط بیننده نیستیم بلکه دوربین را همراهی می‌کنیم. دوربین با بی‌نظمی و آشفتگی ضبط، ما را در موقعیت شناخت خوبی قرار می‌دهد. اما فقط جای دوربین نیستیم، گاهی به جای نوجوان فیلم (زین) هستیم. گاهی به جای والدین، گاهی به جای مهاجرین، گاهی به جای کودک خردسال، گاهی به جای وکیل مدافع و زمانی نیز در نقش قاضی قرار می‌گیریم. قاضی مهم‌ترین فردی است که شما با تماشای فیلم در نقش وی ظاهر می‌شوید. چرا که کارگردان دوگانگی‌های بسیاری را در مقابل مخاطب قرار می‌دهد تا قضاوت کند. اگرچه کارگردان در بخش‌های بسیاری از این دوگانگی‌ها قضاوت می‌کند.

دوگانگی‌هایی که جذابیت فیلم را دوچندان می‌کند. زین از والدین‌اش شکایت می‌کند ولی در عین حال مدت بسیاری سرپرست یک کودک خردسال می‌شود. از خانواده خود فرار کرده ولی به خانواده دیگری پناه می‌برد. از محیط خود قصد مهاجرت دارد ولی با شرایط آن کنار می‌آید. به شهربازی می‌رود ولی شاد نشده و به تخریب آن می‌پردازد. بازیگر اصلی نوجوانی است که بزرگسال به نظر می‌رسد. اما دوگانگی اصلی نیز در به‌دنیا آمدن یا نیامدن، در هویت داشتن یا نداشتن است.

بزرگسال‌نمایی نوجوان فیلم، ما را به یاد کودکان کار می‌اندازد، کودکانی که به نظر عنصر پنجم جامعه‌پذیری را تجربه می‌کنند؛ محیط خشن کفرناحوم. در این فرایند نه خانواده، نه رسانه، نه دوستان و نه مدرسه، بلکه محیط شهر است که کودک را جامعه‌پذیر می‌کند. کودکانی که باید بازی کنند، تفریح کنند و زندگی معمولی داشته باشند، چگونه اسیر سیاست‌بازی‌ها، چالش‌های اقتصادی و تغییرات محیطی شده‌اند. به نظر زین نه زاده والدین‌اش بلکه زاده جامعه‌ای است که ما آن را ساخته‌ایم. کودکان زیادی همچون زین بدینا آمده و خواهند آمد. پس مقصر والدین‌اش نیستند، ریشه مشکلات آنها در ساختارهای کلان جامعه است.

کفرناحوم فضای کالبد شهری نیست، کفرناحوم دنیا است، زندگی است، جامعه است. ما همگی زین‌هایی هستیم که یا باید بسازیم یا باید مهاجرت کنیم. کودکان این مناطق باید زندگی دوباره‌ای را آغاز کنند، تا زمانی که دیر نشده باشد. فیلم اگرچه عاطفی است ولی حل مسئله صرفاً در رفتار عاطفی نیست، بلکه این کنش‌های منطقی و عاقلانه است که می‌تواند ساکنین این مناطق را نجات دهد. معجزه واقعی این است که مسیحانی برای نجات زندگی این کودکان دست به کار شوند. نهادهای مدنی، نهادهای رسمی، خانواده‌ها و رسانه‌ها لازم است ابعاد فرهنگی و آموزشی را مورد توجه قرار داده و تلاش کنند، کودکان را از کفرناحوم نجات دهند.

حمید مسعودی؛ جامعه‌شناس و منتقد اجتماعی فیلم

حمید مسعودی

فهم نظام شبکه‌ای مسائل و آسیب‌های اجتماعی

۱۳۹۷/۱۰/۱۶، 22:22
 

🔹 مسائل و آسیب‌های اجتماعی، موضوعی نیست که جامعه و مدیران نسبت به آنها آگاهی نداشته و حساس نباشند. در سطوح مختلف اجتماع، همه تلاش می‌کنیم تا از بروز آسیب‌های اجتماعی خودداری کنیم، در روند رشد آنها خلل ایجاد کنیم و در صورت بروز آسیب‌های اجتماعی، از افراد آسیب‌دیده حمایت کرده و با افراد نابهنجار برخورد می‌کنیم. ارکان گوناگونی در جامعه برای این فرایندها شکل گرفته و در این مسیر با اقدامات مداخله‌ای مختلف سعی در کنترل آسیب‌های اجتماعی دارند. آسیب‌های اجتماعی در نگاه اغلب اندیشمندان و متفکرین به علل مختلف، اشکال و فرایندهای مختلف و با پیامدهای متفاوت روی می‌دهد. مشکل کلیدی در تحلیل آسیب‌های اجتماعی و بنابراین مقابله با آنها فهم یک لایه یا مقطعی از آنها است.

🔹به بیان ساده فکر می‌کنیم که علت‌های مشخص با فرایندهای مشخص و محدود و در نتیجه پیامدها و آثار روشن در زمینه هر کدام از آسیب‌ها وجود دارد. برای مثال آسیب اجتماعی همچون اعتیاد، را اینگونه تحلیل می‌کنیم که بیکاری و فقر باعث بروز آن شده و به صورت مصرف مواد سنتی یا صنعتی در کنار گروه‌های دوستی انجام و با آثاری همچون ضعف قوای جسمی و پرخاشگری رخ می‌نماید. این تحلیل که شایع‌ترین تحلیل‌ها در جامعه امروز را شامل می‌شود، ساده‌انگاری در بررسی آسیب‌های اجتماعی و احتمالاً هر مسئله دیگری است.

🔹حال از خود بپرسیم که آیا آسیب‌های اجتماعی واقعاً به این سادگی در یک مدل تک‌بعدی قابل ارائه‌اند؟ آیا می‌توانیم برای هر آسیب یک مدل رسم کنیم که با آسیب‌های دیگر متفاوت است؟ آیا می‌توانیم یک گروه یا سازمان را متولی یا هدف کنترل و کاهش یک آسیب خاص قرار دهیم؟ آیا پیامدها و آثار آسیب خاص با از بین بردن صرف آن آسیب کاهش می‌یابد؟ این پرسش‌ها ما را به سمتی رهنمون می‌سازد که به الگوی دیگری در تحلیل آسیب‌های اجتماعی و در نتیجه مبارزه و مقابله با آنها بپردازیم.

🔹همان مثال اعتیاد را در نظر بگیرید، آیا فرد معتاد، فقط درگیر آسیب اعتیاد است؟ آیا او در مصرف مواد فقط به نوع مصرف و میران مصرف فکر می‌کند؟ آیا این ضعف قوای جسمی و پرخاشگری تنها پیامد این آسیب است؟ به درستی که پاسخ روشن است، هیچ کدام از آسیب‌ها در یک لایه رخ نمی‌دهند و مدیران و متولیان امر نیز نمی‌توانند با این ساده‌انگاری به مقابله با آنها بپردازند.

🔹آسیب‌های اجتماعی در یک نظام به هم وابسته که در دو بعد عمق و سطح، توسعه پیدا کرده‌اند قرار می‌گیرند. آسیب‌های اجتماعی، به میزان پیچیدگی جوامع و انسان‌ها پیچیده‌اند. آسیب‌ها به میزان عمق و گستره زندگی انسانی، عمیق‌اند. آسیب‌های اجتماعی به متغیرهای مختلف در نظام‌های دیگر نیز وابسته‌اند و با آنها ارتباط دارند. وقتی حرف از اعتیاد می‌زنیم، نمی‌توانیم فقط حرف از آن بزنیم، بلکه بایستی به سایر آسیب‌هایی که در پیرامون آن قرار دارند نیز بپردازیم. وقتی از شیوه‌های مصرف و زندگی یک فرد معتاد صحبت می‌کنیم، باید به تمامی جوانب زندگی وی توجه نماییم و نه صرفاً به جوانب اختصاصی اعتیاد. وقتی صحبت از پیامدهای اعتیاد می‌کنیم، این پیامدها در لایه‌های مختلف فردی، اجتماعی و محیطی قرار می‌گیرد و حتماً با سایر آسیب‌ها برای مثال سرقت نیز ارتباط پیدا می‌کند.

🔹آسیب‌های اجتماعی، را باید در یک فضا با نقاط مختلف مرتبط با هم تصور کنیم که تغییر در یک بخش به تغییر در بخش‌های دیگر نیز منجر می‌شود. بنابراین نمی‌توانیم فقط به مبارزه تک‌بعدی و یک‌سویه اکتفا کنیم. نمی‌توانیم برای آن یک متولی در نظر بگیریم. نمی‌توانیم هر فرد یا سازمانی را مسئول آن قرار دهیم؛ لذا مبارزه و کنترل آسیب‌های اجتماعی نیازمند فهم شبکه‌ای و نظام‌مند در سیاست‌گذاری و در نتیجه ارتباط بین بخش‌های مختلف در جامعه است.

🍀 یادداشتی در روزنامه شهرآرا 🍀

✍️ حمید مسعودی، پژوهشگر اجتماعی

حمید مسعودی

عکس سلفی نمایش متظاهرانه‌ی فردگرایی در حادثه پلاسکو

۱۳۹۵/۱۱/۰۳، 11:11

چند وقتی است که حادثه پلاسکو، نماد قدرت اقتصاد سیاسی در صدر اخبار و حوادث ایران قرار گرفته است. عکس‌های سلفی این حادثه دلخراش امّا نمک بر زخم خانواده‌هایی است که عزیزان و یا اموال و دارایی‌هایی را از دست داده‌اند. واژه سلفی که آن را خودعکس یا خویش‌انداز ترجمه کرده‌اند ترجمه بدون تغییر مشتقات Self است. سلفی را می‌توان عکس‌هایی دانست که خود فرد از خود می‌گیرد. حتی به نظر بنده اینها را باید عکس دانست تا تصویر، چرا که حاوی آثار هنری و فنون هنری نیست و در هر شرایطی ممکن است گرفته شود. کاربر در این عکس‌ها تلاش می‌کند از نمایش چهره خود فراتر رود و با خاص‌گرایی پس‌زمینه آن خود و شرایط خاص خود و توانمندی خود در خلق این عکس را بیشتر نمایش دهد. سلفی با فضاهای طبیعی، بازیگران، فوتبالیست‌ها، شخصیت‌های سیاسی و از این قسم نه برای نمایش این مناظر و افراد خاص بلکه برای نمایش خاص‌بودگی فرد سلفی‌گیر است.

بر اساس مطالعات انجام شده توسط سالتز (2014)، کیو و همکاران (2015)،‌ سوروکفسکی (2015) و فراش (2015) کاربران به دلایل مختلفی اقدام به ثبت عکس‌های سلفی می‌کنند. اولین سلفی به تاریخ 1523 بازمی‌گردد که پارمیجانو در یک آینه محدب خود را کشید. عکس‌های سلفی در راستای ایجاد نمایشی تعاملات اجتماعی و یا ارتباطات اجتماعی غیرواقعی (لایک)، نمایشی‌کردن خودشیفتگی (نارسیسیم) هستند. با سلفی‌ها همه هنرمند نیستند بلکه همه هنر را برای رسیدن به اهداف فردگرایانه خود به نمایش می‌گذارند.
خاص‌بودگی پس زمینه و یا ظاهر فرد در این عکس‌ها معضل مهم آن به شمار می‌رود. این خاص‌بودگی عمومیت ندارد و هرچه آنی،‌ جالب و غیرقابل دسترس باشد ارزش عکس سلفی را در نگاه سلفی‌گیر بالا می‌برد. و اینچنین است که مخاطب و بییننده (نه نگاه‌کننده) آن هم آن را بیشتر دنبال می‌کند. خاص‌بودگی در مناظر عمومی همچون پارک‌ها، رستوران‌ها، کلاس‌ها کمتر خود را نشان می‌دهد. این خاص‌بودگی اگر در طبیعت‌های خاص، افراد خاص(سیاست‌مداران، ورزشکاران و بازیگران)، حوادث خاص (سیل، آتش‌سوزی، تصادف) و یا مراسم خاص (مرگ، تولد، عروسی شخصیت‌های خاص) رخ دهد، سلفی‌بگیر بیش‌ازبیش به هدف خود می‌رسد. برای سلفی‌بگیر مهم این است که ثابت کند من توانستم، فقط من توانستم که خود را در این صحنه حاضر و نمایش دهم و برای وی کیفیت مثبت یا منفی آن اهمیتی ندارد.
هرچه جامعه این وضعیت را بیشتر دنبال کند (لایک کند) بیش از بیش فرهنگ سلفی‌گیری رواج می‌یابد. به معنای دیگر همه ما حسرت می‌خوریم که چرا در آن سانحه نبودیم، چرا با فلانی نبودیم که عکس گرفتیم، همه‌ی مایی که عکس‌های سلفی این افراد را دنبال می‌کنیم. عکس سلفی دیگر به معنای توانمندی در گرفتن عکس از خود نیست، بلکه به معنای نمایشی جلوه‌دادن خودشیفتگی من است. عکس سلفی بیش از اندازه من را نمایش می‌دهد. من را کاریکاتوری می‌کند. من باید دیده شوم، من باید تأیید شوم. این است که بر اساس این پژوهش‌ها اغلب افرادی که عکس سلفی می‌گیرند از حمایت اجتماعی پایینی در شبکه اجتماعی خویشاوندی، دوستانه و خانوادگی برخوردارند. آنها تلاش می‌کنند با صرف هزینه‌های پایین خود را نمایش داده و حمایت اجتماعی برای خود جلب کنند.
عکس سلفی نقطه افراطی فردگرایی و لذا نابودی انسجام اجتماعی و همبستگی اجتماعی است. به بیان ساده سلفی‌بگیر تمام تلاش خود را می‌کند تا از خود و صحنه تصادف عکس بگیرد ولی بر اساس معیارهای نوع‌دوستی و همبستگی اجتماعی برای کمک به هم‌نوع خود تلاش نمی‌کند. در صحنه‌های آتش‌سوزی و ریزش پلاسکو حاضر می‌شود، نه برای کمک به هم‌نوع و تسهیل امدادرسانی بلکه برای نمایش خاص‌بودگی خود و خودشیفتگی بیش از حد خود. و چقدر این پدیده بیش از اندازه جامعه را نابود می‌کند زمانی که با درد دیگران سلفی می‌گیریم.
عکس سلفی تلاش کاربران برای سرپوشی بر ضعف‌های آنها در دنیای واقع است. آنها به بیان گافمن سعی می‌کنند داغ ننگ خود را پنهان کرده و به بیان بوردیو منش خاصی را به نمایش بگذارند. بین عکس سلفی و رفتار واقعی آنها تفاوت وجود دارد. اگرچه وقتی این پدیده همه‌گیر شد، هنجار سلفی‌گیری را رواج داده و پدیده‌های نوینی را به نمایش می‌گذارد. عکس سلفی در حادثه پلاسکو و سایر صحنه‌ها ادامه خواهد داشت چرا که ما این عکس‌ها را دنبال می‌کنیم.

🙏 بیایید دنبال نکنیم. حمایت نکنیم. خودشیفته نسازیم... 🙏

 

📌 حمید مسعودی - دانشجوی دکتری جامعه‌شناسی

 

 

حمید مسعودی

آیین مصرفی‌شده‌ ازدواج

۱۳۹۵/۱۰/۰۹، 16:53

بر همگان جنبه فرهنگی و اجتماعی ازدواج روشن است ولی کمتر به ابعاد اقتصادی این موضوع توجه شده است. ازدواج فرآیندی طولانی است که با هدفی اجتماعی یعنی تشکیل خانواده و بقای نسل و تشریفاتی فرهنگی یعنی آداب و مناسک سنتی انجام می‌شود. این موضوع از زمان آشنایی زوجین آغاز شده و در مراسم ازدواج به پایان می‌رسد. در تحلیل ازدواج اغلب بر جنبه‌‌های کلان آن در جامعه و چالش‌های بزرگ و کوچک آن تاکید شده است. توسعه ازدواج یعنی رشد خانواده‌های سالم و در نتیجه ایجاد جامعه‌ای مملو از اخلاق و آرامش روانی. در بررسی‌های متعدد روشن شده است که ازدواج مزیت‌های بسیاری داشته و رویدادی مثبت از سوی جامعه در نظر گرفته می‌شود؛ ولی چه شده است که امروز هزینه‌‌های آن یکی از موانع جدی به شمار می‌رود؟

 

ادامه مطلب را بخوانید ...

 

ادامه مطلب ..
حمید مسعودی

تلگرام جایی برای پژوهش نیست!

۱۳۹۵/۰۹/۲۷، 15:55

یادداشتی از حمید مسعودی پژوهشگر اجتماعی به مناسب هفته‌پژوهش...

📌 در حال حاضر کانال‌ها و گروه‌های بسیاری برای آموزشِ پژوهش بالاخص روش‌تحقیق، آمار، مقاله‌نویسی، نظریات و ... شکل‌گرفته و اغلب نیز اعضای قابل توجهی دارند. هدف از این کانال‌ها گویا آموزشِ پژوهش است. ولی آیا واقعاً فضای تلگرامی فضای آموزشی و فضای پژوهشی خواهد بود؟ این سؤالی است که به نظرم با پاسخ به آن تکلیف خود را با تلگرام روشن خواهیم کرد.

📌 فضای تلگرامی فضای سرعت است. فضای کوتاه‌نویسی است. فضای تصویر و فیلم‌کوتاه است. فضای تلگرام، فضای آدم‌های کم‌حوصله است. در این فضا چه پیام‌هایی بیشترین طرفداری را خواهند داشت؟ آنچنان که شما هم در فضای تلگرامی خود می‌بینید بیشترین کانال‌ها،‌ خبری و طنز هستند. در کانال‌های پرطرفدار پیام‌هایی کوتاه و جذاب منتشر می‌شوند. این فضا برای آدم‌هایی است که کمتر تمایل دارند فکر کنند. در گروه‌هایی که پیام طولانی ارسال می‌ّشود اعتراض به بلندیِ پیام از طرف بیشتر کاربران دیده می‌شود.

📌 پژوهش که نیاز به تفکر دارد، نیاز به تعمق دارد، نیاز به تمرین دارد، نیاز به حضور در میدان دارد،‌ نیاز به دقت دارد، جای کم‌رنگی در فضای این چنینی خواهد داشت. نمی‌توان در این فضا به آموزشِ پژوهش با تمامی جزئیات و تفصیل پرداخت. کاربران تمایلی به خواندن ندارند. کاربران فیلم کوتاه آموزشی، تصویر و مدل آموزشی و جملات کوتاه آموزشی را بیشتر می‌پسندند. پس چه استفاده‌ای از این فضا برای رشد پژوهشی می‌توان نمود؟

➖ اطلاع‌رسانی پژوهشی اولین قدم است که در این فضا رایج است و واقعاً با توجه به سرعت و کاهش هزینه‌ها بسیار هم توصیه می‌شود. برگزاری کارگاه‌ها، سخنرانی‌ها، همایش‌ها و انتشار محتوای آن از این موارد است.

➖ رفع اشکال و پاسخ به سؤالات پژوهشی نگاهی دیگر است که دسترسی شما را به اغلب پژوهشگران حتی اساتید دانشگاه را فراهم می‌کند. واقعاً چه لذتی دارد که با استادی که تا دیروز کتابش را می‌خواندیم گفتگو کنیم.

➖ ارائه فایل‌های آموزشی صرفاً به معنای دسترسی به آن در این فضا ممکن است. به راحتی همه دانشجویان مشتاق به کتب آموزشی، پاورپوینت‌ها، جزوات آموزشی، فیلم‌های آموزشی دسترسی دارند و اگر بر مدیریت آن تمرکز شود، عدالت دسترسی به منابع آموزشی و از سوی دیگر ارتقای کیفیت پژوهش کمک می‌کند.

➖ نمایش توانمندی آموزشی و جذب مخاطبان نیز به خوبی در این فضا شکل گرفته است. بسیاری از پژوهشگران با کانال‌های خود دانش خود را به دست تمامی دانشجویان عضو کانال می‌رسانند و این در آینده سرمایه‌اجتماعی واقعی را بر این اساس شکل می‌دهد.

➖ کسب درآمد از طریق فعالیت‌های خرد پژوهشی همچون نگارش مقاله، نگارش پایان‌نامه،‌ انجام تحلیل آماری نیز در این فضا به خوبی راه خود را پیدا کرده است. تبلیغ محلی و شهری به تبلیغ ملی و کشوری تبدیل شده و هر که توان تبلیغی بالایی داشته باشد درآمد بیشتری نیز کسب می‌کند.

➖ تشکیل شبکه پژوهشگران هم از دیگر قابلیت‌های آن است. این شبکه نیز در خود فضایی اطلاع‌رسانی و بحث‌هایی کلی است. این شبکه برگرفته و وابسته به فضای واقعی پژوهشگران است که اگر این فضای واقعی خدشه‌دار شود فضای مجازی هم کارکرد خود را از دست می‌دهد.

➕ حضور پررنگ در فضای به اصطلاح آموزشی تلگرام، حوصله دانشجو را در سر کلاس واقعی به سر خواهد برد. دانشجو تمایلی به توضیحات مفصل ندارد، دانشجو دوست دارد سریع برویم سر اصل مطلب! اینگونه است که دیگر نمی‌توانیم سرکلاس مثلاً دکتر فاضلی استاد جامعه‌شناسی بنشینیم که سر کلاس می‌گفت "فکر کنم تو این چهارپنج ساعت برسم سؤال شما رو جواب بدم".

➕ بنابراین فضای تلگرامی نمی‌تواند فضای واقعی آموزشِ پژوهش باشد، حتی فضای مجازی آموزشِ پژوهش نیز نیست. بلکه تنها فضایی برای ارسال و دریافت سریع اطلاعات پژوهشی است که در نوع خود ارزنده است.

 

 

حمید مسعودی

هم‌وای‌فایی (Wifi) و تضییع حقوق همسایگی

۱۳۹۵/۰۸/۱۸، 14:14

آپارتمان‌نشینی فاصله فیزیکی ما را از هم کاهش داده و گویا اجسام ما را در عین حالی که روابط اجتماعی و روابط همسایگی ضعیف‌تر شده به هم نزدیک‌تر کرده است. نزدیکی فضایی و دوری اجتماعی در آپارتمان‌نشینی، فردگرایی را رغم زده و هرکس ساز ناکوک خود را می‌زند. در این فضاهای ضعیف پیوندی، بر اساس نظر جامعه‌شناسان ساخت مسئولیت‌های گروهی همچون مدیر ساختمان و واگذاری مسئولیت نگهداری آپارتمان همچون نظافت و تعمیر، نشان از فردگرایی بیشتر و کاهش فعالیت مشارکتی-گروهی می‌باشد. هر کسی در خانه خود مشغول زندگی است، سعی می‌کند کمترین مزاحمت را نیز برای همسایگان خود داشته باشد. زباله در راهرو نریزد، سروصدا نداشته باشد، حق شارژ خود را به موقع پرداخت کند، از تعمیرات بی‌موقع خودداری نماید. ولی ورود تکنولوژی‌های جدید زمینه دیگری در ایجاد مزاحمت همسایگی رخ داده است. برای درک این پدیده کافیست وای‌فای لپ‌تاب یا گوشی موبایل خود را روشن کنید. چند شبکه در فضای آن مشاهده می‌کنید. اسامی خاص شبکه‌های وای‌فای شما را کنجکاو می‌کند که اینها چه کسانی هستند؟

اینها همسایگان ما هستند که بدون اجازه ما به خانه‌های ما آمده‌اند. اینها اگرچه برای فردگراییِ همسایه می‌باشند ولی شعاع اثرگذاری آنها به خانه‌های ما نیز رسیده است. فراموش نکنید که شبکه شما هم در خانه همسایه وجود دارد. این سیستم ارتباطی برای اولین بار در سال 2007 به دنیای مجازی وارد شد. یا مزیت‌های بیشمار آن و یا کوتاهی پژوهشگران باعث شده است که شاهد محکمی مبنی بر مضرات آن نداشته باشیم. اما تکرار مضرات احتمالی این سیستم در مقالات مختلف گویای مضرات قطعی است که کسی توان گفتن آن را ندارد. بر اساس این مضرات ارائه شده احتمالی، این سیستم، مضراتی بر مغز، جنین، سلامت کودک، سلامت روان و حتی سلامت جسمی و گوارشی دارد. پس، شاید برای شما جالب باشد که بدون اینکه مزاحمتی قابل رؤیت برای همسایگان داشته باشیم چگونه با تکنولوژی‌های جدید حقوق همسایگان خود را پایمال می‌کنیم.

ما بی‌خواب شده‌ایم یا خیر؟ آیا اضطراب و نگرانی ما بیشتر شده است یا خیر؟ آیا سلامت کودکان ما در خطر قرار گرفته است یا خیر؟ آیا فعالیت ذهنی و فکری ما کمتر شده است یا خیر؟ آیا میزان ناباروری در بین زوج‌های جوان کمتر شده است یا خیر؟ آیا سرطان‌های نوپدید بیشتر شده است یا خیر؟ و هزاران سؤال دیگری که نه تمام پاسخ آن، بلکه بخشی از پاسخ آن به این تکنولوژی‌های جدید باز‌می‌گردد. مانند مضراتی که کابل‌های فشار قوی برق بر خون انسان دارد و تا سال‌ها مورد تأیید نبوده و امروزه تأیید گردیده است. اگر احتمال دهیم که فناوری وای‌فای برای انسان مضراتی دارد، آیا نمی‌توانیم بگوییم که در آپارتمان‌های خود برای دیگر همسایگان و آنها هم برای ما مزاحمت‌هایی را ایجاد کرده‌اند. جامعه‌شناسان فنی نیستند که راهکاری فنی برای آن پیدا کنند چراکه جامعه‌شناسان بر شناخت اجتماعی این پدیده تمرکز دارند. لذا یا باید این فن را رها کنیم، یا شعاع اثرگذاری آن را کاهش دهیم و یا اینکه از سایر فناوری‌ها همچون مودم‌های سیمی استفاده کنیم. پس باید در آپارتمان‌نشینی و برای کاهش مزاحمت‌های همسایگی به این پدیده جدید که آن را "هم‌وای‌فایی" می‌نامیم، توجه کنیم.

 

حمیدمسعودی- پژوهشگر اجتماعی

 

حمید مسعودی

تجربیات و پیشنهادهای من برای مدیریت و مشارکت در یک گروه تلگرامی

۱۳۹۵/۰۵/۱۲، 12:9

✅ تجربیات و پیشنهادهای من برای مدیریت و مشارکت در یک گروه تلگرامی

📌 اگرچه طولانی است ولی سعی کردم تیتروار اشاره کنم تا حضور مناسبی در تلگرام داشته باشید.

✅ به اعتقاد من فضاهای تلگرامی فضای سرعت و انتشار سریع مطلب است. پس بیشتر برای ارائه اخبار، اطلاع رسانی و تذکر کفایت می کند. مثلا تلگرام فضای خوبی برای بازاریابی و فروش محصولات نیست و فقط می تواند اطلاع رسانی کند.
✅ به نظر من فضاهای تلگرامی فضای کوتاه¬گویی و خلاصه گویی است. بنابراین انتظار نداریم که مخاطبان مطالب طولانی ما را بخوانند. مطالب باید تیتروار و خلاصه آورده شود.
✅ فضاهای تلگرامی فضاهای چندگانه گویی و ارائه تنوعی از محتواهای مجازی همچون متن، تصویر، فیلم و صوت است. مخاطبان از تصویر و آنهم تصاویر خاص بیشتر استقبال می کنند تا مطلب و فیلم بلند. حتی استفاده از گیف ها نسبت به فیلمی که نیاز به دانلود دارد بیشتر است.
✅ فضاهای تلگرامی فرصت تفکر را از مخاطب می گیرد. مخاطب باید توانمندی فالبداهه اندیشی را داشته باشد. اگر مخاطبی بخواهد در رابطه با محتوایی اندیشه کند باید پس از مطالعه، از فضای تلگرام خارج شود. والا به دلیل تنوع موضوعات و مطالب در رابطه با هر محتوایی مکثی کوتاه می شود. در دنیای واقعی تلگرام همچون بیلبورد درون شهری است که از کنار آن رد می شویم. ولی در اصل بهتر بود در سینما یک فیلم را می دیدیم و چند ساعت راجع به آن فکر می کردیم.
✅ تلگرام برای پرسش و پاسخ مناسب تر است تا مباحثه های طولانی. فردی سؤالی دارد می پرسد و اگر کسی اطلاعی داشت پاسخ می دهد. تلگرام مانند پرسیدن آدرس در یک شهر ناآشنا به کار شما می آید. در برخی موارد شما را با اشاره دست هم راهنمایی می کنند. ولی تلگرام نمی تواند نقش صحبت طولانی را به خوبی ایفا کند. مثل اینکه در تلگرام شما نمی توانید در پارک بنشینید و با کسی ساعت ها صحبت کنید.
✅ مزاحم های حاشیه ای برای بحث وجود دارد که برای فراغت و تفریح طراحی شده است. استفاده از استیکر خود نشان از جذابیت تفریحی دارد و شما با یک استیکر یا یک ایموجی به راحتی می توانید لب مطلب خود را برسانید. لازم نیست شما به کسی اعتراض شفاهی یا کتبی بکنید، همین که چهره عصبانی خود را در قالب یک ایموجی نشان می دهید کفایت می کند.

✅ پس تلگرام سریع، خلاصه، تیتروار، سطحی، متنوع و البته فراغتی است. پس مخاطب با این شرایط بهتر کار می کند تا با شرایطی که ما در دنیای واقعی از وی انتظار داریم. مخاطب تلگرامی حوصله، وقت و انرژی برای مباحثه ندارد.
📌 این گونه است که فضاهای گروه های تلگرامی اغلب به مباحثه چند نفره در یک گروه صد نفره ختم می شود.
📌 فکر می کنیم مخاطبین دیگر مباحثات ما را دنبال می کنند؛ در صورتی که در بین آنها هم تعداد انگشت شمار است.

📌 پس گروهی راه اندازی کنید که پرسش و پاسخی باشد(گروه های فنی، پژوهشی، ترفندها موفقتر از مباحثه ها هستند.)
📌 گروهی راه اندازی کنید که خانوادگی و دوستانه باشد تا تخصصی صرف. چرا که علت اصلی دوام این دو نوع گروه، ارتباط آنها در فضای واقعی است.
📌 گروهی راه اندازی کنید که تعداد افراد حاضر در آن کم بوده و در یک هدف مشترک باشند. مثلا اعضای یک تیم کاری در رابطه با یک پروژه علمی، فنی و کاری می توانند یک گروه کارا در تلگرام داشته باشند.
📌 گروهی راه اندازی کنید که نیاز به مباحثه در آن کمتر باشد. مخاطبان کمتر در گروه ها برای بحث مشارکت می کنند.
📌 مدیریت گروه مباحثه بسیار سخت تر از گروه های دیگر است. چرا که زمان بر بوده و نیاز به صرف انرژی بیشتری است.
📌 مخاطبان و اعضا تمایل دارند تا حاشیه نگاری کنند تا متن نگاری. بیشتر به حاشیه می روند.
📌 مخاطبان خود را نشان می دهند. حال به هر طریق ممکن. مخاطب بحث را نه فقط به حاشیه بلکه به سمت نظرات شخصی خود سوق می دهد.
📌 کانال ها برای موضوعات مباحثه ای، ارائه خلاصه نظریات، خلاصه کتب، خلاصه روش ها و آموزش ها بسیار از گروه ها مناسب تر هستند.
📌 در گروه های مباحثه می توان با استفاده از چندین مدیر، چندین برگزار کننده و چندین مبحث متنوع در روزهای مختلف گروه را مدیریت کرد. ولی در همین وضعیت هم چند نفر بیشتر مشارکت ندارند.
📌 به دلیل حضور تکثری از افراد، اعضای یک گروه سعی می کنند خود را بی هویت یا ناهویت نشان دهند. یعنی چون مطلبی از طرف مخاطب درج می شود ممکن است توسط اعضای دیگر پیگیری امنیتی و اخلاقی شود پس شناسه و تصویر و نام مخاطب واقعی نخواهد بود. همچنین ممکن است شناس بودن مخصوصا برای خانم ها عواقبی دیگر نیز داشته باشد.
📌 در آینده ای نزدیک کانال ها این قابلیت را خواهند داشت که مخاطبین و اعضا بتوانند در رابطه با مطالب کامنت بگذارند. در این صورت بازدهی بسیار بهتر خواهد بود. اتفاقی که در فیس بوک و اینستاگرام در حال حاضر رخ می دهد.

🌹 حمید مسعودی- پژوهشگر اجتماعی


💯 پژوهشگرام
@isociology

حمید مسعودی

اشتباه در بیان آمار و تعابیر مختلف از آن

۱۳۹۵/۰۴/۱۴، 3:9
خبر زیر را بخوانید:

📌 "معاون توسعه مشارکت‌های مردمی کمیته امداد خاطرنشان کرد: کمک مردم به کمیته امداد تحت تاثیر هر نوع تبلیغاتی دچار تغییر می‌شود و همین انتشار فیش‌های حقوقی مدیران در کمک مردم به کمیته امداد تاثیر گذاشته است. ایسنا"

✅ در این خبر آمده است که انتشار فیش های حقوقی بر کمک مردم به کمیته امداد مؤثر است.

✅ با خواندن این خبر خواننده متوجه نمی شود که کاهنده کمک است یا افزاینده!

✅ از آنجا که ترویج فضای بی اعتمادی و فساد ممکن است، باعث شود، مردم به نهادهای امدادرسانی کمتر اعتماد کرده و لذا کمتر به این نهادها کمک کنند، لذا خبر باید به صورت صحیح مخابره می شد یا بیان میشد:

📌 "انتشار فیش های حقوقی باعث می شود که مردم کمتر به کمیته امداد کمک کنند."

💯 پژوهشگرام
@isociology

حمید مسعودی

عزاداریِ تظاهریِ معاصر در مناسکِ مذهبیِ خانگی

۱۳۹۵/۰۴/۰۷، 16:41

✅ مراسم و مناسک مذهبی از دیرباز کارکردهای اجتماعی خاصی داشته است. علل اصلی تداوم این مراسم نیز در یک نگاه همین کارکردهای مذهبی آن است و در تحلیل این مراسم بایستی در کنار ابعاد دینی و مذهبی و فلسفه وجودی آن از نگاه اسلام به کارکردهای اجتماعی آن نیز پرداخت. مراسم مذهبی از گذشته اغلب در مساجد، حسینیه ها، میادین اصلی شهر و منازل برگزار می گردید. برگزاری این مراسم در منازل در جامعه زنان رونق بیشتری نسبت به مردان دارد تا حدی که آن را "مجالس زنانه" نام می¬برند. ولی امروزه شاهد آن هستیم که نقش "مردان" و مشارکت آنها در این مراسم ها نیز پررنگ تر شده است.

✅ اگرچه محدودیت های سیاسی، اجتماعی و فردی حضور زنان در مساجد را علت رونق آن در منازل می دانند(همچون زمان حضرت امام صادق(ع)) ولی امروزه اغلب این محدودیت ها برداشته شده است. از سوی دیگر مجالس خانگی، بیشترین آزادی را در بیان مباحث عمومی جامعه داشته است. خطبا، مردان ریش سفید و زنان دیگر سعی در مرور مسائل روز جامعه در این مجالس داشتند. بعنوان مثال، در دوره دولت قبل این فضاها به سوی طرح مباحث سیاسی نیز کشانده شد.

✅ امروزه اما این مجالس از نگاه بسیاری آسیب های چندی از جمله نظارت ضعیف بر مباحث مطروحه، رواج خرافات و مشکلات اجرایی مراسم در کنار کارکردهای مثبتی همچون تقویت ارتباط همسایگی، حل مشکلات خانوادگی، تربیت اسلامی فرزندان به دنبال دارد. اما از نگاه اجتماعی بررسی این مراسم خانگی از چند جنبه جالب توجه است که در ادامه ذکر می کنم.

✅ نقش پررنگ زنان در این مراسم، آنرا با سایر مراسم های زنانه مشابهت سازی کرده است. به طوریکه زنان در هر مراسمی که به صورت گروهی حضور دارند مصرف تظاهری، تقویت می شود. مصرف تظاهری زنان در پوشاک، مصرف تظاهری در آرایش، مصرف تظاهری در خوراک از جمله آن است. هدف هر زنی از حضور در این مراسم گویا حظ معنوی بردن از آن است ولی این جنبه های غیر کارکردی یا حتی کژکارکردی، برگزاری مراسم مذهبی را از مسیر اصلی دور کرده است. حتی بنا بر مشاهده ها و مصاحبه ها، مصرف تظاهری به سبک های عزاداری در این مراسم نیز کشیده شده است. گریه کردن، اشک ریختن، زاری و دعاها، خواندن قرآن، کیفیت کتب همراه، جانماز، و کیفیت مشکی پوشیدن ها نیز به نوعی تظاهری شده است.
✅ عزاداری متظاهرانه، تظاهری یا نمایشی اما، در افرادی با پایگاه اجتماعی بالاتر بیشتر خود را نشان می دهد. مسجد در جوامع اسلامی بیشتر محلی برای تجمع مردمی با طبقه متوسط و پایین بوده است و حضور کمرنگ افراد مرفه در آن، آنها را بیشتر به مراسم خانگی سوق می دهد و آنها بیشتر به تظاهر در برگزاری مراسم دارند. این نوع تظاهر در عزاداری در طول سایر مصارف تظاهری یا نمایشی قرار داشته و جای بسی بحث بیشتر است.

✅ ارتباط با خدا که در این مراسم بر آن تأکید جدی می شود، به واسطه افزایش حواشی کارکردی این مراسم از مسیر خود خارج یا ضعیف شده است. حتی ارتباط با دیگران در این مراسم نیز به دلیل تظاهری بودن آن عمیق نیست. و در نهایت به نظر می رسد خلوت انسان با معبود خود که گویا کارکرد اصلی آن است به جای قرار گرفتن در یک فضای گمنام(همچون مسجد، حرم یا میادین شهری) به سوی فردگرایی مفرط در قبال سایر حاضرین کشانده شده است.

✅ عدم طراحی مناسب مساجد برای حضور زنان، رشد و توسعه بی حد شهرهای کلان و مشکلات فضایی مراکز مذهبی در کلانشهرها، محدودیت های سخنرانی در مراسم عمومی، رسانه ای شدن مناسک مذهبی(که در جای خود بحث خواهم کرد)، مشغله و گرفتاری مردم و زمان کم برای حضور در مراسم عمومی، تمایل هرچه بیشتر به مصرف نمایشی در ابعاد زندگی و در نهایت چندگانه بودن کارکردهای حضور در مراسم مذهبی خانگی از جمله علل تقویت کننده رشد این مراسم در آینده خواهد بود.

حمید مسعودی - رمضان1437

💯 پژوهشگرام
@isociology

حمید مسعودی

دانش‌آفرینی در دانشگاه ایرانی

۱۳۹۴/۱۲/۱۸، 9:23

دانش‌آفرینی عبارت است از ارائه‌ی دانش دست‌اول، تولید یا بسط یک نظریه؛ ارائه‌ی یک نوآوری مبتنی بر دانش، ابداع یا بسط یک روش یا یک فرایند انجام کار که فناوری را هم در بر می‌گیرد.

در دانشگاه‌های ما وضعیت دانش‌آفرینی در بین اعضای هیئت علمی از یک نظر مقطعی، گسسته و مبتنی بر برنامه‌ی فردی است؛ از نظر محتوا هم فاقد نوآوری و نیز اقتباسی و مبتنی بر پارادایم‌های رایج است؛ از نظر قالب هم مقاله‌‍‌‌محور و مبتنی بر انتشار مقاله است.

عوامل مؤثر بر دانش‌آفرینی اعضای هیئت علمی عبارتند از:

۱. فرهنگ سازمانی حمایتگر علم (تشویق و تقدیر از کار علمی و تولید دانش)؛ به این معنا که سازمان‌ها، صنعت و خانواده‌ها باید حامی علم باشند، در این صورت اعضای هیئت علمی انگیزه‌ی بیشتری پیدا می‌کنند، مثلاً اگر صنعت، نوآوری را وارد کند این حامی علم نیست.

۲. نظام‌های انگیزشی و پاداش‌دهی مناسب به دانش‌آفرینی؛ اولاً نظام‌های انگیزشی و پاداش‌دهی باید وجود داشته باشند، ثانیاً باید مناسب باشند. این موارد صرفاً پاداش‌های مادی هم نیست مثل ترفیع و ارتقا. در قدیم علمای ما کتاب‌هایشان را به پادشاهان تقدیم می‌کردند (مثلاً فردوسی شاهنامه را به سلطان محمود غزنوی تقدیم کرد) و آن‌ها هم تقدیر می‌کردند، این باعث می‌شد انگیزه بگیرند و به کارشان ادامه دهند.

بُعد دیگر نظام انگیزشی آن است که یک عالِم از طرف همگنان خودش به‌عنوان یک دانشمند به رسمیت شناخته شود. رندال کالینز که در زمینه‌ی فلسفه‌ی علم یک کتاب سه‌جلدی دارد، می‌گوید دانشمندان در «زنجیره‌ی شعائر تعامل» می‌توانند دانش خلق کنند؛ وقتی شما یک چیزی تولید می‌کنی وارد این زنجیره می‌شوی، مناسک علم را به جا می‌آوری و دیگران تو را به رسمیت می‌شناسند، وقتی دیگر دانشمندان شما را به رسمیت بشناسند شما عضوی از آن شبکه‌ی علمی می‌شوید و این موجب استمرار و ارتقای کیفیت کار شما می‌شود.

۳. فضای مشارکت، تعاملات علمی و جریان آزاد اطلاعات؛

۴. آزادی علمی؛ استاد باید در مقام تدریس و پژوهش آزاد باشد، تحت سیطره و مدیریت نباشد؛ مثلاً در مقام آموزش بتواند سر کلاس کتاب خودش را درس دهد و در مقام پژوهش بتواند از روش تحقیق دلخواه خود استفاده کند.

۵. استقلال علمی؛ گاهی باید به یک استاد اجازه داد که پژوهش‌های بدون ممیزی داشته باشد، یعنی پژوهش او کارفرمای بیرونی مشخصی نداشته باشد و برای دل خودش پژوهش کند و نگران این نباشد که به نتیجه می‌رسد یا نه؛ چه پژوهشش به نتیجه برسد و چه نرسد او دستمزدش را دریافت کند. البته من نمی‌گویم همه‌ی پژوهش‌ها، پژوهش برای پژوهش باشد، حداقل بخشی از پژوهش اساتید باید برای سیراب کردن روح جست‌وجوگری خودشان باشد، بخشی هم می‌تواند کارفرمای بیرونی داشته باشد.

۶. جسارت‌های فردی محقق؛ تاریخ علم نشان داده بخش عمده‌ای از نظریات و پژوهش‌ها حاصل جسارت‌های فردی محقق است. از قدیم این بحث بوده که آیا در تحولات اجتماعی ساختارها نقش تعیین‌کننده دارند یا عامل کنشگر؟ در تاریخ علم خیلی مواقع می‌بینیم عامل کنشگر شخصاً نقش‌آفرینی می‌کند، تحول ایجاد می‌کند و ساختارها را به هم می‌ریزد؛ این امر ریشه در جسارت‌های فردی دارد.

۷. سیاست‌ها و برنامه‌های دانشگاه نیز می‌تواند عامل منفی یا مثبتی در دانش‌آفرینی تلقی شود، مانند مشوق‌هایی که برای تولید علم می‌گذارد؛ مثلاً به یک استاد گرنت می‌دهد که پژوهش کند.

۸. بودجه و امکانات؛ وجود آزمایشگاه‌ها و کارگاه‌های مجهز برای رشته‌های فنی و علوم پایه و منابع مالی کافی برای رشته‌های علوم انسانی.

۹. عوامل فیزیولوژیک و زیستی یا عوامل ذاتی و سرشتی، مثل هوش و IQ؛ مثلاً بعضی از اساتید با وجود شرایط و مشوق‌ها کاری نمی‌کنند، لذا می‌شود کم‌کاری آن‌ها را به این عوامل نسبت داد.

۱۰. تجربه‌های متفاوت؛ کار کردن در محیط‌های کاری متنوع و غنی و تجارب علمی گذشته‌ی محقق.

۱۱. عضویت در اجتماعات علمی که یک عامل محرک و انگیزشی برای دانش‌آفرینی است؛ با شرکت در اجتماعات علمی هم‌افزایی ایجاد می‌شود چون شبکه از شما کار می‌خواهد.

۱۲. محرک انتشار؛ اگر شما بتوانید کارتان را منتشر کنید همین به شما انگیزه می‌دهد که بیشتر تولید علم کنید، بعد از انتشار شما از طرف جامعه‌ی علمی به رسمیت شناخته می‌شوید و این به رسمیت شناخته شدن به شما انگیزه‌ی مضاعف می‌دهد.

۱۳. حفظ و حراست از حقوق مالکیت فکری نیز از عوامل حمایتگر دانش‌آفرینی در دانشگاه‌هاست؛ هر دانشگاه و نهاد علمی باید سیاست مالکیت فکری ip policy داشته باشد و آن را در معرض دید استادان و دانشجویان خود قرار دهد.

 

لزوم اصلاح نظام آموزشی به‌سوی تقویت دانش‌آفرینی

نظام آموزشی مفهوم بسیار وسیعی است، از استاد گرفته تا متون درسی، برنامه‌های آموزشی، سرفصل‌ها، محتوا، نظام‌های ارزیابی و تضمین کیفیت؛ من فقط یک بخش را می‌گویم و آن محتوای نظام آموزشی است. تحقیقات نشان داده محتوای آموزشی ما به خلاقیت میدان نمی‌دهد، درصورتی‌که باید به خلاقیت میدان دهد، توانایی حل مسئله ایجاد کند، پژوهش‌محور باشد و حاصل کار پژوهش را به دانشجوها آموزش دهد نه اینکه متون اقتباسی و کهنه را انتقال دهد، محفوظات‌محور نباشد، به نظام‌های ارزیابی و تضمین کیفیت تن دهد، مثل ارزیابی درونی و بیرونی.

همچنین محتوا نباید یک پکیج کلی باشد، بلکه باید ناظر به نیاز مخاطبان خودش باشد. سیستم‌های آموزشی ما دروس متعددی را به دانشجو آموزش می‌دهند که ممکن است وقتی وارد دنیای کار شوند، فقط بخش کوچکی از آن مورد استفاده وی قرار گیرد؛ بنابراین آموزش باید برای شما طراحی‌شده باشد، به تعبیری just for you education و همچنین به روز و به‌موقع باشد.

منبع:

فرهنگ امروز/ غلامرضا ذاکرصالحی

*دانشیار مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی

حمید مسعودی

چکیده فصول کتاب نظریه اجتماعی و مسئله شهری، ساندرز، مترجم: شارع پور - فصل هفتم

۱۳۹۴/۱۰/۰۶، 8:45

فصل هفتم: جامعه شناسی شهری غیرفضایی
پرسش فصل: آیا می توان در نظریات شهری بر موضوع نظم فضایی «تأکید» کرد؟


دستاورد اصلی نقد کاستلز از جامعه شناسی شهری این بود که نظریه پردازان بعدی پدیده های را به عنوان «شهری» تلقی نمودند که علل آن نه تنها در هستی شهر، بلکه در کل سازمان جامعه وجود دارد. البته یکی از معماهای این کتاب این است که کاستلز با تخریب جامعه شناسی شهری، به دنبال ساخت دوباره آن بر مبنای مفهوم مصرف جمعی است. ولی تلاش کاستلز برای پیوند زدن این مفهوم با تحلیل شهر ها موفقیت آمیز نبود. او مکرر به فضا و فضای شهری اشاره می کند؛ ولی ارجاع او به اشیایی است که او ساختار و شرایط فضایی آن ها را نادیده می گیرد. از نظر سئیر، تحلیل کاستلز اگر نه ضدفضایی، بلکه به طور کامل غیرفضایی است. درست که کاستلز در تحلیل تأمین مصرف جمعی در شهر، فضا را به عنوان عامل تقویت بسیج سیاسی جمعی و یا عامل جلوگیری کنندۀ آن در نظر می گیرد، ولی تأکید او بر تناقض بین مصرف و تولید در کل اقتصاد است.
در این فصل، به علاوه طرح نظریات جغرافیا و جامعه شناسیِ که مدعی اند که نمی توان فضا را عامل ثانوی تحلیل کرد؛ دو جریان فکری را تحلیل خواهیم کرد که مدعی مرکزیت موضوع فضا در تحلیل اجتماعی هستند. جریان فکری اول که بیشتر با نام جغرافی دانان مارکسیست، مانند دیوید هاروی و دورین مئبیسی پیوند خورده که به دنبال نظریه سازی فضا بر حسب نقش فضا در فرایند انباشت سرمایه، مدارهای سرمایه و بازساخت سرمایه داری است.
جریان فکری دوم که بیشتر با نام نظریه اجتماعی منطقی گیدنز و جامعه شناسی رئالیستی نویسندگانی مانند جان یوری پیوند خورده؛ این جریان می کوشد تا فضا را به عنوان عنصر به وجود آورندۀ تعامل اجتماعی، نظریه سازی کند. هر دو جریان به خوبی بی کفایتی علوم اجتماعی ضدفضایی را نشان داده اند؛ ولی هیچ یک نتوانسته اند مشکل «قرار دادن فضا در کانون تحقیق اجتماعی» را تثبیت کنند.
ورای جامعه شناسی شهر
مارکس، وبر و دورکیم به رغم دغدغه های نظری متفاوت، در تحلیل مسائل شهری به نتایج بسیار مشابهی رسیدند که شهر، نقش تاریخی ویژه ای در توسعه نظام سرمایه داری غربی داشته است. ولی بعد از تثبیت نظام، شهر موضوع مهم نظری نیست. از آن به بعد جامعه شناسی شهری در پیِ جست وجو برای یافتن یک موضوع تحلیل شهری بود. خانواده، مذهب، سازمان ها و... موضوعات سایر تخصص های جامعه شناسی بود، اما نه برای تخصص شهر. جامعه شناسی شهر نیاز به موضوعی داشت که بتوان آن را به منطقه ای دارای محدوده فیزیکی دورن مرزهای دولت/ملت مرتبط کرد. در واکنش به این مشکل، چهار راه حل پیشنهاد شد.

تعریف «امر شهری» تنش تحلیلی دستاورد
نظام اکولوژیکی الف: نظریه شهر(فرایند های قابل مشاهده) در مقابل/ ب: نظریه انطباق(نیرو های زیستی غیرقابل مشاهده) الف: مطالعات اجتماع محلی/قوم نگاری ها/ ب: جامعه شناسی کارکردگرایی
شکل فرهنگی زیمل: الف)جامعه شناسی عدد در مقابل/ ب) جامعه شناسی مدرنیته/ ویرث: الف) تحلیل جمعیت شناختی در مقابل/ ب) تحلیل طبقاتی/چرخه زندگی

الف) نظریه های تراکم اخلاقی

ب) نظریه های فرهنگی نظام سرمایه داری
نظام اجتماعی-فضایی پال: الف) جامعه شناسی نابرابری فضایی در مقابل جامعه شناسی دولت رکس/ ب) جامعه شناسی شهر در  مقابل تحلیل قشربندی اجتماعی الف) نظریه دولت صنف محور/ مطالعه سلطه بوروکراتیک و حرفه­ای / ب)تمرکز بر شکاف های مصرفی
واحد فضایی مصرف جمعی الف) نظریه شهرگرایی سرمایه داری در مقابل /ب) تحلیل کارکرد های دولت در بازتولید نیروی کار الف) اقتصاد سیاسی فضا/ ب)جامعه­شناسی مصرف(جامعه شناسی شهری غیرفضایی)

 


برای تبیین پدیده های شهر مجبوریم به ورای شهر رفته و روابط اجتماعی را در کل جامعه مطالعه کنیم و اخیراً دوباره در مطالعات شهری «موقعیت شهر» به عنوان موضوع تحلیل، پدیدار شده است.
نکته کلیدی که از آثار پال در دوره معاصر می توان برداشت کرد، این است که امروزه دولت عامل بسیار مهمی در تعیین فرصت های زندگی مردم است و الزاماً متناسب با منطق خشک سرمایه داری عمل نمی کند. نتیجه این که تحلیل های جامعه شناختی طبقه و قدرت بازار مبتنی بر مطالعه روابط تولید باید با تحلیل نابرابری-های ناشی از نظام بوروکراتیک تخصیص منابع و امکانات تکمیل شوند.
این کاستلز بود که برای اولین بار مستقیماً به شکل جامعه شناسی شهری در زمینه شناسایی یک موضوع نظری شهری اشاره کرد. او در آثار اولیه خود، رهیافت های قبلی (از جمله نقدتحلیل مارکسیستی لوفور) را نقد کرد. نقد او این بود که این رهیافت ها با انتساب ویژگی های علّی به شهرگرایی که در اصل، ابعاد سازمان نظام-سرمایه داری بودند، عملاً به پرسش فضا روی آوردند. کاستلز در فرمول بندی خود از مسئله شهری، استدلال کرد که شهر از لحاظ نظری مهم است؛ زیرا ظرفی فضایی است که نیروی کار در آن از طریق تامین منابع ضروری مصرف توسط دولت بازتولید می شود. به اعتقاد او، فضا از جامعه تفکیک نشدنی است و استفاده از فضا محصول درگیری های بین گروه های مسلط و گروه های تحت سلطه جامعه است که به دنبال پروژه ها و طرح های دیگری هستند. تصویر کاستلز از فضا «شبیه به صفحه شطرنجی» است که هر شخصی در یکی از خانه های آن مستقر شده است. هر حرکتی باید در چهارچوب محدوده فضایی صفحه و در مسیرهای مجاز صورت گیرد. مهمتر اینکه اگر صفحه را حذف کنیم، دیگر نمی توان منطق عناصر باقی مانده را درک کرد. ولی تغییرات سریع و ناگهانی در سرمایه داری معاصر در حال از بین بردن شکل صفحه شطرنج است. اگر تحلیل او را نوعی نظریه شهر بدانیم، در آن صورت تاکید بر مصرف خیلی محدود خواهد بود؛ زیرا اهمیت دیگر فرایند ها را که در مراکز شهری پدیدار می شوند نادیده می گیرد. و دیگر این که فقط مصرف در شهر رخ نمی دهد، بلکه شاهد فرایند های اجتماعی دیگری مانند خرید و فروش، بانکداری، ساخت کالای صنعتی، حمل ونقل، تفریحات و... نیز هستیم.
بعد فضایی سازمان اقتصادی
از دهه70 به این سو، برخی از مارکسیست ها تلاش نمودند تا اقتصادسیاسی فضا را توسعه دهند که مبتنی بر رد صریح این ادعای کاستلز بود که شهرگرایی نه موضوعی واقعی است و نه موضوعی علمی. برای این نویسندگان، مسئله شهری بازگشت به این پرسش است که از زمین چگونه استفاده می شود و چگونه زمین از طریق تعامل طبقات و دولت در جوامع سرمایه داری مدرن مدیریت می شود. همان طور که نظریه مارکسیستی پذیرفت که زمان به صورت اجتماعی در قالب تاریخ تولید می شود؛ اکنون نیز باید بپذیرد که چگونه فضا به صورت اجتماعی در قالب جغرافیا تولید می شود. در چنین شرایطی است که دولت می کوشد تا مداخله های خود را در نظام زمین شهری سازمان دهی کند.
در کانون مسئله زمین شهری، «تناقضی بین تولید اجتماعی شده زمین شهری در کلیت آن از یک سو و خصوصی شدن مزایای ملازم از سوی دیگر» وجود دارد .این تناقض در درگیری های طبقاتی تجلی می یابد و دولت به شدت گرفتار تضادهای پشت سر هم است که قادر به حل آنها هم نیست؛ از این رو، انباشت سرمایه در عرض فضا رخ نمی دهد؛ بلکه اساساً با سازمان فضا گره می خورد و تحت تاثیر آن است.
دلالت کلیدی این رهیافت این است که فضا فراتر از صرف یک ظرف است که فرایند های اجتماعی یا اقتصادی خاصی در آن در حال وقوع هستند. به زبان ساده، در حالی که کاستلز به دنبال مستقرکردن فرایندهای اجتماعی در بستری فضایی بود روئیس و اسکات به دنبال مستقر کردن فرایندهای فضایی در بستر اجتماعی و اقتصادی آنها هستند.
از نظر اسمیت، رهیافتی که فضا و جامعه را در حال تعامل می بیند یا یکی را بازتاب دیگری بر می شمارد، بسیارخام است؛ زیرا فرض را بر این می گیرد که با دو مسئله متفاوت سروکار داریم، در حالی که سازمان اجتماعی ذاتاً و الزاماً فضایی است. ما به عنوان موجودات مادی در جهان مادی، صرفا موقعیت فضایی را اشغال نمی کنیم، بلکه فعالانه این فضا ها را می سازیم و باید پیامد های این کار خود را بپذیریم. ما در فضا، زندگی، عمل و کار نمی کنیم؛ بلکه با زندگی کردن، عمل نمودن و کار کردن، ما فضا را تولید می نماییم.
سوجا ساختار شهری ر ا «دیالکتیک اجتماعی-فضایی» می نامد، به این معنا که این ساختار مولفه ای از روابط کلی تولید است که به صورت دیالکتیکی تعریف شده است. روابطی که هم زمان هم اجتماعی و هم فضایی. از نظر سوجا این نوع رهیافت نسبت به فضا و شهرگرایی مدیون لوفور است. لوفور معتقد است که استفاده از فضا برای بقای نظام سرمایه داری بسیار مهم شده است. و اکنون تضمین بازتولید سرمایه داری از طریق سلطه فضا مدیریت می شود. و باید فضای شهری دوباره مصادره شود.
دیوید هاروی در بعضی از نوشته های خود «سیستماتیک ترین تلاش برای ارتباط دادن نظریه انباشت به جغرافیای خاص نظام سرمایه داری» ترویج کرد. برای هاروی، بخش صنعتی هنوز موتور محرکه توسعه سرمایه داری و منبع اصلی تغییر در جوامع سرمایه داری است؛ از این رو نظام شهری را باید در این بستر تحلیل کرد. بدین سان، ایجاد فضا بستگی به این دارد که شرکت های بزرگ تصمیم بگیرند دفاتر مرکزی، مراکز تحقیق و توسعه، کارخانه های مونتاژ و... را کجا تأسیس کنند. که البته تلاش می کنند با اسقرار در اماکن پُرمزیت، حاشیه رقابت را تضمین کنند. هاروی می پذیرد که به واسطه الگوی سرمایه گذاری موجود در «سرمایه ثابت» تغییر مکان استقرار فیزیکی دچار محدودیت است؛ از این رو، نظم فضایی موجود بیانگر نوعی محدودیت در امکان انطباق با شرایط در حال تغییر است. و تغییر مکان سرمایه داری یا ساختاریابی دوباره فضا، ویژگی اساسی ساختاریابی مجدد سرمایه داری در دوران بحران است.
هاروی طی سال های مختلف، بخش زیادی از آثار خود را به تحلیل نقش اجاره در اقتصاد سرمایه داری اختصاص داده است. به اعتقاد او، اجاره مفهومی است که تحلیل تولید سرمایه داری را به تحلیل فضا و محیط مصنوع مرتبط می کند. زمین سرمایه موهوم است. یعنی بیانگر ادعای در مورد عایدی آتی است. و اجاره نوعی کسر از ارزش اضافی ایجاد شده در تولید صنعتی است.
هاروی با تبعیت ازمارکس، چهار نوع اجاره را شناسایی کرده است(ص426):
اجاره انحصاری اجاره ای است که به صاحب زمین در نتیجه توانایی کاربر آن برای فروش کالای خود به قیمت انحصاری تعلق می گیرد.در مقابل، اجاره مطلق عایدی است که صاحب ملک می تواند به جهت انحصار او بر زمین، آن را مطالبه کند. دو نوع دیگر اجاره از نوع اجاره تفاضلی هستند. اولین آنها مربوط می شود به تفاوت بین عایدی که یک تولیدکننده می تواند در مکانی خاص به دست آورد و عایدی که در بدترین نوع زمین می توان به دست آورد. نوع دوم اجاره تفاضلی با سرمایه گذاری قبلی در زمینی رخ می دهد که بهره وری آن در حال افزایش است؛ زیرا در این جا نیز مالک زمین می کوشد تا سود بیشتری به دست آورد که تحقق یافتنی است. از این رو، کارکرد اجاره تفاضلی، برابرسازی نرخ سود بین تولیدکنندگان در مکان هایی با کیفیت های متفاوت در موقعیت هایی است که به طور تفاضلی دارای امتیاز است.
هاروی به همین منظور سعی کرده مسئله فضا را با بررسی انباشت سرمایه ادغام کند. او مانند لوفور معتقد است که نظریه مارکسیستی باید به این نکته نیز توجه کند که چگونه بحران های تولید سرمایه داری از طریق فراهم شدن امکان جدید انباشت، حل شده اند. او به تبعیت از مارکس، عقیده دارد که تمایل به سرمایه گذاری در فناوری جدید الزاما منجر به بحران انباشت بیش از حد می شود؛ که خود را به شکل عرضه بیش از حد، کاهش قیمت، استفاده نکردن از ظرفیت مولد و افزایش بیکاری نشان می دهد. در این جا شاهد تغییر سرمایه-گذاری در زمان بحران هستیم. به گوری که سرمایه از مداراولیه تولید صنعتی خارج، و وارد مدار ثانویه می-شود. که شامل سرمایه گذاری موسسه های مالی در سرمایه ثابت یا صندوق مصرف، می شود؛ این شکاف اول نظریه بحران هاروی است430.
بنابراین، مشکل این است که انتقال سرمایه به مدار ثانویه، فقط محل تناقض ها را تغییر می دهد، نه این که آنها را حل کند. درست همان طور که پتانسیل به کارگیری سودآوری سرمایه در مدار اولیه پایان می یابد، مدار ثانویه نیز به زودی اشباع می شود. ارزش سرمایه صنعتی کاهش می یابد که منجر به کاهش ارزش سرمایه ثابت و صندوق مصرف می شود. دفاتر اداری خالی، شهر ها و شرکت ها ورشکسته و زمین های بایر صنعتی... . این شکاف دوم نظریه بحران است. مهمتر از مقاومت مردمی، این مشکل است که تغییر جهت سرمایه گذاری به سوی مناطق یا کشورهای توسعه نیافته نه تنها بحران انباشت بیش از حد را حل نخواهد کرد، بلکه به سبب بازتولید این بحران در مقیاس وسیع تر، اوضاع را وخیم تر خواهد کرد.
به این ترتیب، فضایِ جغرافیایی در بقای نظام سرمایه داری بسیار مهم شده است؛ زیرا پدیدار شدن مناطق جدید سرمایه گذاری برای تداوم حیات سیستم بسیار ضروری است؛ ولی هرقدر این کار بیشتر تکرار شود، مشکل حادتر خواهد شد. و استمرار جستجو برای یافتن راه حل فضایی، امروزه دنیا را در مسیر نابودی هسته ای قرار داده است. به عبارت دیگر، شکاف سوم نظریه بحران، به نابودی ختم می شود. شکاف دوم و سوم نظریه بحران، تلاشی است برای نشان دادن اهمیت فضا به منظور تحلیل اینکه چگونه سرمایه داری به مشکل انباشت بیش از حد واکنش نشان داده است. و در نهایت دغدغه هاروی برای ربط دادن تحلیل فضا به اقتصاد سیاسی قانع کننده نیست. سه مشکل به طور خاص در آثار هاروی به چشم می خورد؛ و دارای چنان سطحی بالایی از انتزاع است که پی بردن به گزاره های دقیق آن دشوار، و هم پی بردن به اینکه چکونه ایده هایش را می توان به تحلیل عینی ربط داد. پس اولین مشکل اساساً مشکلی روش شناختی است. همانند تحلیل های ابتدایی کاستلز، تحلیل هاروی انتزاعی وصوری است و در نهایت، آزمودنی نیست.
دومین مشکل: نادیده گرفتن کنشگران انسانی در تولید و بازتولید روابط اجتماعی؛ به گونه ای که کارگزاران انسانی در ظاهر مقوله های شی شده ظاهر می شوند. مثلا از سرمایه دار سخن نمی گوید، بلکه از سرمایه صحبت می کند.
سومین مشکل؛ نظریه هاروی، در نهایت نمی تواند آنچه قصد اثبات آن را دارد، اثبات کند؛ یعنی فضا در بازتولید نظام سرمایه داری نقش مرکزی دارد. او برای اثبات این امر، دو تلاش نمود. نخست از طریق ربط دادن کارکرد محیط مصنوع به فرایند انتقال سرمایه گذاری به مدارثانویه؛ و دوم تاکید بر راه حل فضایی به عنوان راهبرد اصلی برای اجتناب از انباشت بیش از حد؛ که در نهایت هیچ کدام استدلال ها قانع کننده نیستند.
ظاهرا ما به رهیافتی نیاز داریم که هم دیدگاه نسبی گرا را که فضا را چیزی غیر از اشیا نمی داند رد کند و هم دیدگاه مطلق گرا را که بر اساس آن فضا دارای ویژگی های علی خاص خود است.
مئیسی در الگوی جغرافیایی خود، سه نوع الگوی فضایی اصلی را در تولید سرمایه داری معاصر از هم متمایز می کند: بخش-فرایند، شبیه سازی و تک موقعیت448. این الگوی در حال ظهور نشان دهنده سه نکته مهم است؛ نخست اینکه سفسطه موجود در نظریه های فضایی کلی را برملا می کند که می پندارند سرمایه به سادگی منطقه ای را ترک می کند و به سراغ منطقه دیگر می رود؛ دوم اینکه این الگو نشان می دهد چگونه سرمایه گذاری جدید در تمام انواع مناطق در حال وقوع است؛ از جمله تا حدودی در منطق رو به افول. سوم اینکه این الگو نشان می دهد چگونه سازمان دهی مجدد فضایی تولید سرمایه داری در آن واحد شامل بازترکیب روابط اجتماعی محلی می شود.
بُعد فضایی سازمان اجتماعی
جغرافی دانان مارکسیست در سالهای اخیر مشغول ساخت کوه نظری از کاه مفهومی بوده اند. فضا مهم است، همانطور که زمان مهم است. و تلاش برای تحقق علوم اجتماعی غیرفضایی درست مثل تحقق علوم اجتماعی غیرتاریخی، بی معنی است. ولی پرسش این است که چرا باید فضا را برای تحلیل اجتماعی مهم بدانیم؟ در فصل اول خواندیم که نظریه های عمومی سازمان اجتماعی ذاتاً فضایی نیستند، ولی اشکال فضایی برای آنها مهم می شوند. زیرا عوامل ثانویه بر چگونگی توسعه فرایندهای خاص(مثلا؛ رشد آگاهی طبقه کارگر)، در موقعیت های خاص تاثیر می گذارند.
واقعیت این است که بحث های نظری آلوده به مفاهیم مبهم مانند دیالکتیک اجتماعی- فضایی، در سال های اخیر به سبب مداخله نظریه پرداز معروف اجتماعی، یعنی آنتونی گیدنز، دچار ابهام بیشتری هم شده اند. گیدنز با قراردادن فضا به طور کلی و شهر به طور خاص، در قلب نظریه اجتماعی مدرن، حیاتت جدیدی به پیکر مرده جامعه شناسی فضایی بخشید. علاقه گیدنز به فضا ناشی از دغدغه او نسبت به توسعه نظریۀ «ساختاربندی» است. البته به اعتقاد سوندرز علاقه گیدنز به فضا علاقه جانبی، و نتیجه فرعی علاقه او به زمان است و ویژگی ضروری نظریه ساختاربندی نیست.
به اعتقاد گیدنز، کنترل جامعه بر منابع تخصیصی(کنترل بر طبیعت) و اقتدارطلب، فقط در شرایطی که ابزار ذخیره سازی آنها توسعه یافته باشد، امکان رشد تا حد قابل توجهی را دارد. مفهوم «ذخیره سازی» وقتی در مورد منابع تخصیصی به کار می رود، حالت خودتبیین کننده دارد؛ زیرا منظور از آن، ابزار حفظ مثلاً غلات و دام برای مدت طولانی است. منظور از منابع اقتدارطلب، توانایی جمع آوری و حفظ اطلاعات است. این ظرفیت ذخیره سازه، منبع قدرت در زندگی اجتماعی است.
نکته آخر در بحث فعلی ما بسیار مهم است؛ زیرا کاملاً توصیف کننده (و تضعیف کننده) بحث های گیدنز درباره مرکزیت فضای شهری برای نظریه اجتماعی است. همانند مارکس، ویر و دورکیم، گیدنز در این جا می پذیرد در حالی که شهر واحد مهم سازمان در جوامع ماقبل سرمایه داری بود و در جوامع دارای تقسیم طبقاتی ماقبل صنعتی رابطه شهر- روستا بسیار مهم بود؛ ولی شهر در جوامع طبقاتی سرمایه داری معاصر دیگر چنین اهمیتی ندارد؛ یعنی امروزه شهر دیگر یک واحد مهم زندگی اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی نیست. و روستا ها نیز با مزارع، پرچین ها، درختان و فضای سبز خود، درست مثل شهر ها ایجاد شده اند.
بحث گیدنز در باره محیط بر محور دو نکته است: 1. او می پذیرد که تفکیک های جغرافیایی مثل گذشته برجسته نیستند. مثلا؛ مراکز بیشتر شهرها شبیه یکدیگر اند. بیشتر اراضی مسکونی طراحی مشابهی دارند و بیشتر محل های کار به الگوی مشابهی سازمان دهی شده اند. 2. ما مانند گدشته به نواحی خاصی محدود نیستیم. حمل ونقل، تحرک جغرافیایی رایج شده و ارتباطات الکترونیکی ما را از محدویت های فضا رها کرده است.
از نظر سوندرز، جامعه شناسی شهری غیرفضایی در حالی که اهمیت تجربی نظم فضایی را می پذیرد، ولی به دنبال این نیست که این نظم فضایی را تا جایگاه یک موضوع نظری خاص ارتقا دهد. جامعه شناسی شهری وقتی فرایندها را تحلیل می کند؛ باید به شرایط فضایی آن توجه کند. ولی بر این نظم فضایی به عنوان موضوع مطالعه خود تاکید نخواهد کرد.

حمید مسعودی

چکیده فصول کتاب نظریه اجتماعی و مسئله شهری، ساندرز، مترجم: شارع پور - فصل ششم

۱۳۹۴/۱۰/۰۶، 8:37

فصل ششم: شهر به مثابه واحد فضایی مصرف جمعی
سوال: آیا مصرف جمعی، کانون مطالعات شهری را به خود اختصاص داده است؟

نکته اصلی در مباحث اصلی این فصل، تاکید مستمر بر کار کاستلز در مورد مسئله مصرف است. این موضوعی است که مشخص شده مناقشه برانگیز است ولی با وجود این، بنیان مناسبی برای یک جامعه شناسی شهری منسجم فراهم می سازد.
نظام شهری و شیوه تولید سرمایه داری
مهم ترین کمک آلتوسر به توسعه نظریه مارکسیستی نقد او از تفاسیر سنتی از دیالکتیک مارکس است. از نظر آلتوسر، مارکس معتقد بود که تناقض اقتصادی بین نیروها و روابط تولید ، شرط ضروری برای تغییر تاریخی از یک شیوه تولید به شیوه دیگر است، ولی شرط کافی نیست. چهارچوب نظری آلتوسر منجر به رد ایده مارکسیسم سنتی می شود که معتقد بود پایه اقتصادی، تعیین کننده روبنای سیاسی و ایدئولوژیکی است. کاستلز به جای آن نظام پیچیده ای را متشکل از سه سطح مفهوم سازی می کند. که اولین قدم در تحلیل کاستلز است: اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیکی. دورن هر شیوه تولیدی خاص، یکی از سه سطح نقش مسلط را ایفا می کند. مثلا؛ در سطح مسلط در شیوه تولید فئودالی، ایدئولوژیکی است، زیرا مذهب نقش مهمی در حفظ وحدت کل ایفا می کند. در نظام رقابتی سرمایه داری، سطح مسلط اقتصادی است. و در جوامع باستان مانند روم، سطح مسلط سیاسی. در این میان، اقتصاد اگرچه همیشه سطح مسلط نیست، ولی ماهیت روابط سه سطح را تعیین می کند. از نظر آلتوسر کل سیستم ساختار در سلطه است.
کاستلز در کار های اولیه، وابستگی خود به آلتوسر را به صراحت بیان می کند. و عناصر کلیدیِ نقطه شروع کاستلز این گونه است: ص308
1- تمایز بین شیوه تولید و شکل گیری اجتماعی
2- مفهوم شیوه تولید توسط سه سطح نسبتاً مستقل، شکل می گیرد
3- قبول سلطۀ یکی از سه سطح که توسط اقتصاد تعیین می شود
4- تبیین تغیرات سیستم بر حسب شناسایی تناقضات ساختاری که در رفتار های طبقاتی تجلی می یابند.
با آنچه گفته شد، اولین قدم در تحلیل کاستلز، بکار گیری نظریۀ نظام کل در مورد نظام شهری است. بنابراین، نظام شهری باید از سه سطح تشکیل شود، اقتصادی، سیاسی، و ایدئولوژیکی. سطح سیاسی مربوط به اداره شهر، سطح ایدئولوژیکی مربوط به نماد شهری(معانی صادره از اشکال فضایی)، و سطح اقتصادی به سه عنصر تولید، مصرف و مبادله مربوط می شود.
سیاست شهری و بحران مصرف جمعی
مفهوم آلتوسری ساختار در سلطه بیانگر توسعه بالقوه تناقضات فراوان در درون جامعه سرمایه داری است؛ تناقضاتی که درون هر یک از سه سطح شیوه تولید سرمایه داری، بین این سطوح و بین شیوه های تولید مشترک بین این سطوح در درون جامعه وجود دارند.
استدلال کاستلز به زبان ساده تر این است که اگرچه نظام سرمایه داری باید به عنوان پیش شرط تولید و انباشت مستمر، بازتولید نیروی کار کافی را تضمین کند؛ ولی تولیدکنندگان فردی، سرمایه گذاری در تولید کالاهایی را که برای وقوع چنین بازتولیدی ضروری اند، سودآور نمی دانند.
از لحاظ تعیین ساختاری دولت، پولانزاس به تحلیل کارکرد دولت از جهت نقش آن در تنظیم رابطه سطوح مختلف کل سیستم می پردازد: «کارکرد دولت در درون ساختار چندسطحی مختل بر اثر توسعه ناموزون، ایجاد همبستگی بین سطوح مختلف صورت بندی اجتماعی است».
رشد مصرف جمعی که از طریق توسعه منازعه طبقه پایین پدیدار شده در جهت منافع بلندمدت سرمایه انحصاری عمل کرده و از طریق کمک به بازتولید نیروی کار، تنظیم تضاد طبقاتی، مدیریت تقاضای دارای استطاعت مالی و مقابله با کاهش نرخ سود در بخش خصوصی، سبب اتحاد بخش های مختلف سرمایه می شود.
مداخله دائمی و در حال گسترش دستگاه دولت در حوزه فرایند و واحدهای مصرف، مصرف را به منبع واقعی نظم در زندگی روزمره تبدیل می کند. این مداخله دستگاه دولت که آن را در معنای عام، برنامه ریزی شهری می خوانیم شامل سیاسی شدن بلافصل کل پروبلماتیک شهری است».
تولید، مصرف و شهر
این بخش را با مسائل مربوط به روش شناسی شروع خواهیم کرد سپس به بررسی مسائل مربوط به دغدغه کاستلز نسبت به تحلیل مصرف جمعی خواهیم پرداخت.
پرسش های روش شناختی
به اعتقاد بسیاری از منتقدان، رهیافت کاستلز که در کتاب مسئله شهری تجلی یافته، دارای سه ویژگی است: غیرتاریخی بودن؛ قوم مداری و کارکردی بودن. تحلیل کاستلز از جنبش های اجتماعی شهری در کتاب شهر و سازمان های مردمی، بر مبنای مشاهده موارد مختلف بوده است تا بتوان تعمیم های نظری موقتی را بدست آورد. روش شناسی آلتوسری در هر صورت بسیار متفاوت است. مفاهیم این روش به صورت کلیت های بدون محتوا توسعه می یابند. همانند اینکه نمونه های ژنریک وبر نقطه مقابل نمونه های فردی اند، این مفاهیم نیز بدون زمان و مکان اند؛ زیرا در مورد همه ی جوامع در تمام زمان ها به کار گرفته می شوند.
اگرچه دولت از طرف سرمایه انحصاری عمل می کند ولی مطیع دستورات آن نیست. بین سطح اقتصادی و سیاسی سیستم، نوعی استقلال نسبی وجوددارد. بدین معنا که اگرچه منافع سرمایه داری بزرگ از نوع هژمونیک است؛ ولی دیکته کننده عمل دولت نیست. این بحث از بنیان های ساختارگرایانه این نظریه ناشی می شود.
بحث طولانی در مورد مسائل روش شناختی ناشی از آثار کاستلز در طی سال های مختلف را می توان در قالب سه درس مهم خلاصه کرد که برای آثار بعدی در جامعه شناسی شهری مهم اند: نخست اینکه دیدیم که توسعه نظریات عمومی باید نسبت به ویژگی های خاص زمان، حساس باشد. دوم اینکه، اهمیت حساسیت نسبت به ویژگی های فضا را بررسی کردیم. سوم اهمیت مراقبت در مقابل تبیین های کارکردگرایانه را متوجه شدیم.
پرسش های محتوایی
کاستلز در آثار اولیه خود مسئله شهری را برحسب سازمان مصرف جمعی و کشمکش بر سر آن، تعیین کرد. او در آثار بعدی خود نیز امر شهری را همچنان این گونه مفهوم سازی می کند. اگرچه دو بُعد قدرت دولت و معنی فرهنگی را نیز به آن افزوده است. در دیدگاه های اخیر او نیز تأکید بر مصرف جمعی همچنان اعتبار دارد، ولی ناقص است؛ زیرا تاکید اقتصادی باید با دغدغه نسبت به مسائل سیاسی و فرهنگی تکمیل شود.
مفهوم سازی امر شهری با این شیوه تا چه حد مفید یا مشروع است؟
به طور خاص، تا کجا می توان پیرو کاستلز بود و موضوع مصرف جمعی را به عنوان عامل ضروری در تحلیل شهرگرایی دانست؟
ادبیات انتقادی همواره بر چهار موضوع به هم مرتبط تمرکز داشته است. 1) رابطه بین شهرها به عنوان واحدهای فضایی و سازمان مصرف جمعی؛ 2) جدایی تحلیلی مصرف از تولید؛ 3) تمایز بین شکل فردی و شکل جمعی مصرف؛ 4) اهمیت مصرف در ارتباط با فهم ساختار طبقاتی.
این مسئله به موضوع کلیدی کتاب، یعنی این سوال اشاره دارد که آیا می توان فرایند اجتماعی یا موضوع خاصی را شناسایی کرد که با ذات فضایی شهر معاصر هماهنگی داشته باشد؟ از نظر کاستلز این کار امکان-پذیر است زیرا شهرهای سرمایه داری بازتاب فضایی هستند که در آن نیروی کار تولید و بازتولید می شود.
ناحیه شهری چیست؟ آیا یک واحد تولید است؟ آیا یک واحد نهادی است؟ نه! خلاصه این که واحد شهری فضای روزمرۀ بخشی از نیروی کار است که محدوده دارد.
در اینجا نقدها جدی تر می شود. به عنوان مثال مینجیون می نویسد: «جدا کردن نیازهای شهری از نیازهای غیرشهری، غیرممکن است. خود فرایند مصرف را نمی توان در بستر قلمروی، تعریف کرد». مصرف با هیچ مساله شهری تناسب ندارد، بلکه بخش مهمی از مسئله اجتماعی عمومی است. و با توجه به این بحث مشخص می شود که مصرف جمعی یک موضوع واقعی شهری نیست، بلکه تاکید کاستلز بر واحدهای فضایی مصرف جمعی به عنوان موضوع تحقیقات شهری، بیانگر علایق خاص خود اوست. و دلیل علاقه کاستلز به تامین کالا توسط دولت، بُعد فضایی چنین فراهم سازی و امکان تجهیز و بسیج جمعی است.
با توجه به آنچه گفته شد، جای تعجب نیست به این نتیجه برسیم که علی رغم ادعای خود کاستلز مبنی بر کشف یک موضوع واقعی، شناسایی او در مورد مسئله شهری مبتنی بر یک سازه نمونه آرمانی است.
برخی از نویسندگان استدلال کرده اند که عدم امکان ایجاد رابطه آماری بین مصرف، با شهر به عنوان یک واحد فضایی، هر تلاشی را برای یافتن تعریفی از شهرگرایی بی فایده خواهد کرد. در حالی که برخی منتقدان منکر این هستند که مصرف جمعی می تواند موضوع تحلیلی برای جامعه شناسی شهر باشد برخی دیگر از منتقدان این ایده را به این دلیل رد کرده اند که این مفهوم نوعی تفکیک مصنوعی و حتی ایدئولوژیکی را بین دو فرایند تولید و مصرف مطرح می کند که این دو را نمی توان جدا از هم درک کرد. و این که ما تصمیم بگیریم مصرف جمعی را به عنوان امری شهری تعریف کنیم یا نه، در حال حاضر صرفا یک موضوع توافقی است.
با وجود تمام این مباحث، در دفاع از تفکیک تحلیلی کاستلز بین تولید و مصرف، چه می توان گفت؟ آیا اصلاً امکان دارد که بدون توجه به یکی از آنها، دیگری را تحلیل کرد؟ کاستلز رابطه بین تولید و مصرف را بر خلاف نقد منتقدان، قبول دارد. منتقدانی که به دنبال تقلیل مصرف به تحلیل تولید بودند. کاستلز معتقد است که مصرف بر بسیج مردمی و اشکال غیرطبقاتی امیال و هویت تاثیر گذار است.
لذا اصرار بر نظریه سازی مصرف به عنوان تولید، بیانگر بنیان تمام نظریات شهری مارکسیستی است مبنی بر این که سازمان تولید، نقش تعیین کننده ای در شکل دهی به فرایند های اجتماعی دارد؛ از این رو مصرف را باید بر حسب نقش آن در نظام تولید تحلیل کرد، خواه فر حسب تأمین نیروی کار(همانند کاستلز) و یا بر حسب تقویت روابط طبقاتی که بر محور آن تولید ساخت می یابد.
در نظام سرمایه داری پیشرفته، هم فرد و هم مصرف جمعی، رشد و گسترش یافته اند. این افزایش، فشار منجر به افزایش تقاضا برای فراهم سازی و تامین دولت شده است. تامین مهدکودک برای اشتغال زنان و یا حمل و نقل برای رفت و آمد به محل کار. و این نوع فراهم سازی همیشه کمتر از نیاز واقعی است، بنابراین می تواند باعث افزایش سود بخش خصوصی شده و در غیر آن موجب رنجش مردم376.
البته باید پذیرفت که سازمان اجتماعی مصرف، با شیوه سازمان دهی تولید در جامعه در ارتباط و منعکس کننده آن است؛ اما نکته اینجاست که هر بعدی از زندگی اجتماعی با ابعاد دیگر، رابطه دارد. مثلا موقعیت مردم در سازمان تولید بر دامنه کنش های مصرفی شان، محدودیت ایجاد می کند. ولی این بدان معنا نیست که مصرف را باید به صورت تابع تولید، تحلیل کرد.
یکی از مهم ترین تغییرات، تقسیم بندی شکل جمعی و فردی مصرف است. و تقسیم بندی بین کسانی که به اشکال فردی مصرف دسترسی دارند و افرادی که متکی به تامین اجتماعی اند. این تمایز بین مصرف فردی و جمعی، بنیادی ترین نکته در جامعه شناسی مصرف معاصر است.
مهم ترین ومفیدترین تلاش برای توضیح مصرف جمعی و تمایز آن با مصرف فردی بوسیله دانلئوی انجام شده است. او به پیروی از کاستلز مصرف را «مصارده نهایی محصولات توسط مردم» تعریف می کند. در یک تحلیل دیگر مصرف به مستقل و کالایی شده تقسیم شده است. کالایی شده خود به دو نوع، شکل فردی شده و شکل اجتماعی تقسیم شده است. و مصرف اجتماعی خود به سه دستۀ، مصرف شبه فردی شده، مصرف شبه جمعی و مصرف جمعی تقسیم شده است383.
دانلئوی معتقد است که مصرف اجتماعی شده آن طور که مفهوم سازی شده «راه حل تحلیلی مناسبی برای مشکل تعیین حد و مرزهای حوزه مطالعات شهری فراهم می کند»؛ بنابراین جامعه شناسی شهری دغدغه بیشتری فقط از مصرف جمعی دارد. مسائل مربوط به مصرف می تواند سبب وحدت طبقات شود، از لحاظ تجربی و نظری منطقی تر است که بگوییم مسائل مربوط به مصرف ممکن است باعث تفکیک طبقات و افرادی شود که در حالت معمولی، متحدند. البته برخلاف ادعای های اولیه کاستلز، بحران مصرف جمعی به هیچ وجه موجب شکل گیری مخالفت رادیکال گسترده نمی شود، بلکه بیشتر باعث ایجاد سردرگمی سیاسی، تفکیک و فقدان کارآیی می شود.
نکته مهم تر این است که باید تحلیل دانلئوی از بخش های مصرف را به ورای بستر سیاسی، گسترش داد. به عنوان مثال اگر مسکن را در نظر بگیریم، در حال حاضر این نکته قابل قبول است که صاحبان خانه در بریتانیا اغلب توانسته اند از مسکن خود سود مادی بسیاری به دست آورند، سودی که مستاجران بخش دولتی از آن محروم بودند. نتیجه اینکه برخلاف بسیاری از رهیافت های دیگر مربوط به مسئله شهری که در فصل های قبل بررسی شد، تاکید کاستلز بر مسائل مربوط به مصرف، حداقل زمینه اولویت های تحقیقی منسجم را فراهم می کند. وگرنه تلاش کاستلز برای مفهوم سازی شهر به عنوان یک واحد مصرف، چندان سودمند و مفید نیست، و این که فقط با جدایی از جهت گیری فضایی که مشخصه مطالعات شهری تا زمان حاضر است، می توان جامعه شناسی مصرف را توسعه داد.

حمید مسعودی

چکیده فصول کتاب نظریه اجتماعی و مسئله شهری، ساندرز، مترجم: شارع پور - فصل پنجم

۱۳۹۴/۱۰/۰۶، 8:35

فصل پنجم؛ شهر به مثابه ایدئولوژی

سوال اساسی که نویسنده کتاب در این فصل به دنبال پاسخ گویی به آناست:

رهیافتهای انسانگرایانه و جبرگرایانه مارکسیستی چگونه به بازبینی و طرح مجدد نظریه اجتماعی شهر پرداختند؟

از اواخر دهه 1960 و با ظهور جنبش های جدید ، تقلیل منازعات سیاسی به تضاد بین بورژوازی و پرولتاریا زیر سوال رفت و در چنین شرایطی نظریه مارکسیستی به کشف مجدد مسئله شهر پرداخت و بر این اساس استدلال مارکس و انگلس مبنی بر اینکه شهرسرمایهداری فی نفسه از لحاظ تئوریکی فاقد اهمیت است مورد بازبینی قرار گرفت. این بازبینی از دو مرحله تشکیل می شد؛1- نقد نظریات شهری موجود(اکولوزیانسانی) وعمل شهری(مانندبرنامهریزی) و معرفی آنها به عنوان ایدئولوزی 2-تدوین نظریهای که تابع منافع گروه طبقاتی مسلط نباشد.
در تدوین نظریه براساس اختلافاتی که در تفاسیر مارکسیستی وجود داشت دو رهیافت شکل گرفت؛ رهیافت انسانگرایانه و رهیافت جبرگرایانه. در رهیافت انسانگرایانه بررسی مسئله شهری برحسب محدودیتها و پتانسیلهای جامعه برای آزادی انسان متمرکز بود و تفسیر جبرگرایانه به رد انسان گرایی سوسیالیستی پرداخت. همچنین رهیافت انسانگرایانه بحران شهری را برای نظام سرمایه داری پیشرفته اساسی می داند اما رهیافت جبرگرایانه این بحران را در مقایسه با تضاد طبقاتی در حوزه صنعت در درجه بعدی اهمیت قرار میدهد. از این رو تفسیرانسانگرایانه بر سئوال تولید فضا تاکید دارد و جبرگرایانه مسئله شهری را تا جایی مهم میداند که بحران شهری بتواند به گسترش کشمکش سنتی علیه سلطه سرمایه داری بر تولید صنعتی کمک کند.
از نظر لوفور ایدئولوژی ها، نظریات اجتماعی کلی هستند که اثر عملی آنها حفظ سلطه منافع طبقاتی گروه خاصی است و بر این اساس دو دسته نظریات را متمایز میکند؛ نظریاتی که دارای اثر عملی انقلابیاند و نظریاتی که به دنبال وفاق سیاسی و کنترل هستند. از این رو نظریه شهری و برنامه ریزیشهری مبتنی بر انکار ماهیت سیاسی ذاتی فضا هستند و ایدئولوزیک هستند زیرا با سیاست زدایی از مسئله فضا به حفظ وضع موجود کمک میکند.
به این ترتیب یک نظریه انتقادی باید نشاندهد که چگونه اشکال و سازمان فضایی محصول شیوه خاصی از تولید یعنی سرمایهداریاند، و دیگر اینکه چگونه این اشکال فضایی به باز تولید روابط سلطه کمک میکنند.
به اعتقاد لوفور فضا تحتتاثیر شدید نظامسرمایهداری است و شکل روابط سرمایهداری را برکل زندگی روزمره تحمیل می کند. حتی معماری شهرها نمادی از روابط سرمایه داری است(عمودی سازینماد قدرت است) و فضاهای فراغتی بازتاب روابط سرمایهداریاند. با این حال هژمونی بورژوازی با رشد بخشبندی شدن فضا و زندگیروزمره دچار تهدید میشود و قدرت فزاینده مرکز شهرمورد چالش قرار میگیرد. این تناقض اساسی در جامعه شهری جدید نه تنها در منازعه سیاسی بین مرکز و پیرامون خود را نشان میدهد بلکه در دغدغه فزاینده نسبت به کیفیت زندگی نیز متجلی است. بر این اساس جنبش کارگری باید به منظور کنترل و استفاده از نیروهای مولد برای نیازهای اجتماعی، سازماندهی شود. برای این کار نیاز به یک استراتژی است که پیرامون شهر را با جنبش کارگری پیوند.
کاستلز نیز مانند لوفور به نقد نظریات موجود در مورد شهر گرایی به عنوان ایدئولوژیک پرداخت. وی تحت تاثیر آلتوسر که معتقد بود «سوژه بودن انسانی محصول عمل ایدئولوژیکی یا رابطه زیستی – تخیلی ما با جهان است، در آن صورت می توان نتیجه گرفت که عمل علمی اگر بخواهد شناختی تولید کند که فراتر از ایدئولوژی باشد، باید شامل جدایی از مقوله سوژه باشد» به نقد نظریات شهری موجود پرداخت. و بر این اساس تحلیل لوفور را چیزی بیش از یک ایدئولوژی نظری نمیداند.کاستلز همین انتقادی را ( با شدت کمتر) علیه نظریه های شهری دیگر مطرح می کند که همانند لوفور به دنیال تبیین فرایند شهری بر حسب کنش های سوژه های فردی بودند.
وی به شدت مخالف رادیکال ترین نظریات است ولی به تعریف و تمجید از محافظه کارترین نظریه و انشعابات بعدی میپردازد. مشکل هر دوی این نظریات این است که ابژههای نظری آنان نمیتواند بنیانی برای نظریه شهری خاص فراهم کند، نظریه ای که بتوان ان را برای مطالعه تجربی شهر به کار گرفت.
همچنین با بررسی دقیق مسئله ویرث در مورد فرهنگ شهری معلوم می شود که این مسئله یک نظریه درباره اشکال فرهنگی سرمایه داری است؛ زیرا نه تنها تحقیقات نشان می دهد که فرهنگ شهرهای ماقبل صنعتی و غیر سرمایه داری متفاوت از آن چیزی است که ویرث مطرح کرده، بلکه تاریخ بحث زنجیره روستایی-شهری نشان داد عواملی که ویرث آنها را برای تبیین تفاوتهای فرهنگی بین شهر و روستا در جوامعسرمایهداری برشمرد،درواقع کافی نبودند.
استدلال کاستلز تا این مرحله کل جامعه شناسایی شهری را به جهت ایدئولوژیک بودن آن، به طور مؤثری نابود کرده است. کارهای قبلی او دو مشکل اساسی دارند: نخست اینکه نظریاتی مانند نظریات مطرح شده در ادبیات مدیریت گرایی شهری یا نظریات لوفور ، مبتنی بر مقوله ایدئولوژیکی سوژه انسانی اند. دوم اینکه ، نظریاتی همچون اکولوژی انسانی که از این نوع مقولات اجتناب کردند، نتوانستند ابزاری را برای مرتبط ساختن ابژه واقعی مطالعه خود با نظریاتشان درباره انطباق توسعه دهند؛ بنابراین گرفتار اثرات ایدئولوژیکی شدند.
به عقیده کاستلز زمانی میتوان یک جامعه شناسی را از نقطه نظر موضوع علمی آن، شهری دانست که این امکان باشد که بین یک واحد فضایی و یک واحد اجتماعی وقوع همزمان وجود داشته باشد. و تنها موضوعی که واجد چنین شرایطی است، واحدمصرف جمعی است.
امپریالیسم معرفت شناختی و جامعه شناسی شهری جدید
ایده کاستلز در مورد ابژه واقعی ربطی به فلسفه عمل علمی آلتوسر ندارد. در واقع ، علی رغم ادعای او به نظر می رسد که نکته اصلی نقد کاستلز از اکولوژی انسانی و فرمول بندی مجدد او از جامعه شناسی شهری، مبتنی بر نوعی معرفت شناسی است که خود آلتوسر آن را قبول ندارد.
رهیافت کاستلز در عمل بیشتر مدیون روش ساخت نمونه آرمانی وبر است تا عمل نظری آلتوسر. آنچه رهیافت کاستلز مطرح می کند، در اصل نوعی مفهوم سازی تک بعدی یکی از ابعاد واقعیت (فرایند مصرف جمعی)به عنوان موضوع مرتبط مطالعه است. استدلال من(سوندرز) در اینجا بیانگر استدلالی است که در آثار پل هیرست میتوان یافت. او نقد مفصلی از نظریه ایدئولوژی آلتوسر ارائه داده است. وی همچنین به نقد امپریالیسم معرفت شناختی پرداخته که ابتدا در آثار مشترک خود با هیندس آنها را مطرح کرد.

حمید مسعودی

معرفي سبك APA جهت استفاده نويسندگان و پژوهشگران

۱۳۹۴/۰۹/۱۷، 9:40

ارجاع به منابع مورد استفاده، اثر تاليفي يا تحقيقي را معتبر مي سازد و از صداقت علمي مولف حمايت مي کند. به منظور تعيين ميزان درستي ارجاع به منابع علمي در آثار علمي، استفاده از يک شيوه استاندارد رفرنس دهي در داخل و تنظيم فهرست منابع ضروري است.

شيوه هاي ارجاع دهي متفاوتي وجود دارد اما با توجه به کاربرد گسترده روش انجمن روان شناسي آمريکا (APA) در علوم اجتماعي در اين مقاله سعي شده است به شرح مختصري از اين روش پرداخته شود. در ابتدا شيوه رفرنس دهي در متن، نحوه تدوين فهرست منابع و نکات کليدي آن، و در پي آن به صورت گسترده تري، همراه با مثال، به چگونگي استناد منابع مختلف پرداخته شده است.

لینک دانلود مقاله

منبع: يغمائيان اکرم، 1394، معرفي سبك APA جهت استفاده نويسندگان و پژوهشگران، نوآوري هاي آموزشي: پاييز 1394 , دوره 14 , شماره 55 ; از صفحه 139 تا صفحه 156.

حمید مسعودی

اهمیت سازمان های مردم نهاد(سمن‌ها) برای رشد و توسعه اقتصادی ایران

۱۳۹۴/۰۸/۲۰، 14:20

در فایلی که پیوست شده است، مروری بر اهمیت سازمان های مردم نهاد(سمن‌ها) برای رشد و توسعه اقتصادی ایران که در کلاس درس دکتر صدر ارائه داده ام تقدیم حضور می گردد.

برای استفاده ذکر منبع ضروری است.

حمید مسعودی

چکیده فصول کتاب نظریه اجتماعی و مسئله شهری، ساندرز، مترجم: شارع پور - فصل چهارم

۱۳۹۴/۰۸/۱۶، 12:15

فصل چهارم

شهر به مثابه نظام اجتماعی-فضایی

سوال اساسی که نویسنده کتاب در این فصل به دنبال پاسخ گویی به آناست:
آیا شهر به مثابه یک نظام اجتماعی- فضایی می باشد و می توانیم ترکیبی از این دو را درباره شهر در نظر بگیریم؟

پس از جنگ جهانی دوم و افول جامعه شناسی شهری، رکس و مور با استفاده از نظریه های وبر و برگس نظریه جدیدی مطرح نمودند که به طور عمده در قالب بررسی منابع کمیاب در شهر و مبارزه ای که برای بدست آوردن آن در بین گروه های اجتماعی وجود دارد، مانند زمین شهری، امکانات سرمایه ای در شهر که بحث توزیع قدرت در شهر در رابطه با معیار سیاسی مرتبط می گردد، بپردازد.
فرآیندهای اجتماعی اساس درون شهر از یک طرف به شیوه تخصیص مسکن کمیاب و مطلوب از طریق بازار و ابزارهای اداری و ازطرف دیگر به مبارزه برای مسکن توسط گروههایی که جایگاه متفاوتی در سلسله مراتبی مسکن دارند بر میگردد. تاکید بر مسکن به مثابه یک حوزه با اهمیت و به لحاظ تحلیل متمایز برای جامعهشناس شهری و پیوند فضایی شهر با سازمان اجتماعی از طریق نظام تخصیص مسکن از ویژگیهای طرح رکس و مور است.
پال نیز مانند رکس و مور، معتقد است که شهر منبع نابرابریهای جدیدی، افزون برنابرابریهای موجود در بازار کار است. از نظر پال وظیفه جامعه شناسی شهری مطالعه الگوهای توزیعی نابرابریهای شهری است.از نظر وی هرچند نظام شهری را نمیتوان از جامعهکل جداکرد ولی با وجوداین فرایندهای مهمی در درون شهر وجوددارد که به سهم خود قابل شناسایی و تحلیل هستند که مهمترین آن مربوط به توزیع منابع کمیاب شهری میشوند.این رهیافت پال سه دلالت مهم دارد یکی اینکه فضا ذاتاً نابرابر است دیگر اینکه در نظام شهری دروازه بانان گوناگونی وجود دارند که تصمیم آنان میزان دسترسی بخش های گوناگون جمعیت به انواع منابع مهم شهری را تعیین می کند و در نهایت اینکه تضاد بر سر توزیع منابع شهری در هر جامعه ای اجتناب ناپذیر است. پال معتقد است در آینده ممکن است آگاهی از محرومیتهای مشترک شهری توسعه یابد که در اینصورت تضاد بین مدیران و مردم در نظام شهری افزایش خواهد یافت. بر این اساس سه عنصر محدودیت فضایی،تخصیص اجتماعی و تضاد بر سرتوزیع فرصتهای زندگی در نظام شهری روی هم رفته چهارچوب پال برای تحلیل جامعه شناختی شهری را تشکیل میدهند. درنهایت پال دیدگاه خود را اینگونه خلاصه میکند:
1-محدودیتهای فضایی مهمی دردسترسی به منابع و امکانات کمیاب شهری وجود دارد و معمولاًدرفاصله زمانی/هزینهای متجلی میشود.
2-محدودیتهای اجتماعی مهمی دردسترسی به تسهیلات کمیابشهری وجود دارد و بیانگر توزیع قدرت درجامعه است.
3-وضعیت برخاسته از شرایط 1و2 را میتوان نوعی نظاماجتماعی-فضایی نامید. جمعیتی که دسترسی آنها به منابع محدود است را متغیروابسته و کسانی که دسترسی را کنترل می کنند یعنی مدیران سیستم را می توان متغیر مستقل دانست.
4-بروز تضاددرنظام شهری اجتناب ناپذیراست.
مطالعات زیادی بر اساس نظریه پال انجام شد با این حال با دو مشکل مواجه بودند؛ اولین مشکل این بود که آیا باید اهداف تحقیق خود را به ارزشها و اهداف افرادی محدود کرد که در موقعیتهای برتر سلسله مراتب اداری قراردارند یا به کارمندان سطح پایینتری که برخوردمستقیم بامشتریان دارند؟ دوازه بانان بخش دولتی مهمترهستند یاخصوصی؟ مشکل دوم مربوط به استقلال مدیرانی بود که برای مطالعه انتخاب شده بودند چرا که آنها نیز محدودیتهای سازمانی داشتند.
این دو مشکل سبب شد پال مدیریت گرایی شهری خود را اصلاح کند و بین مدیران بخش دولتی و خصوصی تمایز قائل شود و تعریف خود را به مدیران دولتی محدود کند و پذیرفت که مقامات دولتی محلی باید در شرایط وجود محدودیتهای تحمیل شده ناشی از رابطه آنها با بخش خصوصی و دولت مرکزی عمل کنند. و به این ترتیب مدیران شهری را به عنوان متغیر واسط مفهوم سازی کرد که بین فشارهای بخش خصوصی و تقاضاهای دولت مرکزی و جمعیت محلی نقش میانجی را ایفا می کنند.
بحث پال در مورد نقش دولت در جامعه صنفمحور جدید در چارچوب سنت وبری قرار میگیرد و بیانگر سه موضوع 1-مفهومسازی دولت به عنوان یک دستگاه تحت کنترل افراد که دارای اهداف و انگیزه های ثابت ومشخص است2-شیوه عمل دولت به گونه ای است که فرض بر این است که مقامات و متخصصان فنی در مقابل رهبران سیاسی انتخاب شده،برتر و غالب هستند و3-تعهدبه نظریه سیاست به عنوان یک حوزه مستقل از روابط طبقات اقتصادی.
به طورکلی اهمیت نظریهپال در این است که میپذیرد دولت چه در سطح ملی و چه در سطح محلی در شکل دادن و تاثیرگذاری برفرصتهای زندگی مردم نقش بسیار مهمی را ایفا می کند. با این حال همین که پال زیر فشار منتقدان مارکسیست پذیرفت که مدیران از سوی نظام سیاسی-اقتصادی که در آن مجبور به ایفای نقش هستند،دچار محدودیتاند نظریه او کیفیت کارامدتحلیلی خود را ازدست داد. هرچقدر این نظریه واقعگرایانهتر شد قدرت تبیینی آن هم کمتر شد. وقتی پال موضع خود نسبت به مدیران شهری را تغییر داد،به جای مطالعه نظام شهری به مطالعه اقتصاد سیاسی ملی پرداخت. در این انتقال ایده«شهری»به عنوان یک موضوع خاص تحلیل گم شد و تاکید اولیه او بر شهر به نوعی دغدغه مغشوش نسبت به فهم فرایندهای اجتماعی عام که شهر را در برگرفته اند تبدیل شد.
توزیعمسکن و کشمکش طبقاتی
رکس و مور باتوجه به تمایز وبر میان طبقات تجاری و دارایی معتقدند درحالیکه قدرت در بازار کار عامل مهمی در تعیین قدرت فرد در بازار مسکن است، با وجود این توزیع مسکن وضعیتی بوجودآورده است که در آن فرد میتوانداز لحاظ قدرت دستمزد یک موقعیت طبقاتی خاص را اشغال کند و از نظر قدرت دسترسی به مسکن مطلوب موقعیت طبقاتی دیگری داشته باشد،ازاینرو شکلگیری طبقات تجاری در دنیای کار الزاماً در شکلگیری طبقات دارایی در شهر، تجلی نمییابد. مشکل این رهیافت این است که تعداد طبقات بالقوه که می توان شناسایی کرد تقریباً نامحدود خواهد بود.
از مشکلات نظریه رکس این است که مشخص نیست چگونه باید طبقات گوناگون مبتنی برمسکن را شناسایی کرد. هادون معتقد است بخشی از مشکل موجود ناشی از تکثرگرایی ذاتی در تحلیل طبقاتی وبر نیست بلکه از اغتشاش بین مفهوم سازی طیقات مبتنی برمسکن و شناسایی تجربی این طبقات سرچشمه میگیرد،درحالیکه مدل مفهومی رکس وموربردسترسی به منابع کمیاب مسکن تاکید میکند ولی طبقهبندی آنها اشاره به تفاوت در تصرف و اشغال مسکن دارد. مشکل دیگر تحلیل رکس و مور به پیشفرض آنها در مورد نظام ارزشی واحد در شهر برمیگردد که بر پایه آن صاحبخانه بودن، نسبت به اجارهنشینی و مستاجر شورا بودن نسبت به مستاجربخش خصوصی بودن و زندگی در محلههای بیرونی نسبت به زندگی در محلههای مرکزی شهر،ارزش بیشتری دارد حال اینکه برخی ها علیرغم توانایی سکونت در محله های بیونی هنوز در مسکنهای نامطلوب زندگی میکنند. سومین انتقادی که میتوان علیه بحث رکس و مور مطرح کرد این است که این بحث براساس نوعی سوءبرداشت از نظریه وبر است. گروههایی که رکس و مور آنها را طبقات مسکنی میدانند در اصل طبقه نیستند بلکه گروههای مبتنی بر مسکن اند.
باتوجه به سه مشکل یادشده به این نتیجه میرسیم که تلاش برای بنانهادن جامعه شناسی شهر با شکست روبهرو شده است. درپاسخ به اینکه چرا نمیتوان جامعه شناسی شهری را براساس مفهوم طبقه مسکنی قرارداد،سه دلیل میتوان ارائه کرد:1-تاکیدبردسترسی به مسکن به این معناست که طبقات مسکنی را نمیتوان با انواع تصرف مسکن یکی دانست واینکه تحلیل باید برنظریه قشربندی اجتماعی تاکید کند نه تاکید برنظریه شهر2-تحلیل منازعات طبقه مسکنی صرفاً به بخشی از نظریه جامعهشناسی روابط نژادی تبدیل میشود نه مبنایی برای شکلگیری جامعهشناسیشهری3-این واقعیت که از دیدگاه وبری طبقات مبتنی برمسکن که مور و رکس شناسایی کردند طبقه نیستند بلکه گروههای منزلتی هستند،نشاندهنده این است که تحلیل تقسیمبندیهای سکونتی فقط از طریق تلاش برای نظریهسازی اهمیت الگوهای مصرف برای روابط طبقاتی امکانپذیر است که در اینصورت آنچه نیازداریم نظریه شهر نیست بلکه تحلیل جامعهشناختی مصرف است زیرا مصرف بر روابط طبقاتی تاثیر میگذارد.

حمید مسعودی

پاورپوینت کتاب مسئولیت اجتماعی سازمان‌ها نوشته اندرو کرین

۱۳۹۴/۰۷/۲۸، 10:29

مسئوليت اجتماعي، مجموعه وظايف و تعهداتي است كه سازمان بايد در جهت حفظ ، مراقبت و كمك به جامعه اي كه در آن فعاليت مي كند، انجام دهد(گريفين و بارني ، 1992). مسئوليت اجتماعي، وظيفه اي است بر عهده مؤسسات خصوصي، به اين معني كه تأثيري سوء بر زندگي اجتماعي كه در آن كار مي كنند، نگذارند(ساورد، 1993). مسئوليت اجتماعي، تعهد تصميم گيران براي اقداماتي است كه به طور كلي علاوه بر تأمين منابع خودشان، موجبات بهبود رفاه جامعه رانيز فراهم مي آورد(ايرا ن نژاد پاريزي، 1371).

دانلود پاورپوینت کتاب

لطفا اگر کسی دانلود کرد و خواست تو سایت یا وبلاگی بذاره حتما به این آدرس ارجاع بده.

 

حمید مسعودی

چکیده فصول کتاب نظریه اجتماعی و مسئله شهری، ساندرز، مترجم: شارع پور - فصل سوم

۱۳۹۴/۰۷/۲۵، 13:34

خلاصه فصل سوم: شهر به مثابه یک شکل فرهنگی

سؤالات نویسنده در این فصل چیست؟
چگونه می توانیم فرهنگ در شهر را بررسی نماییم و آیا درباره شهر نظریه فرهنگی قابل ارائه است؟
فرهنگ در شهر از چه جنبه هایی دیده شده است؟ به چه ابعادی از فرهنگ در شهر توجه شده است؟
اثر زیمل تا چه حد ارائه کننده یک نظریه خاص در مورد شهر است؟
فرهنگ شهر از نظر ویرث و ردفیلد چگونه قابل بررسی است؟
پاسخ های نویسنده چگونه است؟
تفاوت شهر و روستا بالاخص از نظر فرهنگ انگلوساکسون بسیار چشم گیر است و تصور از شهر در ادبیات و سپس در فیلم اگرچه دو جنبه مثبت و منفی را دیده است ولی بیشتر ارزیابی منفی می باشد. این ارزیابی ناشی از ترس از شهر است. شهر، مکانی برای خودپرستی، مادی گرایی، گمنامی، یادگیری، ارتباطات، درخشش، مرکز تحقق یافته، سروصدا، دنیوی بودن، امیال و آرزوها و ترقی و آلودگی، آزادی و تنهایی ولی روستا مکانی برای اهمیت به خانواده، برتری اخلاق سنتی، اهمیت اجتماع، صلح و آرامش، بی گناهی، فضیلت ساده، شیوه طبیعی زندگی و عقب برگشتن، جهالت و محدودیت است.
تنش بین شهر و روستا در اشکال فرهنگی و حتی در فلسفه و نظریات اجتماعی نیز بازتاب یافته است. این مسئله در مفهوم اجتماع(نیسبت) بازتاب یافته است. اجتماع روستایی در تقابل با سایر ابعاد روابط اجتماعی قرار دارد. برای این تحلیل به خوبی می توان به طرح مفهومی پارسنز از متغیرهای الگویی اشاره کرد. نگاه پارسنز در طول 100 سال گذشته دیده شده است( دورکیم و دو نوع جامعه مکانیکی و ارگانیکی، وبر و دو نوع کنش سنتی و عقلانی).
این دو گانگی به دو صورت زمانی(از جوامع سنتی به مدرن) و مکانی(از جوامع کوچک به بزرگ) به نظر می رسد. که تونیس(ترکیب اراده طبیعی(روستا) و عقلانی(شهر) در گمن و گزل) آنها را با هم ترکیب و ارائه داد. به بیان وی این تغییر به خاطر گسترش تجارت و توسعه نظام سرمایه داری است.
زیمل در بررسی کلان شهر و حیات ذهنی، دارای وحدت روشی(نئوکانتی، مانند وبر تفسیری، تفکیک تحلیل شکل و محتوا،) و نظری بوده و این مهم در مسئله فردیت و آزادی، مدرنیته و تقسیم کا، و عقلانیت فکری و اقتصاد پولی آشکار است. جامعه شناسی به مطالعه صور تعامل(شکل، انتزاعی، تجربی) می پردازد نه واقعیت عمل. مجموعه از سه نفر شروع می شود و هرچه تعداد افراد بیشتر شود ارتباط و تعامل ضعیف شده و روابط غیرشخصی تر می شود(روستا-شهر). لذا رسوم جای خود را به مکانیسم های کنترل داده و تعهد و آزادی نیز بیشتر می شود.
تقسیم کار سبب بخش بندی زندگی اجتماعی، افزایش خودآگاهی، از خودبیگانگی فرد از جهان فرهنگی می شود. پول بهترین تجلی عقلانیت دنیای مدرن است. پس سه مسئله اصلی زیمل که مرتبط با شهر است، حجم گروه، تقسیم کار و پول/عقلانیت است. به فرمالیسم، جزئی بینی، تجربه گرایی و به اجتناب ناپذیری الگوهای روابط وی انتقاد شده است. به بیان وی شهر مرکب از اثرات کل خود است که فراتر از مرزهای بلافصل آن است. پس کلان شهر و جامعه یکی است و با توجه به تأکید زیمل بر اثرات تقسیم کار و اقتصاد پولی نظریه زیمل یک نظریه شهری نیست.
شهرگرایی و روستاگرایی به عنوان شیوه زندگی با توجه به نظرات ویرث و ردفیلد بحث دیگری در این فصل است. به بیان نویسنده، ویرث حجم را مهم، عدم تجانس را جایگزین تقسیم کار و اقتصاد پولی را نیز حذف می کند. ویرث از اثرات تراکم بر سازمان انسانی و سلطه شهر بر فضاهای خارج از آن، که نظر پارک است استفاده می کند. هدف ویرث توسعه نظریه ای درباره شهر با توجه به ویژگی های اکولوژیکی، سازمانی و روان شناسی اجتماعی بود. تفاوت بین شهر و روستا بر اساس یک طیف است و سکونتگاهی وجود ندارد که یکی از این دو باشد.
الگوی پیوندهای انسانی بر اساس سه عامل حجم، تراکم و ناهمگونی برای مفهوم سازی شهر قابل تبیین است. ویرث مانند زیمل حجم را عاملی برای تفاوت بین فردیت و آزدی فردی در نظر می گیرد. مانند دورکیم و اکولوژیست ها می گوید هر گروهی برای پاسخ به افزایش جمعیت به تمایز متوسل می شود. ردفیلد شاگرد وی می گوید در جوامع روستایی به دلیل فرهنگ آن جایی برای انگیزه سود تجاری وجود ندارد. از نظر ویرث و ردفیلد، الگوهای روابط انسانی را می توان بر حسب یک جفت نمونه آرمانی منطقا متضاد، مفهوم سازی کرد. از سوی دیگر تفاوت در الگوهای روابط انسانی بین اجتماعات گوناگون را باید بر حب تفاوت در حجم تراکم درجه تجانس درونی این اجتماعات و میزان انزوای آنها از دیگر مراکز جمعیتی تبیین کرد.
نظریات ویرث مورد بررسی بسیاری قرار گرفت و به نظریات برجس نیز انتقادهایی وارد شد. اکنون شواهد بسیاری(دو نوع شاهد: شیوه زندگی روستایی در مرکز شهر(روستاهای شهری)، وجود زندگی شهری در روستا) وجود دارد که نواحی مرکزی شهرها از آنچه ویرث و بسیاری دیگر مدعی بودند، متفاوت است. ویرث معتقد نبود که شیوه های زندگی در شهر الزاماً از نوع گمنام، غیرشخصی، موقتی و قطعه بندی شده است. مشکلات مفهوم سازی ویرث در اولا نبود تمایز روش بین دو نمونه آرمانی شهری روستایی، دوم در محدود بودن این مفهوم سازی، ارزیابی کننده بودن(خوب و بد دانستن) خلاصه شده است.
سه انتقاد اصلی گانس به ویرث در عدم تعمیم نتایج مرکز شهر به کل شهر، نبود شواهد کافی برای تست نظریه، و حتی در صورت تأیید وجود تفاوت فرهنگی بین مردم، خلاصه می شود. با تحلیل ویژگی های ذاتی شهر به تبیین صور اجتماعی و فرهنگی در شهر نمی شود پرداخت. پرداختن به زنجیره شهری و روستایی کاری بیهوده است و بیشتر باید بررسی اجتماع محلی و اجتماعی ملی پرداخت.
چرا ایده تمایز روستایی و شهری در غرب جایگاه مهمی دارد؟ به دلیل وجود تقسیم بندی واقعی در تجربه ما، تجربه روابط اجتماعی در جامعه سرمایه داری(جدایی ماتریالیسم از انسانیت)
آیا عوامل فیزیکی ربطی به فهم الگوهای متفاوت روابط اجتماعی دارند؟ تحلیل زیمل در مورد تغییرات ناشی از حجم تا حدودی معتبر است.
اندیشمندان گذشته اگرچه به حجم توجه کرده اند ولی ذهن خود را محدود کرده و به بقیه ابعاد توجه ننموده اند. قلمرو آثار شهر بر روستا و روستا بر شهر محدود است و نمی توان نتیجه مطلق از آن گرفت. در نهایت اثرات شناسایی شده توسط نظریه های فرهنگی مربوط به تفاوت های شهر و روستا واقعی ولی کمابیش بی اهمیت هستند.
در انتها

با توجه به اهمیت روابط، حجم و در نهایت فرهنگ به صورت جزئی می توانیم مسائل زیارت، زائر، روابط متقابل آنها با یکدیگر و از سوی دیگر قومیت های مختلف و ارتباط بین و درونی آنها را با توجه به این فصل مورد بررسی قرار دهیم. از سوی دیگر توسعه روز افزون شهر مشهد، فرصت برای تطبیق روستاییان و شهریان را گرفته و سبب گردیده است که تضاد و تناقض های فرهنگی بسیاری در شهر مشهد روی دهد که عامل بسیاری از تناقض ها می باشد.
اما سؤال من از نویسنده این است که، فرهنگ در این فصل چیست؟ رابطه روستا شهر چه دخلی به فرهنگ در شهر دارد؟ بحث های روابط و شیوه زندگی کل موضوع فرهنگ نیست؟ به آداب و رسوم و مناسک چرا توجه نشده است. چرا به سایر موارد به جز روابط و حجم خود نویسنده توجه نکرده است.

حمید مسعودی

چکیده فصول کتاب نظریه اجتماعی و مسئله شهری، ساندرز، مترجم: شارع پور - فصل دوم

۱۳۹۴/۰۷/۱۲، 19:52

سؤال مورد نظر نویسنده در فصل دوم با عنوان شهر، به مثابه یک اجتماع بوم شناختی عبارت است از این که رویکرد بوم شناختی چه دیدگاهی نسبت به شهر دارد و مسائل شهری را چگونه تبیین می کند.

از نظر رابرت پارک، مهم ترین نظریه پرداز این رویکرد، جامعه همانند یک زیست بوم است که دارای زندگی گیاهی و جانوری خاص خود است و در آن تعادل وجود دارد و یک یا چند نوع موجود زنده در آن مسلط هستند و موجودات زنده با هم دیگر همزیستی مسالمت امیز دارند. اما در طول زمان در اثر تغییراتی درونی یا اختلال بیرونی تعادل زیست بوم به هم خورده و زندگی گیاهان و جانوران به خطر می افتد. از آنجا که بقای موجودات منوط به انطباق با محیط و کسب منابع اساسی زندگی است، شکلی از رقابت و مبارزه برای بقا بین آن ها به وجود می آید. این مبارزه برای بقا موجب تعادل مجدد می شود و دوباره یک یا چند نوع دیگر مسلط می شوند. لازم به ذکر است که تعادل به دست آمده بهتر از تعادل قبلی است.

از نظر پارک اجتماع انسانی نیز دارای تعادل است، اما در اثر تغییرات ناشی از گسترش درونی اجتماع یا اختلال بیرونی این تعادل به هم خورده و اجتماع انسانی جهت بقا به رقابت می پردازند. البته همکاری رقابتی. این امر موجب تقسیم کار و تمایز کارکردی می شود. تقسیم کار در اجتماع انسانی دارای تجلی فضایی نیز هست. یعنی گروه های اقتصادی به شغل های مختلف در مکان های مختلف شهری می پردازد. مفهوم سلطه در اجتماعات انسانی معنای خاص خود را دارد و به معنای سلطه کارکردی و فضایی است. در اجتماعات انسانی گروه های مسلط گروه های اقتصادی هستند و بهترین و مسلط ترین ناحیه فضایی استراتژیک ترین منطقه شهر است که عبارت است از مرکز شهر. بنابراین در اجتماعات انسانی صنعت و تجارت مسلط هستند و نقاط استراتژیک مرکز شهر را در اختیار دارند. سایر گروه ها نیز در راستای دستیابی به این مناطق تلاش می کنند. فشار تقاضا برای فضا در مرکز شهر سبب می شود که این نقطه از شهر ارزش بالایی پیدا کند و همین الگوی ارزش زمین را در سایر نقاط شهر مشخص می سازد و در نتیجه الگوی کاربری زمین توسط گروه های کارکردی مختلف تعیین می شود.

پارک معتقد است کشمکش نهادهای صنعتی و تجاری برای تصاحب موقعیت استراتژیک در بلند مدت چینش اصلی اجتماع شهری را تعیین می کند. بدین سان تفاوت در ارزش زمین مکانیسمی است که از طریق آن گروه های کاربردی مختلف به شکل منظم و کارآمد ولی برنامه ریزی نشده، در فضا توزیع می-شوند.

درست همان طور که در طبیعت یک نوع از موجودات در یک منطقه ویژه به عنوان شکل زندگی مسلط جای نوع قبلی را می گیرد. به همین سان در اجتماع انسانی نیز وقتی رقبای جدیدی که نسبت به افراد موجود انطباق بهتری با تغییرات شرایط محیطی دارند، مناطق را مورد تهاجم خود قرار می-دهند، آن وقت الگوی استفاده از زمین نیز تغییر می کند.

در اجتماع انسانی این فرایند تهاجم و توالی خود را در تغییر ارزش زمین متجلی می سازد که در نتیجه آن در رقابت برای به دست آوردن اماکن مطلوب به اجبار کاربران فعلی که از نظر اقتصادی ضعیف هستند (ساکنان خانه ها) از صحنه حذف شده و راه برای رقبایی که از نظر اقتصادی قوی تر هستند (تجار و بازارها) هموار می شود. به دنبال تهاجم موفق تعادل جدیدی تثبیت می شود و جریان توالی خاتمه می یابد.

این فرایند فیزیکی توالی منجر به جدای گروه های اجتماعی و دسته بندی آن ها در بخش های مختلف شهر می شود. بسته به این که چه گروهی با چه منطقه ای مناسبت بیشتری دارد. بنابراین در فرایند گسترش شهر نوعی توزیع اتفاق می افتد که افرادد گروه ها را بر حسب محل سکونت و شغل دسته بندی و جابه جا مب کند. جدایی و تفکیک به گروه و افرادی که این گروه را تشکیل می دهند جایگاه و نقش ویژه ای در سازمان کل زندگی شهر ارائه می دهد.

در نهایت این نظریه معتقد است که تغییرات به صورت یک فرایند دوری و تکاملی صورت می گیرند که عبارت است از:

1-بی ثبات سازی تعادل موجود 2- افزایش سریع رقابت 3- توسعه مرحله جدید 4- انطباق.

از نظر برجس مناطق درونی شهر به ویژه منطقه انتقالی همواره دچار تغییرات هستند و این فرایند ثابت تغییر و تطابق بیش از همه خود را در این منطقه خود را نشان می دهد و همین تغییر مداوم عامل اصلی بروز بی سازمانی اجتماعی (جرم، بزهکاری، فقر و ....) است. به عبارت دیگر، تحرک و جابه جایی عامل اصلی تغییر و بی سازمانی فردی و اجتماعی است. بنابراین هر جایی که بیشترین جابه جایی را داشته باشد، در آنجا بیشترین فقدان انسجام اجتماعی و اخلاق زدایی از روحیه انسانی بروز خواهد کرد.

از نظر اکولوژیست های شیکاگو بعد از آن که مبارزه برای بقا سبب تثبیت تعادل طبیعی شد، اعضای جمعیت انسانی در موقعیتی قرار می گیرند که می توانند پیوند همبستگی جدیدی نه بر مبنای ضرورت-های تقسیم کار، بلکه بر مبنای اهداف، احساسات و ارزش های مشترک توسعه دهند. لذا نوعی وفاق جمعی بین اعضای جمعیت انسانی شکل می گیرد و بر اساس این وفاق، آزادی فردی محدود می شود. بدین ترتیب بُعد فرهنگی سازمان اجتماعی شکل می گیرد.

بنابراین از نظر پارک جامعه انسانی دارای دو بُعد است:

1- جامعه تجلی طبیعت انسانی است و افراد برای بقا در رقابت هستند و رابطه با دیگران بر اساس سود و فایده است. در این جامعه رابطه همزیستی مسالمت آمیز در اثر رقابت به وجود می آید.

2- جامعه تجلی وفاق و هدف جمعی است. در این جامعه رابطه اجتماعی به وجود می آید.

در یک سطح آزادی فردی در بالاترین مرتبه است و در سطح دیگر، اراده فردی تابع ذهن جمعی جامعه به عنوان ارگانیسم عالی است. پارک سطح نخست را اجتماع و سطح دوم را جامعه می خواند. اجتماع به عنوان سطح زیستی زندگی اجتماعی و جامعه به عنوان سطح فرهنگی است. از نظر پارک نظریه اکولوژی بیشتر به اجتماعات می پردازد تا به جوامع.

به نظر تشبیه جامعه به یک زیست بوم اگرچه در برخی از جنبه ها صحیح است، ولی در برخی از جنبه ها اشتباه است، زیرا زیست بوم پدیده طبیعی است و علوم تجربی سیستماتیک بودن آن را اثبات نموده در حالی که شهر پدیده انسانی است و پیدایش آن بر اساس برنامه نبوده و سیستماتیک نیز نیست. بنابراین انتساب ویژگی هایی مانند تعادل و فرایند تکاملی به شهر اشتباه است. از سوی دیگر، مطابق با این نظریه مناطق حاشیه شهر فاقد بی نظمی و جرم می باشند، در حالی که امروزه مناطق حاشیه یکی از مناطق جرم خیز می باشد.

با توجه به اینکه امروزه هیچ «اجتماع»ی جهانی کوچک و مستقل از سایر «اجتماع»ها به حساب نمیآید و از طرفی دیدگاه احیاءشده اکولوژی انسانی به فرایند انطباق جمعیتانسانی باوضعیت درحال تغییرمیپردازد نتیجه گیری سوندرز مبنی بر اینکه دیدگاه اکولوژی انسانی نمی تواند یک نظریه شهر باشد درست به نظر می رسد.

نویسنده در تحقیق حاضر به خوبی نظریات مکتب بومشناسی را توصیف کرد و بیشتر تاکید آن بر نظریات معاصر مثل نظریه هاولی بود. همچنین ایشان به خوبی کاستی های آن را مطرح کرد و نکات مهمی را برای ارتقای وضعیت مکتب بومشناسی مطرح کرده است.همچنین در این راستا می توان گفت که بومشناسی شهری یک نظریه صرف نیست و برای قدرت تحلیل داشتن، باید با نظریات دیگر ترکیب شود. اما با توجه به همه ی خوبی هایی که پاسخ ها و نقدهای کتاب حاضر دارد، جا داشت تا دو نقد دیگر را هم مطرح می کرد:

یکی اینکه پارک ادعا می کرد که نظم زیستی و نظم فرهنگی و اخلاقی جامعه از هم جدانشدنی هستند ولی در عمل بیشتر مباحث این مکتب، به بعد زیستی رفتارهای جمعی توجه دارد و به بعد اخلاقی و فرهنگی جامعه توجه نکرده است. این انتقاد به روش‌شناسی آن‌ها بستگی دارد که اگر روش‌شناسی آنان پوزیتیویستی و حس‌گرایانه است، پس باید علاقه آن‌ها به شئ باشد. بنابراین نباید برای نظریه‌پردازی از عناصر بنیادینی که تعیین کننده کیفیت و چگونگی سازمان های انسانی هستند بپردازند.

انتقاد بعدی این است که در رویکرد بومشناسی جدید، مفهومی خیالی و فانتزی و آرمان‌شهر از جهان اجتماعی ارائه می دهد و پدیده های طبیعی مانند عدم ثبات و اختلال و ستیز را به‌راحتی به‌عنوان پدیده های کجرو، غیرعادی و بیمارگونه در نظر می گیرد.

 

حمید مسعودی

نصیحت هایی به ورودی های جدید جامعه شناسی

۱۳۹۴/۰۶/۳۱، 20:53

سلام 
متنی که در ادامه آمده را روزی برای خواهرم که در رشته جامعه شناسی پذیرفته شد نوشتم. فکر می کنم برای شما که ورودی جدید جامعه شناسی هستید مفید باشد حتی اگر چند سالی است که در این رشته مشغول به تحصیل هستید نیز بخوانید.

این رشته ای که میخونی جزء رشته های برتر کشور حساب میشه و باید بدونی چرا اینقدر طرفدار داره. این رشته تو همه جا میتونه سرک بکشه و همه جا میتونه تحقیق کنه. از اونجا که پژوهشگری علوم اجتماعی با مردم سر و کار داره همیشه به روزه و به مشکلات به روز مردم رسیدگی میکنه، بررسی میکنه و براش راهکار پیدا میکنه.
مثلا طلاق: ما میتونیم بررسی کنیم که دلایل طلاق چیه؟ پیامدهاش چین؟ چی میشه که آدما طلاق میگیرن و ... هزارتا سؤال دیگه که مربوط به این مسئله میشه.
اگر دقت کنی مردم تو حرفهای روزمره به این موارد خیلی اشاره میکنن و جالبه که ما بهترین کسایی هستیم که میتونیم به صورت علمی و مستند حرف بزنیم.
این رشته چون با آمار و روش تحقیق کار میکنه خیلی بهتر، دقیقتر و سنجیده تر میتونه به ریشه مشکلات و مسائل برسه و براش راهکار پیدا کنه.
مثلا آمار اعتیاد نشان میدهد که ... خب این آمار خیلی خوب میتونه توست ما تحلیل بشه. بالا رفتن سن ازدواج، پایین آمدن سن سکته و .. همش ریشه اجتماعی داره یعنی مسائل اجتماعی دخیل میشن.
مثلا الان همه از مذاکره و تحریم و ... حرف میزنن. خب کسایی که رشته ما رو خوندن خیلی راحت میتونن به اثرات تحریم و گرانی بر مردم تحقیق کنن.
خیلی مثال های زیادی میشه زد که خودت هم باید مطالعه کنی. فعلا نمیخواد کتاب بخری بلکه بهتره از اینترنت استفاده کنی و مطلب بخونی که من میخوام بیشتر راهنماییت کنم
ببین برای اینکه تو این رشته موفق باشی باید خوب درس بخونی ولی از همه مهمتر این چندتا مورده:
1- کتابهای نظریه های جامعه شناسی رو باید فول بشی. ببین اساس کار ما رو نظریه است که سالهای آینده قشنگ متوجه میشی و الان اصلا عجله نکن. به نظر من هم شیرین ترین بخش رشته همین نظریاتشه. پس باید تو برنامت باشه.
2- روش تحقیق رو باید محور دوم قرار بدی که البته از سالهای آینده بیشتر راجع بهش یاد میگیری چون هنوز درساش شروع نشده و وقتی شروع شد باید خیلی بخونی و فول بشی و به روشهای مختلف آشنا بشی. کلا روشهای تحقیق کمک میکنه که مسائل اجتماعی رو چه طوری بشناسیم. مثلا پرسشنامه پر کنیم، مشاهده کنیم. آزمایش کنیم و یا ... .
3- زبان انگلیسیت رو باید خیلی تقویت کنی. حتما سالهای آینده و برای ارشد بدردت میخوره. باید کتابهای مختلف رو شروع کنی و روزی یک ساعت بخونی. اول لغت و بعد گرامر و شنیداری و صحبت کردن و ... ولی مهمترینش لغت هستش.
4- نرم افزار های تخصصی رشته علوم اجتماعی رو فراموش نکن. به خاطر اینکه بتونی داده های جمع آوری شده از پرسشنامه رو تحلیل کنی باید نرم افزارهای مختلفی رو بلد باشی که مهمترینش SPSS - LIsrel هستش. متأسفانه تو دوره کارشناسی خیلی یاد نمیدن البته لازم هم نیست! و سالهای سوم و چهارم یه چیزای کلی میگن ولی خودت باید از سال سوم شروع کنی به یادگرفتن این نرم افزارها. هم میتونی پول دربیاری و هم خوب کار علمی انجام بدی.
5- به مهارتهای آفیس یا همون WORD و ... آشنا بشی و تسلط پیدا کنی. باید خوب تایپ کنی خوب یاد بگیری که چطوری میشه یه فایل word رو ویرایش کرد و کلا خیلی موارد دیگه. 95 درصد دانشجوها این کارشون واقعا لنگ میزنه و ضعیفه ولی تو چون سیستم داری باید هر روز یه کم تمرین کنی و یاد بگیری. کم کم سرعت تایپت هم میره بالا.
6- باید با اینترنت خیلی بیشتر آشنا بشی بالاخص سایتها و مطالب مربوط به رشته خودمون. خیلی مطالب مفید هست که از اینترنت میشه پیدا کرد. هرچی که فکرش رو بکنید. مثلا مقاله ای که استادها می خوان می تونی مطالب مختلف بخونی تو سایتهای مختلف و ازشون توی کار مقاله استفاده کنی.
7- خلاصه باید خیلی منظم و مرتب و جدای از جو عمومی دانشگاه تلاش کنی و هر روز بیشتر از دیروز کار بلد بشی. نباید بیوفتی تو حالت روزمرگی یا همون تکراری شدن روزها. باید خیلی کتاب بخونی و مقاله بخونی و مطالب سایتها رو نگاه کنی.


اما منابع:
برای نظریه روش، آمار میتونی بری کتاب خونه و تو قسمت جامعه شناسی نگاه کنی و از انتشارات مشهور مثل نی، آگه، امیرکبیر، جامعه شناسان و ... کتابهایی رو برداری و بخونی. یا تو اینترنت با همین کلید واژه ها یعنی روش تحقیق در علوم انسانی، آمار در علوم انسانی باید سرچ کنید و مطالب سایتهایی که باز میشه رو بخون.
برای نرم افزار هنوز زوده ولی دوست داشتی کلیاتی بدونی میتونی بهم بگی یا تو اینترنت سرچ کنی مثلا "آشنایی با نرم افزار SPss"
یه سری سایتهای خوب هست که بد نیست بهشون سر بزنی و از مطالبشون استفاده کنی و دوست داشتی ازشون کپی بگیری و ببری خوابگاه با حوصله بخونی یادت نره این مطالب خیلی کمک میکنه با سواد بشی. برخی از این سایتها:
سایت انجمن جامعه شناسی ایران: http://www.isa.org.ir/
این سایت بروزترین مطالب رو میذاره و تو میتونی با خوندن مقالاتش و یا خلاصه هایی که داره خیلی از دانشجوهای دیگه بیوفتی جلو. مثلا مقاله "هدیه دانشگاهیان کجاست" رو بخون که رئیس انجمن دکتر قانعی راد نوشته خیلی باحاله و جالب کلی بهت امید میده. ...
سایت جامعه شناسی شرقی:http://www.orientalsociology.ir/
این سایت هم مقاله و مطاب جالبی داره که میشه ازش استفاده کرد. و با خوندنش البته هر کدوم رو دوست داری میتونی بیشتر از رشتمون بدونی و اینکه کارش چیه.
سایت کتاب الکترونیکی: http://ketabnak.com/index.php?subcat=263
میتونی کتابهایی رو که دوست داری و تو اینترنت هست رو دانلود کنی و با سیستم بخونی و نیاز نیست دانلود کنی. خیلی از این کتابها خوبن
بعضی موقع خیلی از افراد، دانشجوها و یا استادا وبلاگ دارن و مطالبشون رو میذارن تو وبلاگشون. مثلا خود من که الان سه ساله دارم مطلب میذارم و خیلیها میان و میخونن. خیلی از استادا مثل:
http://yossif-abazari.persianblog.ir/
http://behrangsadighi.persianblog.ir/
http://www.pajhohesh.ir/
http://secrets-of-society.blogfa.com/
http://pue.blogfa.com/
http://www.isa.org.ir/links/1
و خیلی از سایتهای دیگه.
پس به این سایتها میتونی سر بزنی و از مطالبشون استفاده کنی. اونقدر مطلب زیاده که کلی خوشحال میشی اینقدر مطالب پیدا میشه.
بحث بعدی جستجوی مقالست. برای مقالات خیلی خوب یا همون مقالات علمی پژوهشی برو به سایت: http://sid.ir/
قسمت نشریات فارسی... بعد تو کادر جستجو که وسطه تایپ کن مهریه ... بعد اینتر رو بزن... صفحه بعد هم رو دکمه جستجو کلیک کن ... کلی مقاله با عنوان، نویسنده و ... پیدا میکنه... تو صفحات بعدی میتونی مقالات دیگش رو هم ببنی(بالای مقالات نوشه "برو به...") بزن بره صفحه بعد ... بعد مثلا میخوای مقاله" نقد و بررسي مهريه در لايحه حمايت از خانواده" رو دانلود کنی... روش کلیک کن... صفحه جدید که باز میشه پایینش یه آیکون هست که کنارش نوشته بارگیری(یا دانلود) متن کامل. اگر روش کلیک کنی میتونی مقاله کامل رو دانلود کنی...
اگر چندتا مقاله دانلود کنی میتونی از هرکدوم چند صفحه برداری و خودت یه مقاله جدید بنویسی.
اگر خواستی میتونی بری کتاب خونه و از کتابهای مرتبط مطلب ورداری.
خلاصه من مطمئنم که اگر حرفهای من رو خوب گوش بدی و هرگز به خودت نگی نمیتونم!!! به راحتی میتونی کارهای بزرگی انجام بدی.
به این قضیه هم فکر کن که یه وبلاگ راه اندازی کنی. چون رایگانه. اگر خواستی یاد بگیری میتونید تو خود اینترنت سرچ کنی "آموزش وبلاگ نویسی" این کار کمک میکنه که مجبور بشه به خاطر اینکه تو وبلاگت مطلب بذاری خودت چیزهای بیشتری یاد بگیری.
الان من هفته ای دو سه تا مطلب تو وبلاگم میذارم(آدرسش پایین هست.) و با این کار خودم هم خیلی چیزا یاد میگیرم.

اشتغال در پژوهشگری علوم اجتماعی

برای اینکه در این زمینه هم بیشتر بدونی به لینک زیر برو...

http://pue.ir/post-73.aspx

اگر سؤالی داشتی بهم پیغام بده.

حمید مسعودی
صفحه بعد
© نوشته‌های جامعه‌شناسی
طراح قالب: وبلاگ :: webloog
درباره من
نوشته‌های جامعه‌شناسی من عضو هیأت علمی گروه جامعه‌شناسی دانشگاه بیرجند و نویسنده مطالب این وبلاگ هستم. یادداشت‌ها، تجربیات و آموزش‌هایم را در این صفحه به اشتراک می‌گذارم. برای ارتباط و دریافت سریع‌تر مطالب می‌توانید صفحه شخصی‌ام در تلگرام را نیز دنبال کنید.
جدیدترین‌ها
  • ترس چگونه سلطنت می‌کند؟ ۱۴۰۴/۰۸/۰۹
  • نقش مددکاران اجتماعی در بهزیستی سالمندی ۱۴۰۴/۰۵/۲۲
  • مسئولیت اجتماعی روان‌شناس و مشاور ۱۴۰۴/۰۵/۲۲
  • نخبگان افغانستان چه نگرشی نسبت به سیاست‌های ایران، پاکستان و هند دارند؟ ۱۴۰۴/۰۵/۲۲
  • لطفا سفر خودرویی، تنها دلخوشی و آرزوی مردم را تلخ نکنید! ۱۴۰۴/۰۱/۱۲
  • نیم قرن فراز و نشیب حقوق کارگران میان تورم و تحریم ۱۴۰۳/۱۲/۰۹
  • دست‌هایی که منتظر است | پاداش‌هایی که سال به سال آب می‌رود؛ ۱۴۰۳/۱۲/۰۳
  • شاخص جهانی ادراک فساد و چیزهایی که بهتر است بدانیم ۱۴۰۳/۱۱/۳۰
  • قلبی که دریده شد، آرزویی که شکست، امیدهایی که زنده است ۱۴۰۳/۱۱/۳۰
  • سفر ناتمام مایکل بوراوی در عمومی‌سازی جامعه‌شناسی و توجه به عدالت و کارگران ۱۴۰۳/۱۱/۲۵
  • خوانش کتاب جامعه را ببینیم اثر یوران آرنه جامعه‌شناس سوئدی ۱۴۰۳/۰۵/۱۵
  • چرا عکس باور عمومی، خودکشی در جامعه پزشکی بالاست؟ ۱۴۰۳/۰۵/۱۲
موضوعات
  • نظرسنجی تدریس
  • کتاب لاتین جامعه شناسی
  • کلید واژه های اجتماعی
  • روش تحقیق در علوم اجتماعی
  • آمار و کاربردهای آن در پژوهشگری
  • جامعه شناسی محض
  • جامعه شناسی کاربردی
  • نرم افزار و رایانه پژوهشگری علوم اجتماعی
  • ویژه پژوهشگری علوم اجتماعی
  • زبان انگلیسی در علوم اجتماعی
  • گوناگون مرتبط با جامعه شناسی
  • مهارت های انجام پژوهش اجتماعی
  • راهکارهای جستجوی اینترنتی
  • آزمون های ارشد و دکتری جامعه شناسی
  • مشاهیر و استادان جامعه شناسی
  • اخبار جامعه شناسی
برچسب‌ها
  • اقتصاد (1)
  • spss (1)
  • آمار استنباطی (1)
  • آمار توصیفی (1)
  • پژوهش اقتصادی (1)
آرشیو
  • آبان ۱۴۰۴
  • مرداد ۱۴۰۴
  • فروردین ۱۴۰۴
  • اسفند ۱۴۰۳
  • بهمن ۱۴۰۳
  • مرداد ۱۴۰۳
  • خرداد ۱۴۰۲
  • فروردین ۱۳۹۹
  • بهمن ۱۳۹۸
  • آذر ۱۳۹۸
  • آبان ۱۳۹۸
  • مهر ۱۳۹۸
  • شهریور ۱۳۹۸
  • مرداد ۱۳۹۸
  • تیر ۱۳۹۸
  • خرداد ۱۳۹۸
  • اردیبهشت ۱۳۹۸
  • بهمن ۱۳۹۷
  • دی ۱۳۹۷
  • مهر ۱۳۹۷
  • مرداد ۱۳۹۷
  • خرداد ۱۳۹۷
  • بهمن ۱۳۹۵
  • دی ۱۳۹۵
  • آذر ۱۳۹۵
  • آبان ۱۳۹۵
  • مرداد ۱۳۹۵
  • تیر ۱۳۹۵
  • اردیبهشت ۱۳۹۵
  • اسفند ۱۳۹۴
  • بهمن ۱۳۹۴
  • دی ۱۳۹۴
  • آذر ۱۳۹۴
  • آبان ۱۳۹۴
  • مهر ۱۳۹۴
  • شهریور ۱۳۹۴
  • آرشيو
دوستان
  • صفحه شخصی من در دانشگاه
  • صفحه شخصی در مگیران
  • صفحه شخصی در سیویلیکا
  • صفحه شخصی در آپارات
  • صفحه شخصی در گوگل اسکالر
امکانات
پربازدیدترین مطالب

کد پربازدیدترین

آمارگیر وبلاگ